همسر زيباروى و جوان شخصى درگذشت ، مادرزنش که سالخورده اى فرتوت شده بود، به عنوان سهميه خود از مهريه دخترش ، در خانه آن شخص سکونت نمود، آن شخص از همسايگى با مادرزن فرتوتش ، بسيار در رنج و زحمت بود، و چاره اى جز اين نداشت که دندان روى جگر بگذارد و تحمل کند، تا اينکه روزى گروهى از آشنايان به ديدار او آمدند، يکى از ديدارکنندگان از او پرسيد: ((حالت در مورد جدايى همسر عزيزت ، چگونه است ؟! ))
Read More »رنج همسایگى با مادرزن فرتوت
مدیریت پرچم های سیاه شرق مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني دیدگاهها برای رنج همسایگى با مادرزن فرتوت بسته هستند 0