نقد و بررسی فیلم True Story (داستان واقعی)

نقد و بررسی فیلم True Story (داستان واقعی)Reviewed by محمدرضا on Aug 13Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم True Story (داستان واقعی)نقد و بررسی فیلم True Story (داستان واقعی) «داستان واقعی/ True Story» را میتوان به عنوان یک داستان جنایی واقعی در نظر گرفت، اما این اثر قبل از هر چیز،

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم True Story (داستان واقعی)

«داستان واقعی/ True Story» را میتوان به عنوان یک داستان جنایی واقعی در نظر گرفت، اما این اثر قبل از هر چیز،

فیلمی درباره رابطه بین یک جانی و روزنامه نگاری است که با وی مصاحبه می‌کند و جزئیات چهار قتل انجام شده در درجه دوم اهمیت قرار دارند. برخلاف عنوان فیلم، داستان آن درباره دروغ‌ها و دغل‌کاریها است. فیلم درباره رابطه پیچیده و به هم وابستهای است که ممکن است بین یک قاتل احتمالی و زندگینامه نویس او شکل بگیرد. هر دو مرد تعامل خود را با برنامه مشخصی -نه لزوماً یک جور – شروع می‌کنند اما مشخص نیست که آیا هر یک به هدف خود می‌رسند یا خیر.

جونا هیل و جیمز فرانکو نقش های اصلی فیلم را بازی می‌کنند. با آن که هر دو در گذشته سابقه بازی نقش‌های جدی را داشته‌اند، بیشتر به خاطر نقش‌های کمدی شان معروف هستند. به هر حال، هیچ چیز خنده‌داری در «داستان واقعی» وجود ندارد و کارگردان تازه‌کار آن، روپرت گولد، بیننده را به قلمرو تاریکی‌ها می‌برد: قتل زنی بالغ و سه کودک (۲، ۳ و ۴ ساله). هرچند قتل‌ها با جزئیات تصویری نمایش داده نمی‌شوند، صحنه‌ها در حدی هستند که حتی تماشاچیان سخت‌دل را نیز به هم بریزند. شاید دشوارترین صحنه فیلم صحنهای باشد که در آن کودکی که به مسلخ برده می‌شود از روی اعتماد قاتلش را در آغوش گرفته است.

ماجرای فیلم در سال ۲۰۰۲ اتفاق می‌افتد. هیل در نقش مایکل فینکل، نویسنده خوشنام نیویورک تایمز است که بعد از انتشار اطلاعات نادرست در سرمقاله مجله‌ درباره برده‌داری و بدرفتاری در مزارع کاکائوی آفریقااخراج می‌شود. در این میان، در کنکوم مکزیک، کریستین لانگوی متهم به قتل (با بازی جیمز فرانکو) دستگیر می‌شود. او بعد از دستگیری خود را مایکل فینکل معرفی می‌کند، این امر منجر به ملاقات این دو مرد می‌شود و مایکل فینکل واقعی از مایکل قلابی می‌پرسد: چرا اسم من؟ کریستین در پاسخ می‌گوید چون به او احترام می‌گذارد و شرطی پیش پای او می‌گذارد: حاضر است داستانش را برای او تعریف کند به شرطی که قبول کند تا قبل از پایان محاکمه داستان را منتشر نکند. مایکل که این را فرصت خوبی برای رهایی می‌بیند موافقت می‌کند. به این ترتیب چیزی که مایکل بعدا اسم آن را بازی «گربه و گربه» می‌گذارد شروع می‌شود: هر دو راست و دروغ را خوب حلاجی می‌کنند و هر یک سعی می‌کنند دست بالا قرار بگیرند. مایکل فکر می‌کند که کریستین را درک می‌کند…… تا این که نخستین روز دفاع شروع می‌شود.

کسانی که به دنبال داستانی شسته ‌رُفته از نظر سیر زمانی شرح وقایع قتل‌ها هستند ناامید می‌شوند. فلاش بک‌های جنایت‌ها کوتاه و مبهم هستند. تماشاچی بیشتر در جریان دادرسی‌ وقایع و تکذیبیه‌های دفاع قرار می‌گیرد. با این حال، آنچه عایدمان می‌شود هرگز گزارشی ناقص از آنچه در ۱۷ دسامبر ۲۰۰۱ رخ داده است نیست. فیلم «داستان واقعی» در پایان شبهه‌ای در خصوص بی‌گناه یا گناهکار بودن کریستین باقی نمی‌گذارد و این سوال با قطعیت پاسخ داده می‌شود – اما جزئیات کمی راعرضه می‌کند چون در اصل موضوع فیلم جنایی نیست.

نمی‌توان گفت که همه چیز فیلم خوب است. نوعی تلون و بی‌ثباتی غریب در شدت گفتگوهای میان مایکل و کریستین وجود دارد. برخی گفتگوها به خوبی فحوای روانشناسانه آنچه در حال وقوع است را منعکس می‌کنند؛ و برخی دیگر به طرز عجیبی پیش‌ پا افتاده هستند. از بین دو نقش اصلی فیلم، فرانکو گیراتر است و به خوبی توانسته از پس دوگانگی شخصیت کریستین برآید و هرگز به مخاطب این امکان را نمی‌دهد تا اطمینان یابد کدام چهره واقعی او است.

هیل نقش مایکل را یک‌دست و سرراست بازی کرده است؛ در فیلم لحظاتی

وجود دارند که او کاملاً ساده‌لوح و خام ظاهر می‌شود، در حالی که یقینا این‌

گونه نیست. در پایان، شخصیت جیل را داریم که همسر مایکل (با بازی

فلیسیتی جونز)است. گرچه هدف فیلم استفاده از او به عنوان یک قطب‌

نمای اخلاقی و نشان دادن فداکاری مایکل از طریق تعامل او با کریستین

است، اما جیل اغلب شبیه یک قطعه یدکی به نظر می‌رسد که تا قبل از

فرارسیدن صحنه بزرگ مربوط به او بلااستفاده می‌ماند. جیل باید جنبه

مهمی از زندگی مایکل باشد، اما در بستری که فیلمنامه برایش می‌سازد

جا نمی‌افتد. (می‌توان تصور کرد که چه مقدار از بازی جونز باید در اتاق تدوین

حذف شده باشد که نوعی اطلاعات «اضافی» است که اغلب برای کوتاه

کردن فیلم و بهبود ضرباهنگ آن کوتاه می‌شود.)

گرچه «داستان واقعی» هرگز از نظر استانداردهای واقعی ژانر جنایی به

گرد پای «در خون سرد» ترومن کاپوتی نمی‌رسد، اشتیاق فیلم به رها

شدن از قید و بند رویکرد رویه‌ی این امکان را به آن می‌دهد تا از میانمایگی

که اغلب داستان‌های این ژانر به آن مبتلا هستند فراتر رود. این فیلم به

جای گره زدن اعتبار خود به برچسب «بر اساس واقعیت»، روی رفتار انسان

و خطاهای ظریفی که اغلب در پس یک عمل شیطانی رخ می‌دهند تمرکز می‌کند.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …