نقد و بررسی انیمیشن The SpongeBob Movie: Sponge Out Of Water ( باب اسفنجی: اسفنجی بیرون از آب)
از آخرین باری که باب اسفنجی شلوار مکعبی را دیدم مدتها میگذرد. برادرزاده ای دارم که نیازی به نگهداری ندارد
و من هم هر از گاهی بعد از تماشای کنسرت با کلی خرت و پرت به خانهشان میروم. و همچنان این موجود زرد درخشان اقیانوس نشین را میبینم که داخل آناناسی زیر دریا زندگی میکند، ماجراجوییهای احمقانه ای انجام میدهد که بر جریانات پوچی سوارند و اینها همگی رمز بقای خلوص و خوش بینی وی هستند. «فیلم باب اسفنجی: اسفنجی بیرون از آب/The SpongeBob Movie: Sponge Out of Water» ۹۰ دقیقه پر از هیجان است که فهمیدنش نیاز چندانی به آشنایی با داستان این شخصیت کارتونی تقریبا ۱۵ ساله ندارد. مطمئناً، شباهتهایی (و اشارههایی برای طرفداران پر و پا قرص) در داستان این دو وجود دارد اما این فیلم در وهله اول هدفش شاد کردن کودکان و روده بر کردن بزرگترها است. البته گرچه تأثیرش بسیار زودگذر است، اما روی هم رفته در طول تماشای فیلم موثر است.
دوربین فیلمبرداری ابتدا ما را با آنتونیو باندراس، در هیبت انسانی، به عنوان دزد دریایی که مشغول سرقت کتابی درباره روستای بیکینی باتم، محل زندگی باب اسفنجی، است آشنا میکند. راوی ریشوی داستان با لهجه ایبری مبالغه شدهاش شروع به گزافه گویی درباره دوستان انیمیشنی دوست داشتنی ما میکند. باب اسفنجی، همانی که در مغازه آقای خرچنگ همبرگرهای مخصوص درست میکند. آقای خرچنگ، گرچه ممکن است کمی ناخن خشک باشد، اما همیشه حق با او است. پلانکتون، موجود بد ریزه میزه، مدتها است که در پی ربودن فرمول سری همبرگرهای آقای خرچنگ است و بالاخره راهی برای ربودن آن از صندوقچه رستوران آقای خرچنگ پیدا میکند. یک اتفاق پیش بینی نشده باعث ناپدید شدن این دستور پخت میشود و حالا باب اسفنجی و پلانکتون باید با پیوستن به گروهی دنبال آن بروند چون نبود همبرگرهای آقای خرچنگ منجر به آشوب در دهکده بیکینی باتم شده است. (در چشم بر هم زدنی این موجودات آبی بازیگوش به قهرمانان فراآخرالزمانی با لباسهای چرمی و چیزهای دیگر تبدیل میشوند).
فیلم زوج هنری باب اسفنجی و پلانکتون پر است از ماجراهای مختلف مانند سفر فرضی درون مغز پشمکی باب اسفنجی و گشت و گذار در ماشین زمان. (در یکی از این گشت و گذارها با ماشین زمان با اسکوییدواردسوروس رکس، نسخه ژوراسیکی غول پیکر اما با نمک صندوق دار خسیس آقای خرچنگ به نام اسکوییدوارد آشنا میشویم). گرچه بهترین قسمت فیلم گپ زدن بابلز، دلفین فوقالعاده باهوشی که به صورت هرمی در فضا شناور است و مشغول مراقبت از کهکشان ما است، می باشد. اما هیچ یک از اینها تأثیرگذارتر از باب اسفنجی الکی خوش، که انگار همیشه در بهترین حالت است، نیستند (و علاوه بر این، بابلز اظهار نظرات هوشمندانه خود را با جیغهای غیرقابل کنترل قطع میکند.)
اقدام آخر فیلم در آوردن این گروه به دنیای واقعی حماقت را به درجه اعلی میرساند.
در ساحلی پرجمعیت، نسخه های سه بعدی باب اسفنجی، اسکویید وارد، پاتریک خُله
(یک ستاره دریایی بنفش رنگ) و دیگران در جریان جستجوی همبرگرهای خرچنگ به
دردسر میافتند. اینجاست که داستان با نشان دادن باندراس به عنوان عامل بدبختی
های فعلی بیکینی باتم فرو میپاشد، نوعی به روز رسانی باگز بانی در داک آموک.
«فیلم باب اسفنجی: اسفنجی بیرون از آب» تصمیم بازاریابی حساب شده ای برای
جفت شدن با ابرقهرمانها گرفته است که گرچه بی شک روی پوسترها خوش
درخشیده اما به شدت به یک سوم پایانی فیلم ضربه زده است. مانند اکثر فیلم
های ابرقهرمانی واقعی، این نمایش بزن بزن تا ابد ادامه دارد. یک صحنه فرار از
زندان (با پاتریک به عنوان زندانبان) طوری کات خورده که انگار از سفرهای زمانی
«۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» الهام گرفته است. علاوه بر این، این فیلمنامه میدان
مین شخصیتهایی است که در هر جهت منفجر میشوند.
شوخیهای نغز تنها عامل خنده دار بودن فیلم نیستند، بلکه تنوع نیز نقش
مهمی در آن دارد. سورئالیسم بصری عجیب، مانند نماهای گرفته شده از
چشم پلانکتون وقتی که از خندههای باب اسفنجی شکنجه میشود می
توانند در قالب ترفندهای بصری هوشمندانهای متبلور شوند. وقتی که بابلز،
دلفین فضایی، دوباره روی صحنه میآید تا عوامل سازنده را معرفی کند احتمالاً
یا درگیر عجیب بودن این کارتون هستید یا سالن سینما را ترک کردهاید.