روزى پيغمبر اکرم صلى الله عليه و آله نماز صبح را با مردم در مسجد خواند. در اين ميان چشمش به جوانى افتاد که از بى خوابى چرت مى زد و سرش پايين مى آمد. رنگش زرد شده بود و اندامش باريک و لاغر گشته ، چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود.
Read More »جوان شب زنده دار
دی ۵, ۱۳۹۰ داستان های بحار انوار جلد دوم دیدگاهها برای جوان شب زنده دار بسته هستند 1