امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
روش عقلاني در تربيت ديني از ديدگاه نهج البلاغه
#1
روش عقلاني در تربيت ديني از ديدگاه نهج البلاغه

نويسنده:فريده فرج بخش




چکيده:
نوشته ي حاضر تحقيقي درباره روش عقلاني يکي از روش هاي شناختي در تربيت ديني است که در اين روش با استفاده از سخنان اميرالمومنين (ع) در نهج البلاغه که درباره ي عقل و استفاده از اين روش آمده است، مطالبي را آورده ايم. انسان براي اين که در تربيت ديني به اهداف آن دست يابد، ابتدا بايد يک معرفت و شناختي نسبت به خالق و عالم هستي و خودش پيدا کند. يکي از راه هايي که مي تواند اين معرفت و شناخت را به انسان بدهد،روش عقلاني است.

کليد واژگان:
شناخت، عقل، روش، تربيت ديني.

مقدمه
يکي از ابعاد نظام فکري اسلام دعوت به تعقل است. دليل اساسي اين دعوت ويژگي عقلاني انسان است. انسان خليفه خدا در زمين است و کمال و زندگي سالم و بالنده ي او به ميزان رشد انديشه اش بستگي دارد. اميرالمؤمنين علي (ع) به وجود گوهرگران عقل در انسان آگاهي کامل داشته و در راه تربيت ديني انسان ها از روش استفاده کرده است. در تربيتديني يکي از روش هايي که به انسان، نسبت به خالق و عالم هستي و همين طور نسبت به خود انسان شناخت مي دهد، روش عقلاني است. در ميان همه ي موجودات امکاني که هر يک داراي اسرار و رموزي ويژه اند و آيه اي از آيات الهي محسوب مي شوند، انسان است که در بارگاه الهي جايگاه ممتاز، يافته به مصداق آيه ي « و لقد کرمنا بني آدم» (الاسراء / 70) مکرم به تکريم خداي متعال گرديده است.

الف-روش عقلاني:
عقل به معني فهم و درک و معرفت و دانستن است. طبرسي فرموده است: عقل، فهم،معرفت نظير هم اند. (قرشي، 736/2) راغب مي گويد: به نيرويي که آماده ي قبول علم است، عقل مي گويند. همچنين به علمي که به وسيله
آن نيرو بدست آيد. (راغب اصفهاني، 577)
يکي از ابعاد نظام فکري اسلام، دعوت به تعقل و تفکر است. دليل اساسي اين دعوت ويژگي عقلاني انسان است. انسان خليفه ي خدا در زمين است و از آنجا که کمال و زندگي سالم و بالنده ي او به ميزان رشد انديشه اش بستگي دارد، در تربيتي ديني اين موجود مکرم، روش عقلاني يکي از روش هاي اساسي تربيت ديني است. سعادت دنيوي و اخروي هر انساني به مقدار عقل اوست. هر انساني مي تواند به عقل خويش بيفزايد و آن را کامل تر گرداند؛ از اين رو اسلام به انسان ها توصيه مي کند که در تکميل عقل خويش بکوشند. از ميان اشياي عالم، عقل از همه ارزش مندتر است. امام علي (ع) مي فرمايد: « جبرئيل بر حضرت آدم فرود آمد و گفت: من مامورم تو را ميان سه چيز مخير سازم تا يکي را برگزيني، و دو تا را واگذاري، آن سه چيزعقل، حيا و دين اند، آدم (ع) گفت عقل را برگزيدم. جبرئيل به حيا و دين گفت: شما برگرديد. گرفتند: اي جبرئيل ما دستور داريم که همراه عقل باشيم هر جا که باشد، گفت:اختيار با شما است و بالا رفت.» (کليني، 10/1) اميرالمومنين علي (ع) درباره ي ارزش عقل مي فرمايد: « لا مال أعود من العقل» (نهج البلاغه، حکمت 113)، « هيچ مالي سودمندتر از عقل نيست»
در تربيت ديني نيز از آنجايي که متربي در پي کسب کمالات و سودهاي جاودانه است و کسب اين کمالات، نيز احتياج به معرفت و شناخت دارد، همان طور که انسان با مال کمال ظاهري را به دست مي آورد. امام علي (ع) در جايي ديگر مي فرمايد: « إن إغني الغني العقل و أکبر الفقر الحمق» (نهج البلاغه،حکمت 381)، « بي نيازترين بي نيازها عقل است و بزرگترين نيازمندي حماقت.» و همچنين به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) با بيان اينکه عقل، بالاترين سرمايه و توانگري است، فرزند خود را بدان ترغيب فرموده است. چون به وسيله ي عقل دنيا و آخرت بدست مي آيد، بنابراين عقل بزرگترين وسيله ي توانگري و بي نيازي بدان وسيله حاصل مي شود و ديگر اينکه حماقت که عبارت است از همان ضعف ناپسند کودني، و جنبه ي کمبود عقل. امام (ع) با اين بيان که آن بزرگترين بيچارگي است، فرزندش را از آن بر حذر داشته است. زيرا وسيله ي تهي دستي از کمالات بويژه کمالات نفساني است که باعث بي نيازي تمام عيار است. (بحراني، 44/5) در تربيت ديني انسان ها، عقل عاملي است که باعث نجات انسان ها از گرفتاري هاي دنيا و آخرت، به وسيله ي اطاعت از خدا مي شود. چنانکه امام مي فرمايد: « کفاک من عقلک ما أوضح لک سبل غيک من رشدک» (همان، حکمت 421)، « براي تو از عقلي که داري همين کافي است که راه هاي گمراهي را از رستگاري ات روشن سازد.»
اميرالمؤمنين (ع) عقل را به شمشيري مانند کرده است که خواسته ها و زياده روي هاي نفس اماره را از بين مي برد: « العقل حسام قاطع ... قاتل هواک بعقلک» ، « عقل شمشيري است براق ... و هدايت را با عقلت بکش.» امام علي (ع) آنجا که درباره ي برترين نمونه هاي تربيت ديني، يعني خاندان ختمي مرتبت و اوصياي آن حضرت سخن مي راند، درباره آنان چنين مي گويد: « عقلوا الدين عقل وعايه و رعايه لا عقل سماع و روايه فان رواه العلم کثير و رعاته قليل» ( نهج البلاغه، خطبه 239)، « دين را با عقل درّاک و پذيرش تعقل نموده اند، نه تعقل مستند به شنيدن و نقل، زيرا راويان علم فراوانند و رعايت کنندگانش اندک.»
در تربيت ديني بايد بدين سمت حرکت کرد که انسان ها اهل تعقل بارآيند و در رويارويي با همه ي امور عقلاني، رفتار نمايند و به تجربه و تحليل بنشيند و خوب و بد امور را تشخيص دهد و بهترين را پيروي کند. از ثمرات روش عقلاني
درتربيت ديني، تجربه اندوزي و عبرت گيري و در نتيجه راهيابي درست در زندگي است.

ب-دشمنان عقل:
در روش عقلاني در تربيت ديني، اگر عقل بدرستي شکوفا نشود و تحت حکومت هواي نفس قرار گيرد، انسان از صورت و سيره فطرت اوليه به دور مي افتد و به تباه گري مي گرايد، اين بحران اساسي تر تربيت انساني است. اميرالمؤمنين (ع) در اين باره مي فرمايد: « کم من عقل أسير تحت هوي أمير» ( همان، حکمت 211)، « بسا عقل که اسير و زيردست هوي و هوس است.» اگر عقل از اين اسارت هوي آزاد نشود و به سوي کمالش برانگيخته نشود، دچار اسارت و خفتگي مي شود و چنين تنزلي، آدمي را به پائين ترين مراتب تنزل مي دهد و به شرور مبتلا مي سازد. امام (ع) در اين باره چنين مي فرمايد: « نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعين» (همان، خطبه 224)، « پناه مي بريم به خدا از خواب رفتن عقل و زشتي لغزش ها، و همواره ياري از او مي طلبيم.»
در تربيت ديني،سيردادن انسان از خود بيني به خدابيني و از خودخواهي به خداخواهي مهمترين اهداف است و بزرگترين آفت آن نيز خودپسندي است. امام (ع) درباره ي اين آفت به صراحت فرموده است:
« عجب المرء بنفسه أحد حساد عقله» (همان، حکمت 212)، « خودپسندي آدمي يکي از حسد کنندگان عقل اوست.» و همچنين دروصيت تربيتي خود به فرزندش چنين آورده است: « و اعلم أن الاعجاب ضد الصواب و أفه الالباب» (همان، نامه 31)، « و بدان خودپسندي ضد درستي و آفت عقول بشري است.» و نيز فرموده است: « اعجاب المرء بنفسه دليل علي ضعف عقله» ( حراني، 160)، « خودشيفتگي مرد نشانه ي سستي عقل اوست.» در جاي ديگر مي فرمايد: « و اعلموا أن الامل يسهي العقل و ينسي الذکر فأکذبوا الأمل فأنه غرور و صاحبه مغرور» ( نهج البلاغه، خطبه 86)، « و بدانيد آرزو عقل را پوشانده و ذکر خداوندي را به فراموشي مي سپارد. آرزو را تکذيب کنيد، زيرا آرزو فريبنده و صاحبش فريب خورده است.»
اگر عقل بر همه امور انسان سايه گستر نباشد، به راحتي مغلوب آن چيزهايي مي شود که مي تواند طمع انسان را بر انگيزد و خواسته هايي را در نظرش مي آرايد که موجب مي شود انسان را از مراتب انساني به مراتب حيواني تنزل دهد و در نهايت به هلاکت برساند. امام (ع) بيشترين جايگاه هاي هلاکت را اين گونه بيان مي کند که: « اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» (همان، حکمت 219)، « بيشتر هلاکت و سقوط عقل ها، زير برق طمع ها است.»
امام علي (ع) همواره در سخنان خود بر استفاده ي انسان از قوه ي تعقل در تمام مراحل زندگي و بيان و فهم مطالب از طريق استدلال متقن و محکم و عقل پسند تاکيد دارد و مي فرمايد: « ليست الرويه کالمعاينه مع الابصار فقد تکذب العيون أهلها و لا يغش العقل من استنصحه» (نهج البلاغه، حکمت 281)، « تدبير با تعقل مانند ديدن با چشمان نيست، زيرا گاهي چشمان به مقتضيات ساختار و موضع گيري بيننده، خلاف واقع را نشان مي دهد، در صورتي که عقل، کسي را که از آن پندي بخواهد، فريب نمي دهد. يعني اين که استفاده از عقل، بيشتر و بهتر از چشم، انسان را در جستجوي راه صحيح کمک مي کند.
بنابراين از عقل مي توان به عنوان مشاوره اي امين و قابل اعتماد در امور استفاده کرد و با توجه به سخنان امير المؤمنين (ع) دشمنان عقل را اين گونه نام برد: 1-هوي و هوس انسان 2-خودبيني و خودخواهي 3-آرزوهاي دنيايي و دلبستگي واهي 4-طمع

ج-راههاي تقويت عقل:
هرانساني مي تواند برعقل خويش بيفزايد و آن را کامل تر گرداند زيرا عقل قابل تربيت، تقويت و تکامل است. به همين جهت اسلام به انسان ها توصيه مي کند که در تکميل عقل خويش بکوشند. براي تقويت عقل و استفاده از اين روش در تربيت،در قرآن و احاديث راه هايي معرفي شده است که مربي در تربيت ديني متربي بايد اين راه ها را براي وي هموار سازد، عمده ترين اين راه ها عبارتند از:

1-تفکر :
تفکر نوعي تعقل است، و به وسيله ي تفکر مي توان به تقويت عقل پرداخت و عقل را به فطرت الهي انسان متصل نگه داشت. همان طور که قرآن هم مي خواهد اين انديشه هاي نظري را با روح در آميزد، تا روح به جنبش آيد و در تمام عالم، احساس حيات کند و در نتيجه دل هم به حرکت درآيد و به خدا بپيوندد. خداوند در قرآن در آيات متعددي اين حقيقت را يادآوري مي کند. آنجا که مي فرمايد: « و هو الذي مد الأرض و جعل فيها رواسي و أنهاراً و من کل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النهار إن في ذلک لايات لقوم يتفکرون» (الرعد/3)،
« و اوست که زمين را بگستراند و در آن کوه هاي استوار و رودها پديد آورد، و در آن از هرگونه ميوه اي جفت جفت آفريد. و شب را بر روز مي پوشاند. قطعا در اين ها آياتي است براي مردمي که تفکر مي کنند.»
با توجه به اين آيه، دلايل آشکاري است بر يکتاي خداوند تا متفکران براي اثبات صانع، به آنها استدلال کنند. (طبرسي، 424/6) تفکر درست، کليد هدايت انسان وسيله ي کسب علوم و معارف ديني و نيل به مقام قرب الهي است. اهميت تفکر از منظراميرالمؤمنين علي (ع) تا اندازه اي است که به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد: « لا عباده کالتفکر في صنعه الله عزوجل» (فلسفي، 100/2)، « هيچ عبادتي همانند تفکر و مطالعه در مصنوعات الهي نيست.» زيرا تفکر و انديشه، انسان را به حقيقت رهنمون مي کند و انسان وجود خدا را در همه جا مي بيند.
تربيت يافتگان نظام تربيتي دين، اهل انديشه اند و همه چيز را انديشه بنا مي کنند چنانچه اميرالمؤمنين (ع) در صفت مؤمن فرموده است:«المؤمن مغمور بفکرته» (نهج البلاغه، حکمت 333)، « مؤمن فرورفته در تفکر خويش است.»

ثمرات تفکر:
تفکراساس حيات انساني است، زيرا انسانيت انسان و ادراک او از عالم و آدم و پروردگار عالميان و اتصالي که با حق برقرار مي کند به نحوه ي تفکر اوست. با تفکر است که استعدادهاي پنهان انسان از قوه به فعل در مي آيد و زمينه ي حرکت کمالي او فراهم مي شود به بيان امام خميني (ره): « تفکر مفتاح ابواب معارف و کليد خزائن کمالات و علوم است و مقدمه ي لازمه ي حتميه ي سلوک انسانيت است» (موسوي خميني، 191)
« بي ترديد زندگي انسان يک زندگي فکري است و جز با ادراک که فکر مي ناميم قوام يابد، و از لوازم فکري بودن زندگي بشر يکي اين است که هر قدر فکر صحيح تر و کامل تر باشد، زندگي انسان استوارتر خواهد بود و زندگي استوار مبتني و مشروط به داشتن فکر استوار است.» (طباطبايي، 254/5)
انسان جز با تفکر، به بينايي و راهيابي دست نمي يابد و جز انديشه ي صحيح از فرو رفتن در دام هاي گمراهي در امان نمي ماند. اميرالمؤمنين (ع) در وصيت به فرزندش امام حسين (ع) مي فرمايد: « من تفکر أبصر» (نهج البلاغه، نامه 31)، « کسي که بينديشد، بينا گردد.» از نظرامام (ع) تفکر باعث پندگرفتن، و پند گرفتن سبب بصيرت مي شود. و همچنين امام (ع) يکي از راه هاي خداشناسي را تفکر مي داند، چه اين تفکر در صفات الهي باشد، آن جا که مي فرمايد: « و لو فکروا في عظيم القدره و حسيم النعمه لرجعوا إلي الطريق» (همان، خطبه 185)، « اگر انسان ها در عظمت خداوند و بزرگي نعمت او مي انديشيدند قطعاً به راه راست بر مي گشتند.»
اين ميثم در ذيل اين خطبه بيان مي دارد که علت اين که مردم از گمراهي و ناداني به طرف حقيقت برنگشتند و از کيفر آخرت نترسيدند آن است که در عظمت آفرينش وآفريده هاي حيرت انگيز و نعمت هاي فراوان حق تعالي نينديشيدند، بنابر اين از عدم علت استدلال بر عدم معلوم شده است، زيرا تفکر در اين امور، سبب توجه انسان به دين خدا و پيمودن راه ديانت و شريعت مي شود. (بحراني، 132/4) امام علي (ع) در جايي ديگر در رابطه با تفکر در مخلوقات و ساير موجودات جهان مي فرمايد: « لولو ضربت في مذاهب فکرک لتبلغ غاياته ما دلتک الدلاله إلا علي أن فاطر النمله هوا فاطرالنخله لدقيق تفصيل کل شيء و غامض اختلاف کل حي ... فانظر إلي الشمس و القمر و النبات و الشجر و الماء و الحجر... فالويل لمن أنکر المقدر» (نهج البلاغه، خطبه 185) « اگر در همه طريق انديشه خود، تلاش کني تا به اهداف و غايات خلقت آن جاندار برسي، دليل تو را راهنمايي نخواهد کرد مگر به اينکه آفريننده مورچه همان خالق است که نخل را آفريده است، زيرا تفصيل دقيق همه ي اشياء و مشکلات و دشواري هاي اختلاف ساختمان هرجانداري با جاندار ديگر، ... پس بنگر به آفتاب و ماه و نباتات و درخت و سنگ ... پس واي بر کسي که خداوند تقديرکننده و خالق حکيم را انکار کند.» با توجه به اين سخنان امام (ع)،انسان مي تواند با نظر در آفريده هاي گوناگون و دقايق و ظرايفي که در آن ها به کار رفته، و با تفکر در قدرت عظيم الهي و نعمت هاي بي پايان او، و با چيدن مقدمات و استدلالات عقلي به وجود خدا پي ببرد و او را بشناسد.
بنابراين مي توان ثمرات تفکر را اين گونه دسته بندي کنيم که تفکرباعث :
1-باز شدن درهاي شناخت و رسيدن انسان به کمالات مي شود.
2-سلامت و درستي و قوام زندگي مي شود.
3-بصيرت و بينايي مي شود.
4-پند گرفتن مي شود که از بالاترين رحمت هاي الهي است.
5-خداشناسي مي شود و خداشناسي، انسان را از گمراهي و ناداني نجات مي دهد.

2-تدبر:
«تدبر» به معناي نظر در عواقب امور و عاقبت انديشي است. (طريحي، 289/3) در تربيت ديني، تدبر بدين معناست که انسان در ظواهر امور توقف نکند و در فرجام امور بينديشد و پايان کار را بنگرد زيرا يکي از راه هايي که مي توان با آن نيروي عقل را تقويت کرد اين است که انسان در مورد انجام هر کاري،اطراف و جوانب آن را خوب بررسي کرده و در آثار و نتايج خوب يا بد آن، انديشه و تأمل کند، چرا که توقف در ظواهر و غفلت از عواقب و نينديشيدن در فرجام کارها، انسان را از سير به سوي کمال باز مي دارد.
راه و رسم اولياي خدا بر اين اساس بود که همگان را به تدبر و عاقبت انديشي در کارها فراخواند و آنجا که اميرالمؤمنين علي (ص) مي فرمايد: « تفکر قبل أن تعزم و شاور قبل أن تقدم و تدبر قبل أن تهجم» (تميمي آمدي، 353/1)، «قبل از آن که عزم نمائي، انديشه نما، و پيش از آن که اقدام کني، مشورت کن و پيش از آن که وارد شوي تدبر کن.»
امام علي (ع) که خود برترين نمونه تربيت ديني در مکتب رسول خدا (ص) بود بيش از هر کس به عاقبت انديشي اهتمام داشت حتي در دستورالعمل هاي مديريتي به کارگزاران خود سفارش مي فرمود که در انتخاب اشخاص، از جمله ملک هاي اصلي شان در گزينش، آينده نگري و عاقبت انديشي اشخاص باشد، چنانکه در عهدنامه مالک اشتر به وي چنين مي نويسد: « و توخ منهم ... و أبلغ في عواقب الأمور» (همان، نامه 53)، « از ميان مردم کساني را براي کارگزاري انتخاب کن که ... داراي نظر رساتر در عواقب کارها باشند.»
اميرالمؤمنين علي (ع) فهميدن و رسيدن به لب دين و خرد ديني را ثمره ي تدبر مي داند که بدون آن، دينداري راه به جايي نمي برد و دراين باره مي فرمايد که: « الحمد لله الذي شرع الإسلام فسهل شرائعه لمن ورده ... فجعله أمنا لمن عقله و سلماً لمن دخله و برهانا لمن تکلم به و شاهداً لمن خاصم عنه و نوراً لمن استضاء به و فهماً لمن عقل و لبا لمن تدبر» (همان، خطبه 106) سپاس خداي راست که شرع اسلام را بنا نهاد، و قوانين آن را براي کسي که وارد آن شود، تسهيل نمود... اسلام را نوري براي کسي که طلب روشنايي از آن نمود، قرار داد و فهمي براي کسي که تعقل ورزيد و مغزي براي آن کس که انديشيد.»

3-کنجکاوي و سوال:
دقت و سوال کردن يکي از بهترين عوامل تقويت نيروي عقل است. انساني که در شناخت امور، کنجکاوي مي نمايد، اگر به واقع نرسيد باز هم نبايد آن را رها کند، بايد از دانشمندان و اهل آن سوال کند، آن قدر به کار خويش ادامه دهد تا به مطلوب برسد، چنين انساني کم کم عقل خويش را تقويت کرده و براي فهم و درک امور بسيار مهم و دشوار آماده مي شود. امام صادق (ع) دراين باره مي فرمايد: «أن هذا العلم عليه قفل و مفتاحه السؤال» (مجلسي، 198/1)، « بر اين علم قفلي نهاده شده و کليد آن سؤال کردن است.» انسان هر چقدر عالم و عاقل باشد، باز هم از علوم و اطلاعات ديگران بي نياز نيست و نبايد به درجه و مرتبه اي از علم قانع باشد، بلکه همواره و هميشه در صدد تحصيل علم و دانش باشد.
سيره امام علي (ع) نيز بر اين بوده است که مردم را به سؤال کردن تشويق مي کرد، به عنوان مثال در يکي از سخنراني هاي خود در مسجد کوفه خطاب به مردم مي گويد: « أيها الناس سلوني قبل أن تفقدوني ... قبل أن تشغر برجلها فتنه تطأ في خطامها و تذهب بأحلام قومها» ( نهج البلاغه، خطبه 189) « اي مردم از من بپرسيد پيش از آن که مرا از دست بدهيد... پيش از آن که فتنه اي مانند شتر بي صاحب پاي خود را بلند نموده مهارخود را زير پا بگذارد و عقول قوم خود را تباه سازد.» اميرالمؤمنين (ع) به عنوان مربي بزرگ عالم بشريت در امر تربيت ديني به سؤالات متربان پاسخ مي داد و به بحث و گفتگو مي پرداخت تا شبهه اي در ذهن آن ها وجود نداشته باشد و اين باعث مي شد که دين گريزي در جامعه رخ ندهد.

4-معاشرت و درک محضر عقلا و حکما:
توفيق درک محضرانسان هاي خردمند، موجب رشد خرد در آدمي مي شود. آن چه از انسان عاقل سر مي زند، براي بيننده قابل فهم و پذيرش است. به عبارت ديگر رفتار عاقلانه
افراد عاقل برانسان معمولي اثر مي گذارد، زيرا اولاً زمينه ي خردمندي در همه وجود دارد و ثانياً آدمي معمولاً از اسوه ها پيروي مي کند. قرآن مجيد نيز با اين شيوه آموزش مي دهد و گاهي با طرح سؤالاتي انسان را حساس و کنجکاو مي کند. خداوند در قرآن مي فرمايد: « هل يستوي الأعمي و البصير» ( الانعام/ 50)، « آيا کور و بينا يکسانند؟» در اين آيه آدم دانا تشبيه به بينا و آدم نادان تشبيه به کور شده است. (طبرسي، 470/4).
معاشرت با دانشمندان و عقلا به علوم و اطلاعات انسان مي افزايد و عقل او را کامل تر مي گرداند. چون سخنان دانشمندان و عقلاغالباً علمي، منطقي و عاقلانه خواهد بود، و اخلاق و رفتارعاقلانه ي آن ها بدون شک در معاشرينشان تأثير خواهد گذاشت. و برعکس، معاشرت و گفت و گو با افراد جاهل و کم عقل نه تنها به عقل انسان نمي افزايد بلکه رفته رفته او را به سوي نقصان و سقوط خواهد کشيد، به طوري که ممکن است چراغ عقل خاموش گردد. اصولاً در نظر امام (ع) هر کس با مشورت و کمک گرفتن از ديگران رشد مي کند. آن جا که مي فرمايد:« من استبد برأيه هلک و من شاور الرجال شارکها في عقولها»، (نهج البلاغه، حکمت 161) « هرکس که خودرأيي را انتخاب کرد، هلاک گشت و هر کس که با مردم مشورت کرد، با عقول آنان شريک شد. مخصوصاً اگر اين هم انديشي با صاحبان خرد انجام گيرد سودمندتر است. بنابراين معاشرت و همنشيني با عقلا و علما باعث مي شود که انسان با مشورت گرفتن از آنان موجب تقويت عقل خويش گردد و کمتر دچار اشتباه شود.

5-بهره گيري از تجربيات ديگران:
يکي ديگر از موارد تقويت عقل که از کلام اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه به دست مي آيد، بهره گيري از تجربيات ديگران است که مربي در تربيت ديني مي توان متربي را به بهره گيري از تجربيات ديگران تشويق کند چرا که استفاده از تجربه يکي از مقوّمات تعقل است، چنانکه اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «العقل حفظ التجارب و خير ما جربت ما وعظک» (نهج البلاغه، نامه 31)، « عقل حفظ تجربه هاست و بهترين تجربه ها چيزي است که به تو پند بدهد.» و همچنين امام علي (ع) درجايي ديگر در بيان صفات فرد عاقل مي فرمايد: « فأن العاقل يتعظ بالاداب» (نهج البلاغه، نامه 31)، « زيرا خردمند با تعليم و تربيت هاي سازنده پند مي گيرد.»
انسان براي تعقل صحيح بايد پندپذير باشد و از وقايع و ماجراهاي گوناگون که مي بيند پند گيرد، چرا که اين پندپذيري و استفاده از تجارب ديگران سبب مي شود، در برخورد با سايرامور تأمل و دقت بيشتري از خود نشان دهد.

نتيجه:
در اين مقاله به بررسي يکي از روش هاي شناختي تربيتي ديني،که روش عقلاني است، پرداخته شد و معلوم شد اهميت اين روش تا اندازه اي است که امام علي (ع) عقل را پايه ي دين دانسته است « لا دين لمن لا عقل له » و همچنين دين را نتيجه ي عقل مي خواند « الدين نتيجه العقل» . در تربيت ديني امام علي (ع) هيچ مالي را سودمندتر از عقل نمي داند و سعادت دنيوي و اخروي انسان ها را به مقدار عقل انسان ها مي داند. ايشان دربيان دشمنان عقل، هواي نفس را يکي از بحران هاي اساسي عقل در تربيت انسان مي داند. چرا که اگر عقل در سيطره ي حکومت هواي نفس قرار بگيرد انسان به تباهي مي گرايد و از ديگر دشمنان عقل خودپسندي و خودبيني و آرزوهاي طولاني و طمع را بيان مي کند و انسان ها را از آن برحذرمي دارد. زيرا اگر عقل بر همه ي امور انسان ها سايه گستر نباشد به راحتي مغلوب چيزهايي مي شود که طمع انسان را بر مي انگيزد. انسان براي اين که از عقل به درستي استفاده کند تا راه سعادت را طي کند و به هدف تربيت ديني دست يابد، بايد عقل خويش را تقويت کند. با توجه به سخنان امام علي (ع) در نهج البلاغه، راه هاي تقويت عقل عبارت از: تفکر، تدبر، کنجکاوي و سؤال، معاشرت و درک محضر عقلا و حکما و عبرت گيري از تجربيات ديگران است. بنابراين انسان با به کارگيري از اين موارد مي تواند عقل خويش را تقويت کند. زيرا هرکدام از اين موارد داراي ثمرات بسيار زيادي براي تقويت عقل است و سبب شناخت انسان نسبت به خالق و عالم هستي و خود انسان مي شود.
منابع:
قرآن کريم، ترجمه ابوالفضل بهرام پور،
نهج البلاغه، ترجمه محمد تقي جعفري.
1-بحراني، ابن ميثم، شرح نهج البلاغه، دفتر نشر الکتاب، بي جا، 1362ش.
2-تميمي آمدي،عبدالواحد، غررالحکم و دررالحکم، شرح جمال الدين خوانساري،دانشگاه تهران، تهران، 1366ش.
3-جعفري، محمدتقي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، انتشارات فرهنگ اسلامي، تهران، 1376ش.
4-حراني، ابو محمد، تحف العقول عن آل الرسول، صادق حسن زاده، آل علي، قم، 1385ش.
5-راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم الدارالشاميه، دمشق- بيروت، 1412ق.
6-طباطبائي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417ق.
7-طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، کتابفروشي مرتضوي، تهران، 1375ش.
9-فلسفي، محمدتقي، الحديث روايات تربيتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بي جا، 1379ش.
10-قريشي بنايي،علي اکبر، مفردات نهج البلاغه، موسسه ي فرهنگي نشر قبله، تهران، 1377ش.
11-کليني، محمدبن يعقوب، اصول کافي، دارالکتب الاسلاميه،تهران، 1388ق.
12-مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، اسلاميه، تهران، 1372ش.
13-موسوي خميني، روح الله، چهل حديث، موسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران، 1371ش
منبع:نشريه کوثر،شماره 32
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان