نقد و بررسی فیلم «سوارکار» (The Rider)

نقد و بررسی فیلم «سوارکار» (The Rider)Reviewed by محمدرضا on Sep 10Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم «سوارکار» (The Rider)نقد و بررسی فیلم «سوارکار» (The Rider) «بردی بلکبرن»، شخصیت اصلی فیلم «سوارکار»(The Rider)، تا چند ماه و قبل از اینکه از پشت اسب

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم «سوارکار» (The Rider)

«بردی بلکبرن»، شخصیت اصلی فیلم «سوارکار»(The Rider)، تا چند ماه و قبل از اینکه از

پشت اسب به زمین بیفتد و سرش آسیب ببیند، سوارکار اسب‌های نمایشی بوده است.

حال که قطعه‌ای فلزی داخل سرش قرار داده شده است و پزشک معالج هم دستور اکید داده است که دیگر هیچ‌وقت به این عرصه باز نگردد، «بردی» اکثر لحظات خود را در داکوتا و محله‌ی «پاین ریج»(جایی که پدر و خواهرش زندگی می‌کنند) می‌گذارند در حالی که کار خاصی هم برای انجام دادن ندارد. نکته‌ی تلخ داستان اینجاست این ضربه‌ی مغزی برخی علائم عجیب را در بدن وی به وجود آورده است؛ برای مثال، یکی از دست‌های بردی بعضی وقت‌ها به صورت ناخودآگاه مشت شده و دیگر باز نمی‌شود و هر چیزی که در آن لحظه در دستانش قرار داشته باشد تواناییِ رها شدن نخواهد یافت.

این یکی از طنزهایی که نویسنده و کارگردان عنوان «سوارکار» یعنی خانم «کول ژائو» در دومین فیلم خود استفاده می‌کند. این اثر در جشنواره «کن» سال گذشته برای اولین بار به نمایش درآمد و حال امسال قبل از عرضه‌ رسمی‌ش بر روی پرده‌های سینما در جشنواره‌ی مستقل «اسپیریت» نامزد چند جایزه شده است. آن توجه لازم به فیلم داشته شده است. «سوارکار» قدرتمند و محکم است و واقعیت و داستان را درهم آمیخته تا بتواند تصویر درستی از زندگی در جامعه‌ی داکوتای جنوبی بدهد. در مرکز داستان، مردی قرار دارد که باید سعی کند تنها چیزی که به زندگی‌ش معنی داد را کنار بگذارد حتی با این وجود که می‌داند ممکن است در صورت انجام ندادن کار درست کشته شود.

خانم «ژائو»، کارگردان چینی که تحصیلات فیلم‌سازی خود را در ایالات متحده گذرانده است، وقایع فیلم اول خود را هم در این منطقه یعنی «پاین ریج» فیلم‌برداری کرده بود. آن فیلم یعنی «ترانه‌های که برادرانم به من یاد دادند»(Songs that my Brothers Taught Me) داستان زندگی یک دختر و برادران بزرگ‌ترش و مصائب‌شان در زندگی‌ را روایت می‌کرد. آن فیلم هیچ وقت به شما احساس بیش از حد احساسی شدن را نمی‌داد حتی با اینکه لحظات زیادی از فیلم اینگونه سپری می‌شد. اما در زمان ساخت آن فیلم بود که خانم «ژائو» با خانواده‌ی «ژاندرو» آشنا شد که در مرکزیت داستان «سوارکار» قرار داشتند و با آن‌ها کار کرد تا بتواند داستان واقعیِ زندگی «بردی» و پروسه‌ی بهبودی او را تبدیل به یک اثر سینمایی بکند.( کسانی که در فیلم ایفای نقش کرده اند، همگی نقش داستانی شده‌ی خود را بازی می‌کنند اما با نام خانوادگی متفاوت).

در حالی که هیچ کدام از بازیگران این فیلم سابقه‌ی بازیگری حرفه‌ای ندارند، اما در کل فیلم «سوارکار» به هیچ وجه آماتورگونه نیست. بازی «بردی ژاندرو» در نقش «بردی بلکبرن» بسیار پخته و شگفت‌انگیز است. در حالی که پدر تندخو و بدخلقش یعنی «وین» و خواهر اوتیسمیِ او یعنی «لیلی»، با بازی تیم و لیلی ژاندارو به همان اندازه عملکرد‌های خوبی از خود داشته اند- به حدی که من در تمام فیلم در ذهن خودم به دنبال این سوال بودم که آیا بازیگر نقش «وین» را در فیلم دیگری قبلا دیده ام یا نه.( در طول فیلم من نمی‌دانستم که «سوارکار» فیلم-مستند است. «ژائو» می‌گوید که ۵۰ درصد فیلم واقعی و ۵۰ درصد آن اغراق شده و غیرواقعی است).

خوشبختانه، «سوارکار» در آن داستان‌های محزون و کلیشه‌ای که سالانه چندین مورد از آن‌ها را می‌بینیم داخل نمی‌شود. کلیشه‌هایی که اکثر فیلم‌هایی که شامل مردان و اسب‌ها می‌شوند درگیر آن‌ها می‌شوند. حیواناتی که بردی با آن‌ها کار می‌کند برای او واقعا معنای خاصی دارند؛ آن‌ها نماد معصومیت یا چیز دیگری نیستند و شباهت فیلم به واقعیت هم مدیون همین نکته است. دنیایی که «بردی» در داکوتای آمریکا برای خود دارد ممکن است که برای بسیاری از بینندگان ناآشنا به نظر برسد، همانگونه که وابستگیِ بیش از حد او به زندگی سوارکاری‌ش غریب به نظر می‌رسد. اما «سوارکار» در حالت کلی بسیار قابل درک است چرا با انسانی طرف هستیم که چیزی را که بیش از حد دوست داشته از دست داده است.

۳۰ دقیقه‌ی اول، با مقداری بالا و پایین بیننده را با درونیات زندگی «بردی» آشنا می‌کند. دوستان او همگی سوارکار هستند و همه می‌خواهند بدانند که او کی به زین اسب خود بازخواهد گشت؛ خانواده‎‌ی او اما به حد لازم مورد توجه قرار نمی‌گیرند(پدر او به نوشیدن زیاد از حد اعتیاد دارد، خواهرش مشکلات رشدی زیادی دارد و در مورد مادرش هم، فیلم به نحو غیرمستقیمی به ما می‌فهماند که در مسائلی مربوط به سوارکاری، مدت‌ها پیش جان خود را از دست داده است. اما درست در همان جایی که به اشتباه فکر می‌کردم «ژائو» قصد دارد همان لحن ماتم‌زده‌ی فیلم خود را باز هم تکرار بکند، «بردی» با قبول کردن مسئولیت تربیت اسب رام‌نشدنی‌ای که همسایه‌ش به تازگی خریداری کرده دست به کاری عجیب می‌زند.

سکانس تمرین بسیار شگفت‌انگیزی در ادامه‌ی فیلم وجود دارد که «ژائو» اجازه می‌دهد بدون برقرارشدن کمترین دیالوگی به جز فرمان‌های ساده‌ای که «بردی» می‌دهد تا اسب او را بر روی بدن خود قبول کند اجرا شود. اینجا زمانی است که بینندگان متوجه‌ می‌شوند ارتباط «بردی» با اسب‌ها تا چه اندازه قوی است، تا چه حد توانایی ارتباط برقرار کردن با آن‌ها را دارد و اینکه تا چه اندازه برای عدم توانا‌یی‌ش در اسب سواری باید حسرت بخورد. میزان طبیعی بودن صحنه هم به طرز باورنکردنی‌ای بالاست؛ حیوان کاملاً رام‌نشدنی به نظر می‌رسد تا اینکه تدریجاً به خاطر جادوی فیلم آرام می‌شود.

باقیِ فیلم حول محور این قضیه می‌چرخد که «بردی» به آرامی با

شرایط زندگی جدیدش کنار می‌آید و مشاجراتی که با پدرش دارد

بر سر اینکه او چقدر می‌تواند باز هم درگیر سوارکاری شود. «بردی»

شروع به تمرین‌دادن حیوانات و همچنین مربی‌گری کردن برای دیگر

سوارکاران می‌شود حتی با وجود اینکه ریسک بسیار بالای دریافت

ضربه‌ای مجدد را می‌داند. او حتی شغلی در یک سوپرمارکت هم

عهده‌دار می‌شود، جایی که (در صحنه‌ای بسیار غم‌انگیز) دو نفر از

طرفداران مسابقات سوارکاری او را می‌شناسند و با صدایی نگران

از او می‌پرسند که آیا این واقعا شغلی است که او قرار است برای

همیشه ادامه بدهد یا نه. تنشی که بین زندگیِ قدیمی و جدیدِ

«بردی» وجود دارد تمام فیلم را به دوش می‌کشد، تنش هر زمان

که او نزدیکِ اسبی می‌شود حس می‌شود حتی زمانی که بینندگان

می‌دانند او خوشحال است.

«سوارکار» بهترین فیلمی است که تاکنون در سال ۲۰۱۸ دیده‌ام

(البته با دانستن این نکته که هنوز زمان زیادی تا پایان سال باقی

است). این فیلم همچنین نوید ظهور ستاره‌ی با استعدادی مثل

«ژائو» را می‌دهد. او روایت داستان با مستند را ترکیب کرده است

تا به بینندگان زندگی‌ای را نشان بدهد که کمتر بر روی پرده‌ی

سینما دیده شده است. او بر روی یک نقطه‌ی تعادل دیگر هم

توجه خاصی می‌گذارد؛ بین خطراتی که زندگی «بردی» را تهدید

می‌کند و آزادی‌ای او زمانی که بر روی زین اسب است حس

می‌کند. «ژائو» مشخصا کشمکش همیشگی بین واقعیت و

آرزوها را درک می‌کند و با ساخت «سوارکار» او نشان داد که

توانایی دراماتیک کردن آن را به زیبایی هرچه تمام‌تر دارد.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …