بیلدربرگ؛ نظم جهانی راکفلر و کشیش‌های اعظم جهانی‌سازی -بخش ۲

بیلدربرگ؛ نظم جهانی راکفلر و کشیش‌های اعظم جهانی‌سازی -بخش ۲Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jul 8Rating:

سال گذشته، “ایو لترم “، نخستوزیر بلژیک به نوعی ایده “دولت اقتصادی اروپایی ” را تایید کرد هنگامی که بیان داشت که:
ایده دولت تقویت شده اقتصادی روی میز گذاشته شده و به طور حتم به حرکت خود ادامه خواهد داد. بالاخره، آژانس بدهی اروپا یا چیزی شبیه بدان به حقیقت خواهد پیوست. من از این اقدام خشنود هستم. اقدامی که به ثبات مالی اروپا مرتبط میشود و تنها یک ادعای ایدئولوژیک در رابطه با فدرالیسم نیست. من خود طرفدار فدرالیسم هستم. اما باید گفت که یکپارچگی و ادغام بیشتر نتیجه منطقی داشتن یک واحد پولی مشترک است.

* نیاز به یک دولت اقتصادی اروپایی برای هماهنگی سیاستهای اقتصادی منطقه

، چنین ادعایی البته چندان هم شگفتاور نیست، چراکه لترم جانشین هرمان ون رمپوی، عضو کنونی بیلدربرگ و رئیس اتحادیه اروپا است، فردی که خود به شدت طرفدار ایجاد یک “دولت اقتصادی ” و “حکمرانی جهانی ” است. برنامه تاسیس دولت اقتصادی مستلزم تعهد و پایبندی جدی فرانسه و آلمان است، امری که می تواند حضور مرکل در نشست بیلدربرگ را توجیه کند. در مارس ۲۰۱۰، دولتهای آلمان و فرانسه پیشنویس طرحی را منتشر کردند که “هماهنگی در سیاستهای مالی را تقویت میکند “. این طرح، ” از نظارت بیشتر بر رقابت پذیری دولتهای عضو سخن میگوید که در صورت بروز مشکلات می توان به کار آید “. “جان کلود جانکر “، نخست وزیر لوکزامبورگ در واکنش به این طرح بیان میدارد که، در حقیقت “نیاز ما به یک دولت اقتصادی اروپایی در قالب هماهنگی بیشتر در سیاستهای اقتصادی منطقه یورو شکل می گیرد “. در دسامبر ۲۰۱۰، “ولفگانگ شوبل “، وزیر دارایی آلمان بیان داشت که، “ساختاری که در طول ده سال آتی خواهیم داشت به خوبی با یک اتحادیه سیاسی همخوانی خواهد داشت “.

* تفاوت دیدگاه آلمان و فرانسه در رابطه با ایجاد دولت اقتصادی

به گزارش مطبوعات آلمان در اوایل سال ۲۰۱۱، این کشور و فرانسه اختلافات زیادی در رابطه با جنبه های مختلف “دولت اقتصادی ” با یکدیگر دارند. با این حال، مرکل بیان داشت که، “اکنون مدتهاست که ما در رابطه با موضوع دولت اقتصادی به بحث پرداخته ایم “، و “آنچه هم که هم اکنون در نظر داریم گامی در همین جهت است “. با این حال، تفاوت رویکرد این دو کشور عمدتا موارد زیر است:

* فرانسه خواهان تبدیل شورای اروپا به دولت اقتصادی

دولت فرانسه ترجیح میدهد که شورای اروپا، که متشکل است از سران کشورها و دولتهای عضو اتحادیه، به نوعی دولت اقتصادی تبدیل شود. از آنجا که در ابتدا تنها کشورهای منطقه یورو در این دولت حضور خواهند داشت، “کریستین لاگارد “، وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه این پروژه را پروژه ۱۶ کشور نامیده است.

* آلمان خواهان تغییر مکانیزم اعطای کمکهای مالی

در مقابل آلمان کاملا بر موارد دیگری تمرکز دارد. آنها خواهان آنند که سیستم کمک مالی کنونی با مکانیزم ثبات اروپا در سال ۲۰۱۳ جایگزین شود. مطابق این مکانیزم، دولتهایی که با کمبود بودجه مواجه هستند باید در قبال هر گونه کمکی که به آنها میشود، به رژیمهای سخت کاهش از هزینه ها تن دهند یا بپذیرند.

* نیاز به یک دولت اقتصادی قوی برای پاسخ به بحران یونان

“ماریو دراگی ” رئیس کنونی بانک ایتالیا و نیز عضو هیئت مدیره “بانک پرداختهای بین المللی ” است. وی در مصاحبهای که در مارس ۲۰۱۰ در وبسایت بانک پرداختهای بینالمللی منتشر شد، بیان داشت که در واکنش به بحران یونان، “نیازمند یک دولت اقتصادی قوی هستیم تا بتواند اصلاحات ساختاری هماهنگ و منظمتری را برقرار دارد “. وی همچنین در نشست سال ۲۰۰۹ بیلدربرگ حضور داشت. شاید بتوان گفت که وزاری اقتصاد منطقه اقتصادی یورو از ماریو دراگی حمایت کرده اند تا در اکتبر ۲۰۱۱ جانشین ژان کلود تریشه در بانک مرکزی اروپا گردد.

* ادامه بحران اقتصادی، ادامه حیات تفکر تاسیس دولت اقتصادی اروپا

بی تردید، ایده تاسیس دولت اقتصادی اروپا در سالهای آتی و با ادامه بحران اقتصادی همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد. همانگونه که “دومینیک استراوس-کاون “، مدیر اجرایی صندوق بینالمللی پول و عضو دیرینه گروه بیلدربرگ بیان می دارد، “بحران یک فرصت است “. بیلدربرگ با تمام قوا سعی خواهد کرد تا از سقوط یورو و پایان عمر اتحادیه اروپا جلوگیری کند. به هر حال، این گروه از اوان تاسیس خود، یکپارچه سازی اروپا را در اهداف بسیار مهم خود جای داده بوده است. در زندگینامه رسمی پرنس برنهارد، بنیانگذار و رئیس بلندمدت بیلدربرگ، از این گروه به عنوان “زادگاه جامعه اروپایی ” یاد شده است.
آیا سیستم صندوق بین المللی پول تغییر کرده است؟

* سمتهای عالیرتبه برای افرادی در نظر گرفته می شود که حداقل یک بار در نشستهای بیلدربرگ حضور یافته باشند

کریستین لاگارد، وزیر اقتصاد و داراریی فرانسه که در روند تهیه پیشنویس تاسیس دولت اقتصادی اروپایی نقشی بسیار فعال و محوری داشت، در سمت مدیریت صندوق بینالمللی پول نیز پیشرو بود. مدیر این صندوق همیشه در نشستهای بیلدربرگ حضور داشته است، جز در نشست سال جاری که مدیر کنونی این صندوق یعنی دومینیک استراوس کاون در نیویورک متهم به تجاوز جنسی شده است. با این حال، سمتهای عالیرتبه معمولا برای افرادی در نظر گرفته میشود که حداقل یک بار به نشست بیلدربرگ دعوت شده باشند. گرچه این مسابقه همچنان ادامه دارد، جالب است ذکر شود که کریستین لاگارد در یکی از نشست های بیلدربرگ در سال ۲۰۰۹ شرکت کرده است. پرسش این است که حضور وی در این نشست، او را در اولویت گزینه ها قرار خواهد داد یا اینکه در آینده شگفت زده خواهیم شد.

آیا در نظم نوین جهان جایی برای چین وجود دارد؟

* بحث چین، یکی از دیگر موضوعات مورد بحث در نشست بیلدربرگ

دانیل استالین در گزارش خود از بحث گسترده پیرامون نقش چین سخن گفته است، که البته با توجه به اینکه در این موضوع سالهاست در بسیاری محافل مطرح است چندان شگفت آور نیست. در بحثهای راجع به پاکستان نیز از چین سخن گفته شده است، چراکه با کشیده شدن جنگ آمریکا در افغانستان به کشور همسایه یعنی پاکستان، روابط اقتصادی این کشور با چین بیش از پیش بیشتر می شود. نقش چین در افریقا نیز بسیار برجسته است، موضوعی که قدرت غربیها در این قاره را تهدید می کند. با این حال، مهمتر از همه آنکه در حال حاضر چین بزرگترین رقیب اقتصادی آمریکا شده است و بنا به گزارش صندوق بین المللی پول، اقتصاد این کشور تا سال ۲۰۱۶ از آمریکا پیشی خواهد گرفت. بیلدربرگ در نشست خود به این موضوع نه تنها به عنوان یک موضوع اقتصادی مالی نگریسته بلکه آن را یک تغییر چشمگیر ژئوپلیتیک در جهان دانسته است: “بزرگترین رویداد زمان ما “.

* حضور دو شرکت کننده چینی در نشست امسال، از نکات جالب توجه در این نشست

آنچه که در نشست امسال بحث راجع به چین را بسیار جالب می کند، حضور دو شرکت کننده چینی در آن است. این دو میهمان چینی “هوانگ یی پینگ “، استاد اقتصاد در دانشگاه پکن (یعنی هاروارد چین)، و ” فو یینگ “، معاون وزیر امور خارجه چین بودند. حضور این دو میهمان در این نشست بسیار تعجب آور است و حاکی از اهمیت بحث چین است، چرا که بیلدربرگ منحصرا یک سازمان اروپایی و شمال امریکایی است، و پیشنهاد راکفلر و برژینسکی مبنی بر پیوستن ژاپن به این گروه در سال ۱۹۷۲ با مخالفت اروپاییها روبرو شد، و در واقع به همین دلیل بود که کمیسیون سه جانبه در سال ۱۹۷۳ تاسیس شد تا اعضای هر سه طرف یعنی اروپای غربی، آمریکای شمالی و ژاپن را در خود جای دهد. در سال ۲۰۰۰ این کمیسون بخش ژاپنی گروه را به گروه آسیا اقیانوسیه گسترش داد تا بدین ترتیب نه تنها ژاپن بلکه کره جنوبی، استرالیا، زلاند نو، اندونزی، مالزی، فیلیپین، سنگاپور و تایلند را نیز در خود جای دهد.

* گروه جی ۲۰ مامور مدیریت بحران اقتصادی جهان شد

در سال ۲۰۰۹ به گروه جی ۲۰ ماموریت داده شد تا بحران اقتصادی جهانی را مدیریت کند و در این میان به موضوع چین و هند نیز رسیدگی نماید، و همانگونه که ژان کلود تریشه، عضو بیلدربرگ می گوید، این اقدام در حقیقت نشان دهنده این بود که “جی ۲۰ بزرگترین گروه برای حکمرانی اقتصادی جهانی ” بود. در همین سال بود که ون رمپوی رئیس اتحادیه اروپا، این سال را “نخستین سال حکمرانی جهانی ” نامید. با توجه به این موارد جای تعجب نخواهد داشت اگر بدانیم که چین و هند نیز به عنوان اعضای رسمی به جلسات کمیسیون دعوت شدند. این امر نشاندهنده افزایش نقش هند و بویژه چین در امور جهانی است، و شرکت چینیها در نشست بیلدربرگ حاکی از آن است که این گروه نه تنها نمی خواهد چین را از دایره نهادهای تثبیتشده، ایدئولوژی و سیستم قدرت جهانی خارج کند، بلکه بدنبال آن است تا چین را هر چه بیشتر در این سیستم وارد کند. کارشناسان و نخبگان جهانی، که شاید بهترین جلوهگاه آنها بیلدربرگ باشد، در پی آن نیستند که اجازه بدهند آمریکا سقوط کرده و امپراتوری دیگری سر برآورد؛ بلکه هدف آنها مدیریت ظهور برتری آمریکا در یک سیستم کاملا جدید از حکمرانی جهانی است. این هدف بزرگ بدون حضور چین ممکن نیست، و لذا از آنجا که سالهاست بیلدربرگ از ایده “حکمرانی جهانی ” سخن می گوید، حضور چین در نشستهای این گروه جای تعجب ندارد. شاید در حقیقت نکته شگفت آور این باشد که چرا این اقدام آنقدر دیر صورت گرفته است.

آیا بیلدربرگ در حال ایجاد یک دولت واحد جهانی است؟

* به عقیده راکفلر، انسانهای منطقی از جهانی شدن حمایت می کنند و انسانهای غیرمنطقی، ملی گرایی را ترجیح میدهند

“جان رانسون “، در مقالهای در روزنامه گاردین به مصاحبه با اعضای بیلدربرگ پرداخته و سعی کرده تا نظریه های مختلف پیرامون سرّی بودن جلسات گروه را مورد واکاوی قرار دهد. با این حال، در این مصاحبه ها اطلاعات جالبی در رابطه با اهمیت نقش اجتماعی این گروه به دست آمد. رانسون سعی کرد تا با راکفلر مصاحبه کند اما تنها توانست با نماینده خبری وی سخن بگوید، بنا به گفته این نماینده، دیوید راکفلر از این همه نظریه های مختلف در رابطه با سری بودن جلسات، و نیز در رابطه با تیمهای فکری جهانی مثل بیلدربرگ، بسیار شنیده و خسته شده است. به گفته نماینده راکفلر، “وی این موضوع را جنگ میان تفکر منطقی و غیرمنطقی میداند. انسانهای منطقی از جهانی شدن حمایت میکنند و انسانهای غیرمنطقی ملی گرایی را ترجیح می-دهند “.

* تمامی اعضای بیلدربرگ تاثیر این گروه بر روابط بین المللی را تایید می کنند

رانسون در حالیکه ادعای مدیریت و اداره جهان به دست بیلدربرگ را رد می کند، بیان میدارد که تقریبا تمامی اعضای بیلدربرگ در سخنان خود تایید می کردند که “جلسات این گروه، در برخی موارد، بر روابط بین المللی اثرگذار بوده است “. همانگونه که “دنیس هیلی ” که سی سال است عضو کمیته مدیران این گروه است صریحا بیان می دارد:

* ایجاد یک جامعه واحد جهانی خواسته مطلوب بیلدربرگ

اینکه بگوییم ما به دنبال ایجاد یک دولت جهانی بودیم اغراق آمیز است اما چندان غیرمنصفانه نیست. ما در بیلدربرگ بر این عقیده بودیم که نمی توان تا ابد به جنگ با یکدیگر و کشتار و بی خانمان کردن مردم ادامه داد. پس به این نتیجه رسیدیم که یک جامعه واحد در جهان نتیجه ای مطلوب خواهد بود… بیلدربرگ راهی برای گردهم آوردن سیاستمداران، صنعتگران، اقتصاددانان و روزنامهنگارهاست. سیاست باید افراد غیرسیاسی را نیز در بر گیرد. در حقیقت ما در بیلدربرگ، سیاستمداران جوان را به کنار صنعتگران و اقتصاددانان بزرگ می آوریم تا از آنها بیاموزند. این امر احتمال داشتن یک سیاست جهانی ملموس را بیشتر میکند.

* بیلدربرگ: “کشیشهای اعظم جهانی سازی “

“ویل هاتون “، سردبیر سابق روزنامه “آبزرور “، که به جلسات بیلدربرگ دعوت شده بود، این گروه را “کشیشهای اعظم جهانی سازی ” نامید. وی بیان می دارد که، “افراد در این شبکه ها گردهم می آیند تا بر نحوه عملکرد جهان اثربگذارند ” و به گفته او به “یک درک مشترک بین المللی از سیاستگذاری ” برسند. ویسکنت اتین داونیون، رئیس گروه بیلدربرگ بیان می دارد که، “گمان نمی کنم ما طبقه حاکم جهان باشیم چرا که به عقیده من چنین طبقه ای اصلا وجود ندارد. به عقیده من این گروه تنها محلی است که افراد اثرگذار و بانفوذ گردهم می آیند تا با هم صحبت و رایزنی کنند “.

* برخی نویسندگان مطالعه پیرامون بیلدربرگ را تلاش برای شناخت نحوه همکاری نخبگان برای ایجاد وفاق عام می دانند

“ویلیام دامهوف “، استاد روانشناسی و جامعه شناسی در دانشگاه کالیفرنیا، سانتاکروز مقالاتی در رابطه با بیلدربرگ نوشته است. وی در مصاحبه ای این ادعا که مطالعه و پژوهش پیرامون چنین گروههایی به نظریه توطئه مربوط می شود را رد کرد و در مقابل بیان داشت که وی به مطالعه پیرامون “چگونگی تلاش نخبگان و کارشناسان برای ایجاد یک وفاق عام پرداخته است، تلاشی که در درون سازمانهای کاملا آشکار به عنوان شبکه ها و موسسات سیاستگذاری صورت می گیرد و تمامی جزئیات آن که در رسانه ها منتشر می شود را می توان مورد پژوهش و مطالعه قرار داد “.

* بحران، بهانه بیلدربرگ برای پیشبرد برنامه هایش

اعضای بیلدربرگ، همواره از تفکر حکمرانی جهانی و ایجاد دولت جهانی حمایت می کرده اند، و ” بحران ” همیشه بهانه خوبی برای پیشبرد برنامه هاشان بوده است. در واقع، همانگونه که بحران یونان، خواسته هایی برای ایجاد “دولت اقتصادی اروپایی ” را به دنبال داشته، بحران اقتصادی جهانی نیز بهانه مناسبی برای طرح “ادعای حکمرانی اقتصادی ” جهانی بوده است. دومینیک استراوس کاون، رئیس صندوق بین المللی پول در ماه مه ۲۰۱۱ بیان داشت که، “بحران یک فرصت است “، وی در ادامه خواستار “برقراری یک واحد پول جهانی شد که از سوی یک بانک مرکزی جهانی، با توانایی حکمرانی و نهادی بسیار قوی و استوار صادر شود “.با این حال، وی بیان می دارد که، ” باید عرض کنم که ما هنوز با این همکاری جهانی بسیار فاصله داریم “. البته نباید نادیده گرفت که جهان به سمت یک نابودی اقتصادی و مالی در حال حرکت هست، امری که هر اقتصاددان هوشمندی احتمالا آن را تایید می کند.

* تلاش برای جایگزینی یک واحد پول جهانی به جای دلار

به دنبال نشست جی ۲۰ در آوریل ۲۰۰۹، “طرحها برای برقراری یک واحد پول جهانی به جای دلار آمریکا ارائه شد “. ماده ۱۹ سندی که در پایان این نشست منتشر شد بیان می دارد که، “بدین وسیله ما توافق کردیم تا ۲۵۰ میلیارد دلار در اقتصاد جهان تزریق کنیم و بدین صورت نقدینگی جهانی را افزایش دهیم “. “SDR یا حق برداشت ویژه، یک واحد پول ویژه از سوی صندوق بین المللی پول است “. بنا به گزارشها، “رهبران جی ۲۰ صندوق بین المللی پول را مجاز کرده اند تا یک واحد پول ایجاد کند و در حقیقت تسهیل بخشی جهانی را شروع کند “. آنها بدین منظور، یک واحد پول جهانی را به کار می گیرند. این واحد پول خارج از کنترل یک رکن حاکم خواهد بود. بنا به گزارش “واشنگتن پست “، تلاش می شود که “صندوق بین المللی پول به یک سازمان ملل در رابطه با اقتصادی جهانی تبدیل شود “.

* تلاش برای تبدیل واشنگتن به مرکز سیاستگذاری مالی جهانی

این صندوق به نحوی گسترده همچون بانکی جهانی برای دولتهای فقیر و ثروتمند عمل خواهد کرد. این صندوق با داشتن توانایی و اختیار چاپ پول خودش، خواهد توانست نقدینگی را در بازارهای جهانی به نحوی که زمانی مختص بانکهای مرکزی بود، افزایش دهد… در حقیقت در چنین حالتی صندوق بین المللی خواهد توانست نقشی اصلی در مدیریت اقتصاد جهان داشته باشد. در نتیجه چنین اقدامی، واشنگتن مرکز سیاستگذاری های مالی جهانی خواهد شد، همانگونه که سالهاست سازمان ملل نیویورک را مرکز دیپلماسی جهانی کرده است.

* بانک پرداختهای بین المللی مرکز مناسب برای حکمرانی جهانی

در حالیکه سعی می شود صندوق بین المللی پول پیشرو برنامه واحد پول جهانی قرار داده شود، بانک پرداختهای بین المللی تنها مقام برای حکمرانی جهانی خواهد بود. همانگونه که مجله “فایننس اند دولپمنت “، مجله صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹ بیان داشت، “بانک پرداخت های بین المللی که در سال ۱۹۳۰ تاسیس شده است، اصلی ترین و قدیمیترین مرکز هماهنگی ها برای ترتیبات حکمرانی جهانی است “. ژان کلود تریشه، رئیس بانک مرکزی اروپا و عضو دیرینه بیلدربرگ در سخنرانی خود در آوریل ۲۰۱۰ در شورای روابط خارجی بیان داشت که، “این تغییر چشمگیری که امروزه در حکمرانی جهانی مشاهده می کنیم را در سه نمونه میتوان تشریح کرد “: نخست، ظهور گروه جی ۲۰ به عنوان گروه اصلی برای حکمرانی اقتصادی جهان در سطح وزیران، فرمانداران و روسای دولتها. دوم، تاسیس کنفرانس اقتصاد جهانی با حضور روسای بانکهای مرکزی تحت نظر بانک پرداختهای بینالمللی به عنوان گروه اصلی برای مدیریت بر همکاری بانکهای مرکزی. و نمونه سوم، افزایش اعضای هیئت ثبات مالی به منظور شمول تمامی اقتصادهای در حال ظهور.

* همکاری بانکهای جهانی، بخشی از حرکت به سمت تغییر شکل حکمرانی جهانی

تریشه در پایان سخنان خود بر این نکته تاکید می کند که، “حکمرانی جهانی اهمیتی حیاتی برای افزایش انعطاف سیستم مالی جهانی دارد “. ماه بعد، وی در سخنرانی خود در بانک کره چنی می گوید، “همکاری بانکهای مرکزی در حقیقت بخشی از یک روند گسترده تر در جهت تغییر شکل حکمرانی جهانی است، روندی که در نتیجه بحران مالی جهانی شدت بیشتری یافته است “، و “لذا میتوان گفت که طبیعتا این بحران سبب شده که کشورها بیش از پیش اهمیت همکاری و یکپارچگی اقتصادی جهانی را بپذیرند “. وی بار دیگر، بانک پرداختهای بین المللی و مجامع مختلف آن از جمله نشست اقتصاد جهانی، و هیئت ثبات مالی را اصلی ترین کانال برای همکاری بانکهای مرکزی دانست.

رویای راکفلر

* دیوید راکفلر، پاپ کشیش های اعظم جهانی سازی

دیوید راکفلر، هفته گذشته در نشست بیلدربرگ جشن نود و شش سالگی خود را برگزار کرد، وی یکی از بنیانگذاران زنده گروه بیلدربرگ در سال ۱۹۵۴ است. اگر گروه بیلدربرگ را “کشیشهای اعظم جهانی سازی ” بنامیم، آنوقت راکفلر را باید “پاپ ” دانست.

* جیمز ولفنشان، رئیس اسبق بانک جهانی، از حامیان و کارمندان خانواده راکفلر

حضور جیمز ولفنشان در این گروه نشان دهنده اهمیت خانواده راکفلر نه تنها برای آمریکایی ها بلکه برای کل فرایند جهانی سازی است. جیمز دی. ولفنشان، یک تبعه استرالیایی، رئیس بانک جهانی در سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ بود، پس از آن وی موسسه خصوصی خودش یعنی ولفنشان و کمپانی را تاسیس کرده و به اداره آن پرداخته است. وی همچنین برای مدتها عضو کمیته مدیران بیلدربرگ بوده است. او همچنین متولی افتخاری موسسه بروکینگز، یک تیم فکری بزرگ آمریکایی، و نیز متولی انجمن راکفلر و نیز عضو شورای روابط خارجی بوده است. هایمان، پدر ولفنشان، برای جیمز آرماند روچیلد کار می کرد، و در حقیقت ولفنشان را نیز از روی نام روچیلد، جیمز نامید. پدر ولفنشان، به او آموخت که چگونه “دوستان، آشنایان و روابط مفید و اثرگذار پیدا کند “. ولفنشان به سرعت در دنیای اقتصاد رشد کرد، و همانگونه که پدرش برای خانواده روچیلد، خانواده پرنفوذ قرن نوزدهم، خدمت کرده بود، او نیز برای خانواده راکفلر، خانواده تقریبا پرنفوذ قرن بیستم خدمت کرد. وی به مناسبت جشن نود و شش سالگی دیوید راکفلر، در سخنرانی خود در شورای روابط خارجی بیان داشت:

* تلاش دیرینه خانواده راکفلر در جهت جهانی سازی

دیوید راکفلر شخصی است که بیشترین تاثیر را بر زندگی کاری من در این کشور داشته است، و من همواره از این بابت خوشحال خواهم بود، او مرا برای نخستین بار در دانشکده اقتصاد هاروارد در ۱۹۵۷ یا شاید هم ۵۸ دید…{در ابتدای قرن بیستم} در حالیکه کشور ما به دنیا مینگریست، خانواده راکفلر بر این عقیده بود که موضوع جهانیسازی تنها مختص آمریکا یا تنها مختص کشورهای ثروتمند نیست. در این زمان بود که پدربزرگ دیوید، انجمن راکفلر را با دید و هدفی جهانی بنا نهاد…بدین ترتیب، خانواده راکفلر در طول این ۱۰۰ سال، به نحوی بسیار چشمگیر به توسعه در این دوران کمک کرده اند و تمرکز و توجه ویژهای به مسائل مربوط به توسعه داشته اند، موضوعی که من هم با آن در ارتباط بودهام. در حقیقت میتوان گفت که هیچ خانواده دیگر تا این حد بر موضوع جهانیسازی و مسائل پیرامون آن اثرگذار نبوده است، مسائلی که هنوز هم امروزه ما با آن مواجه هستیم. و به همین سبب، دیوید، ما از تو و کمک تو برای پیشبرد این مسائل بسیار سپاسگذاریم.

* راکفلر، ناراحت از انتقادات تندروها به وی و خانوادهاش

می توان گفت که دیوید راکفلر با تایید نقش خود و خانواده اش در شکل دادن جهان فروتنی چندانی از خود نشان نداد. وی در کتاب خاطرات خود به سال ۲۰۰۲ می نویسد:
بیش از یک قرن است که تندروهای ایدئولوژیک از فرصتهای مختلف از جمله ملاقات من با کاسترو استفاده کرده اند تا به خانواده راکفلر حمله کنند و ادعا کنند که این خانواده تاثیری بیش از حد بر نهادهای سیاسی و اقتصادی آمریکا داشته است. برخی از آنها حتی بر این عقیده اند که ما در حال توطئه علیه منافع آمریکا هستیم و بدین منظور من و خانواده ام را متهم به همکاری و دسیسه چینی برای ایجاد ساختار اقتصادی و سیاسی جهانی و یکپارچه تر می کنند. اگر این اقدام، جرم است، من آن را می پذیرم و بدان افتخار می کنم.

* سپاسگذاری راکفلر از چند خبرگزاری مطرح دنیا

گویی این سخن کافی نبود، چرا که از دیوید راکفلر نقل شده که در نشست سال ۱۹۹۱ بیلدربرگ چنین بیان داشته:
ما از روزنامه های واشنگتن پست، نیویورک تایمز، مجله تایمز و دیگر خبرگزاری ها برای حضور مدیرانشان در نشستهای گروه و برای پایبندی به تعهداتشان در طول این چهل سال، بسیار سپاسگذاریم. اگر برنامه ها و طرحهای ما در این نشستها منتشر می شد و در دام تبلیغات می افتادیم، هیچوقت نمیتوانستم طرحهای خود برای جهان را پیش ببریم. اما این جهان بسیار مجهزتر است و برای حرکت به سمت دولتی جهانی آمادگی دارد. بی تردید، حکومتی فراملی متشکل از نخبگان و اقتصاددانان جهانی بر حکومت فردی و سنتی قدیم برتری دارد.

* مخالفت جهان با تفکر و ایدئولوژی راکفلر و بیلدربرگ

پس آقای دیوید راکفلر تولد نود و شش سالگیتان مبارک باد. اما با عرض تاسف (یا بدون تاسف) باید عرض کنم که در حالیکه این رسانه ها به “تعهدات خود پایبند بوده اند “، رسانه های جدید چنین کاری نکرده اند. همانگونه که خودتان گفتید، “اگر برنامه ها و طرحهای ما در این نشستها منتشر می شد و در دام تبلیغات می افتادیم، هیچوقت نمی توانستم طرحهای خود برای جهان را پیش ببریم “. به نظر می رسد که این دام تبلیغات امروزه بر برنامه و طرحهای شما برای جهان فرود آمده است و رهایی شما از آن را بیش از پیش سخت کرده است. درست است که جهان امروز “مجهزتر ” است، اما نه برای اینکه جهان برای اجرای طرح شما “آماده ” است، بلکه برای اینکه جهان برای رد کردن این طرح آماده میشود. گرچه “حاکمیت ملی ” مشکلاتی دارد و من هم آن را حالت ایدهال نمیدانم، با این حال، “حاکمیت فراملی متشکل از نخبگان و اقتصاددانان جهان “، بدترین سناریوی قابل تصور است. پس به عنوان هدیه تولدتان به شما قول میدهم ( و من یقین دارم که این گفته من، نظر و عقیده عده بیشماری از مردم جهان است) که همچنان به تلاش خود برای انتشار طرحهای شما برای جهانیان ادامه خواهم داد، تا رویای شما، یا کابوس ما، هیچگاه به حقیقت نپیوندد. بالاخره نور هدایت خواهد تابید و مردم جهان در مسیر آن حرکت خواهند کرد.
اندرو گاروین مارشال پژوهشگر مرکز پژوهشی راجع به جهانی سازی است. وی به همراه میشل شوسودفسکی، به تازگی کتابی تحت عنوان، “بحران اقتصادی جهانی: افسردگی بزرگ قرن بیست و یکم “، منتشر کرده است. وی در حال حاضر در حال تالیف کتابی در رابطه با “دولت جهانی ” است.

منبع: فارس

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

سلبریتی

اگر حجاب و نماز خوبه! پس چرا برخی از آدم های مشهور کشورمون مثل بازیگران و ورزشکاران نماز نمی خوانند و خودشون و اعضای خانواده شون حجاب لازم رو ندارند ؟

⭕️ اگر حجاب و نماز خوبه! پس چرا برخی از آدم های مشهور کشورمون مثل …