اولین بانوى شهید عاشورا

اولین بانوى شهید عاشوراReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jan 12Rating:

سپس به سوى میدان حرکت کرد.در میدان جنگ پس از آنکه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله کرد و سخت جنگید. بعد از آنکه عده اى را کشت به جانب مادر و همسرش برگشت . در مقابل مادر ایستاد و گفت :- اى مادر! اکنون از من راضى شدى ؟مادرش گفت : من از تو راضى نمى شوم ، مگر اینکه در پیش روى امام حسین علیه السلام کشته شوى .همسر وهب گفت : تو را به خدا سوگند! که مرا در مصیبت خود داغدار منما.مادر وهب گفت : فرزندم ! گوش به سخن این زن مده . به سوى میدان حرکت کن و در پیش روى فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله بجنگ تا شهید شوى تا فرداى قیامت براى تو شفاعت نماید.وهب به میدان کارزار برگشت و رجز مى خواند که مطلع آن چنین است :- ((انى زعیم لک ام وهب بالطعن فیهم تاره و الضرب …)).۱- اى مادر وهب ! من گاهى با نیزه و گاهى با شمشیر زدن در میان اینها تو را نگهدارى مى کنم .۲- ضربت جوانى که به پروردگارش ایمان آورده است تا اینکه تلخى جنگ را به این گروه ستمگر بچشاند.۳- من مردى هستم ، قدرتمند و شمشیر زن و در هنگام بلا، سست و ناتوان نخواهد شد. خداى دانا برایم کافى است .و با تمام قدرت مى جنگید تا اینکه نوزده نفر سوار و بیست نفر پیاده از لشکر دشمن را به قتل رساند. سپس دستهایش قطع شد. در این وقت همسرش ‍ عمود خیمه را گرفت و به سوى وهب شتافت در حالى که مى گفت : اى وهب ! پدر و مادرم فداى تو باد. تا مى توانى در راه پاکان و خاندان پیامبر بجنگ .وهب خواست که همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت :- من هرگز باز نمى گردم تا اینکه با تو کشته شوم .امام حسین علیه السلام که این منظره را مشاهده کرد، به آن زن فرمود:- خداوند جزاى خیر به شما دهد و تو را رحمت کند. به سوى زنان برگرد. زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهید شد.- رحمه الله علیه همسر وهب پس از شهادت او بى تابانه به میدان دوید و خونهاى صورت وهب را پاک مى کرد که چشم شمر به آن بانوى باوفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودى که در دست داشت بر او زد و شهیدش نمود. این اولین بانویى بود که در لشکر امام حسین علیه السلام روز عاشورا شهید شد.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

عظمت یک بانو

گروهى از مردم نيشابور، اجتماع کردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.شطيطه نيشابورى که زنى مؤ منه بود، يک درهم سالم و تکه پارچه اى که به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )). متاعى که مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛