اکنون دوست دارم ، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید.عرض کردند: حاضریم ، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه مى توانیم به او بگوییم .سپس امام نعلین خویش را پوشیده ، به راه افتاد. در بین راه این آیه را مى خواند:- ((والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین .))راوى مى گوید: ما از خواندن این آیه دانستیم به او چیزى نخواهد گفت . وقتى رسیدیم به خانه آن مرد، او را صدا زد و فرمود:- به او بگویید على بن الحسین با تو کار دارد.همین که متوجه شد امام زین العابدین علیه السلام آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب براى تلافى جسارتهایى که از او سر زده آمده است .ولى چشم امام علیه السلام که به او افتاد، فرمود:- برادر! چندى پیش نزد من آمدى و آنچه خواستى به من گفتى . اگر آن زشتیها که به من گفتى در من هست ، هم اکنون استغفار مى کنم و از خداوند مى خواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتى در من نیست ، خداوند تو را بیامرزد.راوى مى گوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانى امام علیه السلام را بوسید و عرض کرد:- آرى ! آن چه من گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم .
برخورد پسندیده
برخورد پسندیدهReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jan 12Rating: