نقد و بررسی فیلم The Mortal Instruments:City Of Bones (ابزار مرگبار:شهر استخوان ها)

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم The Mortal Instruments:City Of Bones (ابزار مرگبار:شهر استخوان ها)

وقتی صحبت از فیلم های اقتباسی از رمان های نوجوانان و جوانان باشد،دو نوع فیلم

مد نظر است:فیلم هایی که برای طرفداران ساخته شده اند (مثل “Twilight/گرگ

و میش”) و فیلم هایی که قصد دارند طیف مخاطبان گسترده تری (در صورت امکان

مردان بیشتری) را جذب کنند.(“The Hunger Games/مثل بازی های گرسنگی”)

فیلم “The Mortal Instruments:City Of Bones/ابزار مرگبار:شهر استخوان ها” در

گروه اول جای می گیرد.فقط طرفداران دو آتشه کتاب می توانند فیلم را دوست

داشته باشند و فیلم نیز با در نظر گرفتن این مخاطبان ساخته شده است.بقیه

ما بی خبران از این دنیای پر از فرشته،شیطان،ساحره،خون آشام و گرگینه ی

کاساندرا کلیر (نویسنده کتاب)،قرار نیست بخشی از موفقیت این فیلم در گیشه

باشیم.این گفته ممکن است کمی عیب جویانه به نظر برسد ولی با دیدن فیلم

خودتان متوجه این موضوع می شوید.این نقد مطمئنا یک نقد منفی است اما به قلم یکی از هواداران پر و پا قرص این مجموعه نوشته نشده است.

فیلم نامه جسیکا پاستیگو پاکت به سهم خود تفاوت هایی با کتاب دارد تا فیلم

جمع بندی بهتری نسبت به کتاب داشته باشد.می شود گفت “

City Of Bones/شهر استخوان ها” به خودی خود فیلمی جامع و مستقل است

و اگر قرار بود دنباله ای برای آن ساخته نشود باز هم مشکلی ایجاد نمی شد

.(این امر بعید است زیرا صحبت از ساخت دنباله برای آن جدی است) سر نخ

های ناشیانه ای برای ساخت دنباله در فیلم گنجانده شده که بیشتر شبیه

حفره های فیلم نامه به نظر می آیند و پایان داستان هم یک تعلیق تمام و کمال نیست و تا حدودی تکلیف بیننده را روشن می کند.

داستان فیلم در بعضی نقاط گنگ و گسسته است که البته این امر برای خوانندگان

کتاب که از زیر و بم آن آگاهند مشکلی ایجاد نمی کند و از طرفی روایت فیلم

آن قدر قابل پیش بینی هست که شاید این امر برای هیچ کس مشکل ایجاد نکند.بیشتر داستان های فانتزی از استعاره های مشخصی استفاده می کنند که این امر خود حس آشنایی و راحتی ایجاد می کند اما تفاوت فانتزی های خوب و بد در جزییات و لحظات خوش کوچکشان است و این دقیقا همان جایی است که “City Of Bones/شهر استخوان ها” ضعیف ظاهر می شود.فیلم آن قدر به فرمول های مرسوم رمان های نوجوانان چسبیده که انگار با ترکیبی از فانتزی آبکی و اپرای صابونی (درام های احساساتی و کم ارزش) مواجه هستیم و حال کف صابون حاصل از این ترکیب در حال سر ریز است!فیلم به شخصه مرا به یاد سریال تلویزیونی (و نه فیلم) “Dark Shadows/سایه های تاریک” انداخت.

آیا پیچش ایجاد شده در ماجرای عشقی فیلم به واسطه طرح عشق بین خواهر و برادر را می توان غافل گیر کننده دانست؟نه دقیقا.در فیلم این موضوع از زبان یکی از شخصیت های فرعی بیان می شود و چون حل نکردن آن به روشی دلخواه می توانسته منجر به اعتراض طرفداران این مجموعه شود،می توان حدس زد که دیگر لازم نیست نگران وجود چنین رابطه نفرت انگیزی بین این خواهر و برادر باشیم.اگر چه فیلم با ابهام در مورد این رابطه به پایان می رسد،اما این ابهام گویی بیشتر در ذهن شخصیت ها می ماند تا ذهن بیننده.

داستان فیلم در نیویورک اتفاق می افتد.شهر پر از شیاطین است اما تنها کسانی قادر به دیدنشان هستند که خون فرشته در رگ هایشان جاری باشد.کلاری (لیلی کالینز) نوجوان هم در زمره این افراد است.او در آستانه ماجراجویی ای بزرگ قرار دارد که قدرت های پنهانش را آشکار خواهد کرد.وقتی درباره اش فکر کنید می بینید که فیلم بیشتر شبیه داستان های آغازین یک ابر قهرمان است.فقط کافی است یک مثلث عشقی به فیلم اضافه کنید تا با چیزی شبیه به مرد عنکبوتی طرف باشید آن هم با شخصیت منفی ای کم رمق تر،دیالوگ هایی آبکی تر که تازه خبری از آن بوسه وارونه هم در آن نیست.ما بین بخش هایی از فیلم که کلاری در حال کشف قدرت هایش و تبدیل شدن به یک شکارچی سایه (انسان هایی با قدرت فرشته) است شاهد سرگردانی او بین دو پسر هستیم که سعی در تصاحب او دارند.اولی سایمن (رابرت شیهان)،یک “خاکی” (انسان هایی که قدرت خاصی ندارند) به اصطلاح بچه مثبت و درس خوان است که برای کلاری در حد یک دوست معمولی باقی مانده است.دومی جیس (جیمی کمپبل باور) است،جوانی جذاب که معمولا او را با بالا تنه برهنه می بینیم و جذابیتی برای کلاری دارد که سایمن بی نوا هیچ گاه نمی تواند داشته باشد.به شخصه فکر می کنم مخاطبان عادی بیشتر جذب مثلث عشقی فیلم شوند تا داستان تکراری فیلم که در آن ولنتاین (جاناتان ریس مایرز)،شکارچی سایه ای خود بزرگ بین،قصد دارد با استفاده از قدرت های کلاری،محل شی ای باستانی به نام جام مرگبار که منبع قدرتی بی کران است را بفهمد.در این راه دو شکارچی سایه دیگر به نام های الک (کوین زیگرس) و ایزابل (جمیما وست) به کلاری،جیس و سایمن ملحق می شوند.پای خون آشام ها و گرگینه ها هم در میان است.حدس من این است که در قسمت های بعدی ” The Mortal Instruments/ابزار مرگبار” سایمن تبدیل به خون آشام شده و با ایزابل رابطه دوستی برقرار می کند.پایه این حدس هم اشارات ناشیانه موجود در فیلم است.

لیلی کالینز بازیگر جذابی است اما گویا مهارت های بازیگری او از زمان فیلم “Mirror Mirror/آینه آینه” پیشرفت زیادی نداشته اند.در فیلم شاهد آتش بازی بین او و جیمی کمپبل باور نیستیم،اما هر از گاهی جرقه ای دیده می شود.لینا هدی در نقش مادر کلاری کسل به نظر می رسد،دلیلش هم شاید این باشد که او خط روایی “City Of Bones/شهر استخوان ها” را با “Game Of Thrones/بازی تاج و تخت” مقایسه می کند.جاناتان ریس مایرز به نظر از بازی اغراق شده خودش لذت می برد اگر چه از لحظه ورود او به فیلم پایه های فیلم شروع به سست شدن می کنند.جرد هریس هم نقش عجیب و غریبی دارد و بیشتر صحنه های مربوط به او احتمالا از فیلم حذف شده اند زیرا شخصیت او،شکارچی سایه ای افسانه ای به نام هاج،زیاد با عقل جور در نمی آید.

کارگردان فیلم هارالد زوآرت،با فیلم هایی مثل “Agent Cody Banks/مامور کودی بنکس”،”The Pink Panther 2/پلنگ صورتی ۲”و بازسازی “The Karate Kid/کودک کاراته کار” کارنامه چندان درخشانی ندارد و نمی توان انتظار زیادی از او داشت که با دیدن فیلم این امر مشخص تر از قبل می شود.یکی از صحنه ها که می توانست و می بایست سرشار از تنش جنسیتی سرکوب شده و رقابت مفرح باشد-صحنه طعنه زنی درباره زندگی مجردی-با عجله کار شده و انرژی لازم را ندارد.این صحنه اشتباهی کوچک است که نشان از اشتباهات و مشکلات بزرگ تر فیلم دارد.”City Of Bones/شهر استخوان ها” رمق و هوش لازم برای فراتر رفتن از مرزهای داستان آشنایش را ندارد تا بتواند از این طریق مخاطبانی که با کتاب ارتباط برقرار نکرده اند را جذب کند.سوالی که باقی می ماند این است که آیا طرفداران این مجموعه به اندازه مجموعه “Twilight/گرگ و میش” زیاد و پر شور هستند یا مثل طرفداران مجموعه “Beautiful Creatures/موجودات زیبا” بی تفاوتند؟جواب این سوال است که تعیین می کند چند فیلم دیگر از این مجموعه قرار است ساخته شود.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …