نقد و بررسی فیلم The Raven (کلاغ)

نقد و بررسی فیلم The Raven (کلاغ)

پا نوشت مترجم: Raven که نام شعری روایی از ادگار آلن پو نیز هست، در زبان فارسی

به «غراب» ترجمه می شود که نوعی کلاغ سیاه رنگ است، اما به دلیل بار ادبی این واژه

و عدم مناسبت آن با مدیوم سینما و همچنین ناآشنا بودن واژه ی ذکر شده به گوش عامه ی

سینما دوستان، واژه ی کلاغ را برای ترجمه ی نام فیلم برگزیده ایم.

وقتی شرلوک هلمز می تواند عملیات جیمز باندی اجرا کند و آبراهام لینکلن هم در قالب

یک قاتل خون آشام ظاهر شود، چه کسی می تواند به تبدیل شدن ادگار آلن پو به ادیب

ترین مشاور کارآگاهان جنایی اعتراض داشته باشد؟!

«کلاغ/ The Raven» که فیلمنامه ی آن با همکاری شکسپیر (البته هانا شکسپیر) نوشته

شده و بعضی از سرخط های داستانی را هم از آثار پو وام گرفته است، به نمایش غیر

مستند دوره ای از تاریخ ادبیات می پردازد و تا قبل از رسیدن به مرحله ی جمع آوری و

پایان بندی عناصر داستان، به نسبت جذاب و مفرح پیش می رود. برای به نتیجه رسیدن

ماجرا، وجود شماری اتفاقات ناامید کننده در پرده ی پایانی ناگزیر می نماید. بدترین چیز

درباره ی فیلم های جنایی و رمز آلود این است که پایان بندی داستان هیچوقت با مقدمه

چینی ها و وقایع دو ساعت اولیه ی فیلم به درستی جور در نمی آید و نمی تواند آنها را به خوبی توجیه کند.

در فیلم «کلاغ» برخی از وقایع اسرارآمیز و مبهم آخرین روز های عمر پو به عنوان پیش زمینه

استفاده شده اند تا داستانی غیرواقعی درباره ی یک قاتل زنجیره ای روایت شود. این شخص،

در قتل های خود از صحنه هایی از داستان های جنایی و خشن پو گرته برداری می کند.

کارگردان اثر جیمز مک تایگ/ به هیچ وجه در نمایش تصاویر آکنده از خون و اجزای بدن انسان

خساست به خرج نمی دهد. صحنه های مربوط به قتلی که از داستان «گودال و آونگ» الهام

گرفته شده است، آنقدر دلخراش و وهم انگیز است که می تواند با خشن ترین صحنه های

فیلم های اسلشر رقابت کند. دوربین از نمایش خونین ترین نماهای ممکن شرمی ندارد،‌ به

هیچ وجه توقع نداشته باشید در مرز خون آلود شدن تصویر، صحنه کات بخورد. از آن جایی که

سعی شده فیلم «کلاغ» در قالب فیلم های ترسناک قرار نگیرد، تصاویر این سکانس به جای

آنکه مخاطب را تهییج کنند، باعث منزجر شدن و بیزاری او از خشونت می شوند.

ایده ی یک قاتل زنجیره ای که استعداد هنری اش در خونریزی و تکه پاره کردن آدم ها را در قالب داستان های پو تبلور می یابد قدرت و قابلیت بالایی برای فیلم شدن دارد، اما فیلمنامه به ندرت در به کار گرفتن این قابلیت و امکانات در دسترس موفق عمل می کند. پایه ی اصلی فیلم «کلاغ» نبرد و رویارویی میان خواست و اراده ی ادگار آلن پو (با بازی جان کیوزاک/John Cusack) و حریف مرموز اوست. برای افزایش اهمیت پیروزی در این نبرد، نامزد پنهانی پو امیلی (با بازی آلیس ایو/ Alice Eve) توسط قاتل ربوده می شود. هدف این است که پو سرنخ های به جا مانده در صحنه های قتل را دنبال کند و پیش از مرگ قطعی امیلی، او را پیدا کند. پدر تندخو و خصومت جوی امیلی (با بازی برندن گلیسون/ Brendan Gleeson) و مأمور پلیس پر جرأتی به نام کارآگاه فیلدز (با بازی لوک ایوانز/ Luke Evans) در این امر به او کمک می کنند.

تصمیم فیلمنامه نویسان برای مخفی نگه داشتن هویت قاتل اشتباه محض است. این رویه توقعاتی در مخاطب ایجاد می کند که شیوه ی پرده برداری و رمزگشایی نهایی فیلم آن ها را برآورده نخواهد کرد. اگر فیلم مخاطب را از همان ابتدا در جریان هویت واقعی قاتل قرار می داد، با موفقیت بیشتری روبرو می شد. در آن صورت به جای اینکه حواسمان به انگیزه های پنهانی رفتارهای هر یک از شخصیت ها پرت شود و در پی کشف هویت صحنه گردان وقایع باشیم، از بازی شطرنج مانند پر اهمیت دو حریف لذت می بردیم. فیلم هایی مانند «مظنونین همیشگی/The Usual Suspects» که به خوبی از پس پنهان کردن هویت شخصیت منفی اصلی بر بیایند و لحظه ی ناب غافلگیری را ایجاد کنند، بسیار کمیاب و انگشت شمار هستند. نمیتوان The Raven را فیلمی از این نوع دانست.

کیوزاک تصویر باورپذیری از ادگار آلن پو ترسیم می کند که البته بیشتر در همان قالب کلیشه ای و تکراری از هنرمندان زجر دیده شکل گرفته است. این شخصیت با سایر قهرمان های فیلم های هیجانی/تریلر تفاوت دارد. آدمی مالیخولیایی ست که از کلمات سطح بالا استفاده می کند و به ندرت با کسی رابطه ی فیزیکی (معاشقه یا زد و خورد) برقرار می کند. آن محاسن مرتب و بدون نقص و همچنین شنل موّاج سیاه رنگش (که شبیه تفنگدارهاست) به راستی که برازنده اش هستند. از آنجایی که پو آدمی سرسخت و کم حرف است، وجود شخصیت دیگری که فعالیت های ظاهری و آشکار بیشتر داشته باشد غیرقابل اجتناب به نظر می رسد. این نقش کم اهمیت به لوک ویلسون واگذار شده است. نوع غریدن او هنگام به زبان آوردن دیالوگ هایش طوری ست که انگار سعی دارد ادای کریستین بیل در فیلم های بتمن را در بیاورد! فیلمسازان به شدت از حضور آلیس ایو غافل شده اند. او بیشتر طول فیلم در یک تابوت حبس شده است، هر چند در مقایسه با برندن گلیسون مدت زمان بیشتری روی پرده ظاهر می شود. نویسندگان در پردازش انگیزه های شخصیت گلیسون به شدت ضعیف عمل کرده اند و همین موضوع نشان می دهد که بایستی نقش مهم تر و پررنگ تری برای اون در نظر می گرفتند.

برای جلب نظر طرفداران ادگار آلن پو، ارجاعات بیشماری به آثار او در فیلم گنجانده شده است. بسیاری از این موارد واضح و بعضی از آنها زیرکانه به کار رفته اند. آنهایی هم که هیچ شناختی از پو ندارند،‌ نگران نباشند. The Raven یک فیلم جنایی رمزآلود است که در بستر وقایع غیر مستند دوره ای از تاریخ روایت می شود. پیش زمینه ی تاریخی و جغرافیایی فیلم آنقدر نامشخص است که تشخیص اینکه داستان در لندن قرن نوزدهم می گذرد یا بالتیمور، کار ساده ای نیست. البته در اصل داستان در شهر بالتیمور می گذرد. ادگار آلن پو در ۷ اکتبر سال ۱۸۴۹ در بالتیمور درگذشت.

The Raven از نظر جلوه های بصری و حفظ ریتم و نواخت مناسب در روایت فیلم موفقی ست، اما فقدان نتیجه گیری و پایان بندی قابل توجه فیلم را به اثری ضعیف تبدیل می کند. پایه های ضعیف داستان لذت حاصل از حال و هوای ادیبانه ی دیالوگ ها را هم زائل می کنند. با وجود اینکه صحبت های خردمندانه ی شخصیت ها دلنشین و جذاب هستند، هنگامی که به روایت کم عمق فیلم توجه می کنیم، دیالوگ ها هم توخالی و پوچ به نظر می رسند. مانند طراحی صحنه ی جذاب و چشم گیر فیلم، این گفتگو ها هم نوعی آرایه ی تصنعی برای پوشاندن ضعف های فیلمنامه به شمار می روند.

در فیلم The Raven جزئیات و ریزه کاری های شایسته ای دیده می شود و استفاده از شخصیت های تاریخی هم تا حدی جالب از کار درآمده است. اما در نهایت باید گفت فیلم جان مایه ی لازم را ندارد تا آن را اثری با اصالت و جالب توجه دانست و دیدن آن را با اشتیاق و اطمینان به کسی توصیه کرد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …