نظر به اینکه آن بازرگان بخل معروف بود بطورى که :
گر بجاى نانش اندر سفره بودى آفتاب
تا قیامت روز روشن ، کس ندیدى در جهان
جوانمرد گفت : اگر من آن نوشدارو را از آن بازرگان بخواهم ، چند صورت دارد، یا مى دهد، یا نمى دهد، و اگر داد، یا در فروختن دارو منفعت کند و یا منفعت نکند، به هر حال (یا آنهمه احتمال )نوشداروى او که بخیل است ، زهر کشنده خواهد بود:
هرچه از دو نان به منت خواستى
در تن افزودى و از جان کاستى
حکیمان فرزانه گفته اند: اگر آب حیات (زندگى جاودان ) را به بهاى آبرو و شرف بدهند، حکیم آن را نخرد، چرا که بیمارى مرگ از زندگى ذلیلانه ، خوشتر است .
اگر حنظل خورى از دست خوشخو
به از شیرینى از دست ترشروى