نقد و بررسی فیلم The Son (پسر)
«پسر» کامل، جامع و نهایی است. توانست مورد تحسین بسیاری از منتقدان قرار بگیرد. نیازمند بینش یا توضیح نیست.
همه چیز را میبیند و تمام موارد را شرح میدهد. مطمئنترین و بینقصترین شرح برای ناراحتی و لذت است که تاکنون دیدهام. با استنلی کافمن در «جمهوری جدید» موافقم که دیدگاه دوم تنها بر عظمت فیلم تاکید دارد، اما نمیخواهم دیدگاه نخست خودم را از دست بدهم، بنابراین با دقت خواهم نوشت. کارگردانان، ژان پییر و لوک داردن، کمترین تلاشی برای گمراه کردن یا فریب دادن ما انجام ندادهاند. همچنین هیچ تلاشی برای توضیح دادن نکردهاند. به سادگی (نه خیلی به سادگی) نمایش دهنده هستند، و ما به جلو متمایل میشویم، سکوت میکنیم، صورتها را میخوانیم، فعالیتها را مشاهده میکنیم، قصد به اشتراک گذاشتن احساسات شخصیتها را داریم. بگذارید یک توالی بسیار ابتدایی را با جزئیات کامل برای شما شرح دهم تا بررسی کنیم چگونه برادران کار میکنند. اولیویر (اولیویر گورمت)، نجار بلژیکی، بر فروشگاهی نظارت می کند که پسران نوجوان در آنجا کار میکنند. او پسری را با استفاده از اره برقی اصلاح میکند. تعجب میکنیم، چرا که از فرمول فیلم شوکه میشویم، زمانی که قرار است کسی انگشت یا یک دست را از دست بدهد. نه. الوار قرار است به شکلی صحیح برش بخورد.
یک زن وارد فروشگاه میشود و از اولیویر سوال میکند که آیا میتواند شاگرد دیگری استخدام کند. نه، او همین الان هم خیلی شاگرد دارد. او کارگاه کاری را پیشنهاد میکند. لحظهای که زن و متقاضی جوان فروشگاه را ترک میکنند، اولیویر از فروشگاه بیرون میرود، متحیر است، همانند یک حیوان شکاری سریع حرکت میکند و از طریق روزنه در و زاویه راهرو جاسوسی آنها را میکند. کمی بعد، قوی و چابک، روی کابینت فلزی میپرد تا دزدکی نگاهی از پنجره بزرگ بیندازد. سپس به زن میگوید که باشه پسر را استخدام خواهد کرد. زن میگوید پسر در حمام است. دوربین دستی، که همه جا اولیویر را دنبال میکند، معمولاً در نمای متوسط نزدیک است، او را همچنانکه به گوشهای نگاه میکند دنبال میکند (درک میکنیم که اینجا یک گوشه است؛ دو دیوار یک اتصال ظاهری را تشکیل دادهاند). آیا پسر را در حال دوش گرفتن نگاه میکند؟ آیا اولیویر همج*س باز است؟ نه. فیلمهای زیادی دیدهایم. او صرفاً به پسر در حالت خواب با لباس کامل در کف حمام نگاه میکند. بعد از نگاه طولانی و جذاب، پسر را بیدار میکند و به او می گوید که کار دارد. اکنون باید مطلقاً بخوانید و بروید و فیلم را ببینید. امروز یا امشب از خانه بیرون بزنید و آن را ببینید، اگر که علاقه به سهولت، عمق، بلوغ، سکوت در فیلمی دارید که در محفظههای اکوی قلب ظاهر میشود. اگر فهمیدید نمیتوانید به آن پاسخ دهید، یعنی مقداری که برای آن فضای رشد دارید. من گستاخ نیستم؛ در طی این فیلم رشد کردم. به من چیزهایی درباره سینما یاد داد که نمیدانستم.
چه چیزی یاد گرفتم؟ چگونه این فیلم تنها به دلیل روش ساختش ممکن شده است و میتوانست با سبک روایت سنتی غیر ممکن شود. مانند مستندسازان دقیق، برادران داردن، اولیویر را دنبال کردند، همه چیز را با مشاهده وی در مورد او یاد گرفتند. آنها به سیگنالهای موسیقی اشاره، تاکید دارند و از این طریق سیگنالها را ارسال نکردند. هیچ عکس العملی وجود ندارد چرا که کل فیلم شات واکنش آنها است. برادران شخصیت اولیور را از طریق فیلم ساز آگاه میشوند. بنابراین در حال حاضر این فیلم را دیدهاید. اگر افسون شده بودید، با ترس و عشقش جابجا شدید، به این درک رسیدید که سبک بصری تنها روش ممکن برای این داستان است، آنگاه اجازه دهید توافق کنیم که به ندرت یک فیلم در یک زمان هم کمتر و هم همه چیز را به ما میگوید. اولیویر بخشهایی از دولت بلژیک را آموزش می دهد–به آنها هنر و صنعت را پس از رهایی از خانه نوجوانان ارائه میدهد. فرانسیس (مورگان مارین) از ۱۱ تا ۱۶ سالگی در چنین خانهای بود. اولیویر از او می پرسد چه جرمی مرتکب شده است. او یک رادیو ماشین به سرقت برده بود.”و پنج سال زندانی بودی؟” “یک قتل رخ داد.” “چه نوع مرگی؟” یک کودک در خودرو بود که فرانسیس او را ندید. کودک شروع به گریه کرد و به فرانسیس اجازه نداد از ماشین بیرون برود، فرانسیس وحشت زده شد و ” گلوی او را فشار داد.” اولیویر تصحیح میکند “او خفه شد،”. فرانسیس گفت «قصدم این نبود».
“آیا پشیمانی از آنچه انجام دادی ؟” “بدیهی است.” “چرا بدیهی است؟” “پنج سال زندانی بودم. که ارزش حسرت خوردن را دارد.” شما فیلم را دیدهاید، و میدانید اولیویر چه چیزی در مورد این مرگ میداند. شما آن را دیدهاید و میدانید که مرد و پسر در حیاط چوبی در روز یکشنبه نشستهاند. شما آن را دیدهاید و میدانید چقدر صداهای فیلم آزار دهنده بود، تخته سنگین یکی پس از دیگری پایین میآمد. چقدر آسیب زننده است حتی وقتی می شنوید. این فیلم از این صداها یا برجهای الوار برای ایجاد تعلیق یا هر چیز دیگری استفاده نمیکند. به سادگی به طبیعت چوب احترام میگذارد، کاری که اولیویر انجام داد و به فرانسیس همین را آموزش داد. همین را انتظار دارید، زیرا شما توسط فیلم تدوین شده آموزش دیدهاید، یک حادثه یا یک عمل خشونت آمیز. آنچه نمیتوانید انتظار داشته باشید زیبایی معنوی نفس گیر پایان فیلم است، که با این وجود پیش پا افتاده تر از هر چیزی که قبلاً اتفاق افتاده نیست.
اولیویر گورمت جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۰۲ را برد.
او نقش یک مرد معمولی را بازی کرد که همیشه رفتاری عادی داشت. مسئله
کلیدی اینجاست: عادی بودن برای او. یک کلمه برای رفتار وی–نه عملکردش،
بلکه رفتارش–”نمونه” است. از این کلمه به معنی “قابل ستایش” استفاده
میکنیم. اولین معنایش “مناسب برای تقلید” است. هر کاری که اولیویر
انجام میدهد نمونه است. اینطور راه بروید. خودتان را اینطور نگه دارید.
دقیقا بر این اساس بسنجید. از چکش فولادی در زمانی که پتک چوبی
مورد نیاز است استفاده نکنید. مرکز را هدف بگیرید. اول با فایل، سپس
با کاغذ سمباده سطح را صاف کنید. تخته را متعادل کنید و به سمت
نردبان خم شوید. برای گردش مالی اپل خود پول پرداخت کنید. زنی
که نیاز به آرامش دارد را حفظ کنید. از زنی که فهمیده باردار است
ستایش کنید. حقیقت را بیابید قبل از اینکه حقیقت را بگویید. از
کلمات برای بحث در مورد آنچه نمیتوان توضیح داد استفاده نکنید.
مایل به گفتن این عبارت باشید “من نمیدانم”. تمایل داشته باشید
به یک پسر تجارت را آموزش دهید. تمایل به پدر شدن داشته باشید.
فیلم اخیر با گفتن یک قانون در “پدرخوانده” (فیلم مشهور فرانسیس
فورد کاپولا) برای پوشش هر وضعیتی باعث خنده است. هرگز نمی
توان این همه قاعده داشت. “پسر” در مورد کسی است که نیاز به
هیچ قاعدهای ندارد چرا که به تجارت خود احترام میگذارد و ابزار خود
را میشناسد. تجارتش زندگی است. ابزارش زیان و امیدش است.