اشکى بر سیدالشهداء علیه السلام

اشکى بر سیدالشهداء علیه السلامReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jan 12Rating:

و به این روایت رسید که حضرت باقر علیه السلام فرمود:- ((هر کس از دیده هاى او ولو به قدر بال پشه اى اشک بیرون بیاید. خداوند گناهانش را مى آمرزد. اگر چه مانند کف دریاها باشد.))در آن مجلس شخص نادانى که ادعاى علم مى کرد. حضور داشت و بر آن بود که این حدیث نباید صحیح باشد. چگونه گریستن به آن اندکى بر حضرت حسین علیه السلام این قدر ثواب مى تواند داشته باشد؟ با ایشان مباحثه بسیار کردیم و در آخر هم از گمراهى خود برنگشت و برخاست و رفت .آن شب گذشت . چون روز شد، نزد ما آمد و از گفته هایش معذرت خواست ، اظهار ندامت کرد و گفت :- شب گذشته در خواب دیدم قیامت برپا شده است و پل صراط بر روى جهنم کشیده اند و پرونده هاى اعمال را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و بهشت را زینت کرده اند. در آن وقت گرما شدید شد و عطش ‍ سنگین بر من غلبه کرد. چون به جانب راست خود نگاه کردم حوض کوثر را دیدم و بر لب آن دو مرد و یک زن را مشاهده کردم که ایستاده اند و نور جمال ایشان صحراى محشر را روشن کرده است . در حالیکه لباس سیاه پوشیده اند و مى گریند. از کسى پرسیدم : اینها کیستند که بر کنار کوثر ایستاده اند؟پاسخ داد: یکى محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و دیگرى على مرتضى و آن زن فاطمه زهرا علیهاالسلام است .گفتم : چرا سیاه به تن دارند، غمگین هستند و مى گریند؟گفت : مگر نمى دانى که امروز عاشوراست ؟گفتم : روز شهادت شهید کربلا امام حسین علیه السلام است . آنان به این جهت غمناکند.سپس نزدیک حضرت فاطمه علیهاالسلام رفتم و گفتم :- اى دختر رسول خدا! تشنه ام . آن حضرت از روى غضب به من نظر کرد و گفت :- تو مگر همان شخص نیستى که فضیلت گریستن بر میوه قلبم ، نور چشمم ، فرزندم حسین را انکار مى کردى ؟ با اینکه با ظلم و ستم او را شهید کردند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین و کسانى که ایشان را از آشامیدن آب منع کردند.در این حال از خواب وحشتناک بیدار شدم و از گفته خود پشیمان گشتم . اکنون از شما معذرت مى خواهم و باشد که از تقصیر من درگذرید.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

عظمت یک بانو

گروهى از مردم نيشابور، اجتماع کردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.شطيطه نيشابورى که زنى مؤ منه بود، يک درهم سالم و تکه پارچه اى که به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )). متاعى که مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛