نقد سریال The OA
خصوصیتی که دربارهی شبکهی نتفلیکس دوست دارم، غیرمنتظره بودنش است. خصوصیتی که تقریبا مختص این شبکهی
اینترنتی است و خصوصیتی که حتی نمیتوان آن را به بزرگانی مثل اچ.بی.اُ، ای.ام.سی، شوتایم و دیگران نسبت داد. این همان خصوصیتی است که ثابت میکند چرا نتفلیکس موفق شده ره صد ساله را یک شبه طی کند و چرا این شبکه هماکنون به عنوان بزرگترین غول تولید و پخش فیلم و سریال شناخته میشود. نتفلیکس غیرمنتظره است و کافی است سروکارتان در صنعت سرگرمی باشد تا متوجه شوید که کمتر کمپانی و استودیوی تولید محتوایی را میتوانید پیدا کنید که بتوان به راحتی این صفت را به آنها نسبت داد. در صنعت سینما و تلویزیون و بازی این روزها، استودیوها از مدتها قبل محصولاتشان را توی بوق و کرنا میکنند، صدها تریلر و ویدیو و مصاحبه منتشر میکنند، هایپ را به سقف میچسبانند و چیزی برای کشف توسط خود مخاطب باقی نمیگذارند. نتفیلکس اما بارها ثابت کرده آنقدر بزرگ و باهوش است که با قوانین سنتی صنعت کار نمیکند. لحظهشماری برای پخش سریالی مثل «وستورلد» لذتبخش است، اما بهشخصه عاشق وقتی هستم که یک روز صبح از خواب بیدار میشوم و میبینیم یک سریال کاملا جدید آمده و همه را غافلگیر کرده است.
نتفلیکس اوایل امسال چنین حرکتی را با «چیزهای عجیبتر» (Stranger Things) اجرا کرد و حالا باز دوباره آن را با سریال جدیدش « The OA » ( The OA ) انجام داده است. تریلر این سریال درست پنج روز قبل از پخش سریال منتشر شد و هنوز دنیا به خودش نجنبیده بود که هشت اپیزود روی سرورهای نتفلیکس قرار گرفت. آن هم نه هشت اپیزود معمولی، بلکه هشت اپیزود پر از معما و سوال و هیجان و تفکر. بله، اگر این صفات به گوشتان آشنا میآیند، اشتباه نمیکنید. اگر از طرفداران سرسخت «چیزهای عجیبتر» هستید و حسابی دلتنگ و بیقرارِ فصل دوم بمب نوستالژی نتفلیکس هستید، مطمئنا «اُ.ای» عطشتان را برطرف میکند. اما خبر خوب این است که برخلاف بسیاری از شبکههای دیگر (با تو هستم ای.ام.سی!) که بعد از موفقیت یک سریال، به سرعت سراغ ساخت سریالی با همان حالوهوا و شکل و شمایل میروند تا از این طریق بهطرز اشتباهی از برندی شناختهشده پول در بیاورند، «اُ.ای» اما سریالی نیست که ناناش را از شباهتش به محصول محبوب دیگری بخورد. وقتی میگویم طرفداران «چیزهای عجیبتر» نباید آن را از دست بدهند، به خاطر اتمسفر رازآلودش است. وگرنه ماهیت «اُ.ای» تفاوتهای بسیاری با «چیزهای عجیبتر» دارد. اگر «چیزهای عجیبتر» یک دوچرخهسواری نوستالژیک در دالانِ خاطرهها و روزهای رفته باشد، «اُ.ای» یک تجربهی تر و تازه و عجیب و غریب است که راستش را بخواهید حتی بیشتر از «چیزهای عجیبتر» آن را دوست داشتم. سریالی که شدیدا با سیستم پخش یکدفعهای تمام اپیزودها که نتفلیکس آن را مُد کرده جفتوجور است. یعنی اگر به خودتان آمدید و دیدید در حال تماشای رگباری تمام هشت اپیزود هستید، شگفتزده نشوید. «اُ.ای» هرچه نباشد، به شدت اعتیادآور و درگیرکننده است.
بنابراین با توجه به داستانی که «اُ.ای» در حال روایت آن است، منطقی به نظر میرسد که همهچیز در نقطهای به پایان برسد که چندتا بچه در وضعیت خطرناکی قرار بگیرند. درست مثل بچههای داخل مینیبوس. بهشخصه این صحنه را به عنوان لحظهای برداشت میکنم که اعضای گروه پریری در مقابل خشونت ایستادگی میکنند و بهطرز معجرهآسایی که ریشه در تلاش گذشتهی آنها در فهمیدن شخصیت یکدیگر و «یکی» شدن دارد، آن را پس میزنند. آن هم بدون اینکه خودشان از خشونت استفاده کنند. پریری از این میگفت که انجام این حرکات به باز شدن پورتالی به بُعدی دیگر میانجامد. شاید منظور او از پورتال استعارهای از باز شدن دری در لحظهی گرفتاری بوده است. نکتهی بعدی این است که کارهای پریری نه تنها جان اعضای گروهش و تمام بچههای داخل سلف را نجات میدهد، بلکه جلوی این بچهها از تبدیل شدن به یک تیرانداز دیگر را هم میگیرد.The OA
اگر دقت کرده باشید میبینید که به جز بتی که نقش مادر بچههای گروه پریری را ایفا میکند، تمام اعضای گروه پسر هستند. پسرهایی که هرکدام با مشکلات خودشان درگیر هستند. جسی و آلفونسو از کمبود والدینی که به آنها اهمیت بدهند رنج میکشد، باک یک ترنسجندر است و استیو هم مشکلات جدیای در زمینهی از دست دادن کنترلش و خشمگین شدن دارد و وقتی این اتفاق میافتد، دست به هر کاری میزند. با توجه به آماری که به تازگی منتشر شده، ۹۶ درصد از تیراندازی در مدارس امریکا توسط مردان جوان صورت میگیرند. اینکه شخصیتهای اصلی «اُ.ای» مردان جوان هستند دلیل دارد. استیو به عنوان اولین بچه طوری معرفی میشود که بهشخصه فکر میکردم در حال آشنا شدن با آنتاگونیست سریال هستم. در اوایل سریال او بهطرز وحشیانهای به گلوی همکلاسیاش مشت میزند. او در شرایطی قرار دارد که پتانسیل لازم برای به دست گرفتن تفنگ و به رگبار بستن هممدرسهایهایش را دارد. با این حال، پریری قبول میکند تا نقش مادر ناتنیاش را در جلسه با معلمش برعهده بگیرد و تازه بعد از آن هم انفجارهای خشمگینانهی او را قبول میکند و او را از خود نمیراند. در اپیزود آخر وقتی استیو با مداد به پای پریری حمله میکند، پریری دردش را قورت میدهد و جواب این کار را با در آغوش گرفتن او میدهد.
این بچهها، پسرهای گمشدهی او هستند. مخصوصا استیو. و پریری با قصهگویی برای آنها و یاد دادن «حرکات» به آنها، سعی میکند تا نجاتشان بدهد. نکتهی «اُ.ای» همینجاست. این سریال دربارهی این نیست که فقط کسانی که رویاهای عجیب و غریب میبینند توانایی جلوگیری از اتفاقات بد را دارند. این سریال دربارهی این است که همهی ما توانایی دیدن آینده را داریم و سوال این است که برای تغییر آن دست به کار میشویم یا نه. حتما نباید آدمی مثل پریری باشید تا پیدا شدن سروکلهی یک تیرانداز را از مدتها قبل در خوابهایتان ببینید. جدی نگرفتن بچهای مثل استیو میتواند او را به یکی از آن تیراندازان تبدیل کند و هیچ چیزی روشنتر و واضحتر از این نیست. پریری اگر از قبل بچههایش را در آغوش نمیکشید و آنها را برای «اتفاق بد» آینده آماده نمیکرد، کاری از دست خودش برنمیآمد. پریری سوپرمنی نیست که با حس ششمش متوجهی اتفاق بدی در حال وقوع شود و با قدرت و پوست ضدگلولهاش جلوی آن را بگیرد. در دنیای واقعی یک قهرمان تنها نداریم. پریری بچهها را نجات داد و بچهها سر موقع خودشان و هممدرسهایهایشان را نجات دادند. چه چیزی فرشتهوارتر و قهرمانانهتر از رقص ماورایی بچهها و معلمشان در مقابل تیرانداز؟
«اُ.ای» سریالی دربارهی تیرانداز نیست. به خاطر همین است که ما هیچوقت صورت مهاجم مدرسه را نمیبینیم. تیرانداز هرکسی میتواند باشد. «اُ.ای» سریالی دربارهی بچههایی است که نه تنها مسیر خودشان را از تبدیل شدن به یکی از این تیراندازان جدا میکنند، بلکه توسط زنی برای ایستادگی در مقابل این تیراندازان آموزش میبینند. از همه مهمتر، « The OA » اگرچه با لحظهی امیدوارانه و زیبایی به پایان میرسد، اما همزمان بسیار تراژیک و غمانگیز هم است. هیچکس تیرانداز به دنیا نمیآید و «اُ.ای» از فاصلهی اندکی که بین کسانی که توانایی باز کردن آتش بر روی دیگر انسانها را دارند و کسانی که جلوی وقوع آن را میگیرند میگوید و از این میگوید که اگر انسانها تلاشی برای فهمیدن و همکاری با یکدیگر نکنند، همه توانایی این را دارند تا از این خط قرمز باریک عبور کنند و وقتی این اتفاق بیافتد، عواقب جبرانناپذیرش فقط تقصیر یک نفر نیست، که تقصیر یک دنیاست. «اُ.ای» میپرسد ما چه چیزی دربارهی همکلاسیها، دوستان و اعضای خانوادهمان میدانیم؟ آیا آنها فقط هستند یا ما توانستهایم با ارتباط برقرار کردن در سطحی عمیقتر با آنها، به روحی در دو بدن تبدیل شویم؟ نویسندگان این سوالات مهم را بهطرز فوقالعادهای مطرح میکنند، مورد بررسی قرار میدهند و جواب میدهند. پس اگر احیانا از باز نشدن یک پورتال واقعی و خالیبندی بودن احتمالی داستان پریری ضدحال خوردید، شاید داستان را کمی عوضی متوجه شده باشید. (پایان اسپویل)
« The OA » در کنار بهترین سریالهای امسال قرار میگیرد
و حتی میخواهم پایم را فراتر بگذارم و بگویم که این
سریال The OA در اجرا و بررسی تاملبرانگیز مضمون مهمش
یکی از بهترین سریالهایی است که تاکنون تماشا
کردهام. «اُ.ای» از آن سریالهای نادری است که در
دو سطح مختلف به بهترین شکل ممکن کار میکند.
درست مثل «وستورلد» که این اواخر داشتیم، نه
تنها با پیچ و تابها و المانهای علمی-خیالیاش
سرگرمکننده است و نظریهپردازیها و بررسی فریم
به فریمش را میطلبد، بلکه به خاطر موشکافی عالی
بحثهای تماتیکش و دست گذاشتن روی موضوعات
داغی که هیچوقت سرد نمیشوند، به فراتر از سرگرمی
هم قدم میگذارد. «اُ.ای» دربارهی جادویی است که
میتواند از درون سادهترین و عادیترین کارها و تصمیماتِ
روزانهی ما اتفاق بیافتد و بعضیوقتها جادوییترین اتفاقی
که میتواند بیافتد در آغوش کشیدن دوستی شلعهور برای نجات او اما به ازای سوختن خودمان است.