پایگاه خبری تحلیلی شرق سایت خبری تحلیلی شرق Related Articles
نقد و بررسی فیلم آلات مرگبار : شهر استخوان ها ( The Mortal Instruments: City of Bones )
لیلی کالینز شناخته شده ترین بازیگر فیلم هست که در سالهای اخیر در هالیوود پیشرفت های قابل توجهی داشته است؛
وی دختر خواننده مشهور ، فیل کالینز است. جیمی کمپبل بور هم در فیلم حضور دارد که برای عاشقانه سری فیلمهای « گرگ و میش » چهره شناخته شده ای محسوب می شود.
داستان فیلم درباره چیست ؟
داستان فیلم درباره دختری به نام کلاری ( لیلی کالینز ) است که مثل همه دختران نوجوان آمریکایی، دغدغه های دخترانه خاص خود را دارد تا اینکه بصورت اتفاقی در یک کلاب ، شاهد وقوع یک قتل می شود. قتلی که بزودی معلوم می شود مقتول در واقع یک اهریمن بوده و نه انسان عادی!
کلاری متوجه می شود که قاتلان این اهریمن، گروهی به نام « شکارچیان سایه » نام دارند که وظیفه شان حفاظت از دنیا در برابر این اهریمن های گرسنه است. اما به فاصله کوتاهی پس از درک حقیقت توسط کلاری، مادر وی مفقود می شود و کلاری متوجه می شود که مادرش هم با شکارچیان سایه ارتباط داشته و حالا او مانده و یک گروه شکارچی که باید به کمک یکدیگر ” اهریمن کَشی ” راه بیندازند!
کارگردان کیست ؟
هارالد وارت که عادت به ساختن فیلمهای خوب ندارد اما آخرین ساخته اش به نام « بچه کاراته » که یک بازسازی محسوب می شد، موفقیت قابل قبولی کسب کرد و وارت از این بابت سنت شکنی کرد!
خانواده ها در هنگام تماشای فیلم باید به چه نکاتی توجه کنند؟
در فیلم چند نوجوان در خیابان راه می افتند و اهریمن کُشی راه می اندازند. چنانچه با رویت شدن هیولاهای بی ریخت فیلم توسط عزیزانتان مشکلی ندارید، فیلم هیچ نکته نگران کننده ای دیگری برایتان نخواهد داشت.
نکات مثبت فیلم ؟
لیلی کالینز حضور چشمگیری در فیلم « آلات مرگبار : شهر استخوان ها » ندارد اما زمانی که وی را با کریستین استیوارت مقایسه می کنم، به این نتیجه می رسم که این حضور به مراتب قابل قبول تر و دلنشین تر است.
تماشای « آلات مرگبار : شهر استخوان ها » به تماشاگر ثابت می کند که در آینده باید وسواس بیشتری را معطوف به انتخاب فیلم برای تماشا کند!
نکات منفی ؟
مطابق معمول بیشتر داستانهای نوجوانانه، « آلات مرگبار : شهر استخوان ها » از یک کتاب پر فروش نوجوانانه اقتباس شده است و باز هم در این اقتباس شاهد هستیم که سر و ته داستان زده شده و نویسنده و کارگردان هم نتوانسته اند توازنی میان اتفاقات فیلم ایجاد کنند؛ نتیجه اش فیلمی شده که در سالهای اخیر بارها آن را در قامت اثری « به نام گرگ و میش » شاهد بوده ایم.
متاسفانه در این فیلم دیالوگ ها و شخصیت پردازی و رفتار شخصیت ها ، باور پذیری و بالانس لازم را ندارد و یکجورهایی اگر بخواهم کمی سخت گیرتر باشم باید بگویم که رفتار آنها در اغلب دقایق فیلم” احمقانه ” هست!
جلوه های ویژه فیلم چنگی به دل نمی زند. موجودات اهریمنی که هر از چند گاهی از دیوار و راهرو سر و کله شان پیدا می شوند ( سگ جهش یافته! ) ، CG مناسبی ندارند و البته سازندگان تلاش کرده اند در تاریکی آنها را بکار بگیرند تا این ضعف کمتر به چشم بیاید اما حقیقت این هست که حتی در اعماق تاریکی هم این هیولاها بی کیفیت هستند.
قصد ندارم داستان را لو بدهم، اما حقیقتاً آهنگسازی که
با موسیقی ، هیولا کُشی می کند ، واقعاً ایده احمقانه ای
هست؛ اوضاع زمانی بدتر می شود که پای قرن هیجدهم هم به میان می آید!
عشق مثلثی فیلم ، جواب نمی دهد. در اینجا شخصیت
های بی روح تر و بی حال تر از آن هستند که بخواهند
چنین مثلث باورپذیری را ایجاد کنند. در این میان شما
می توانید در یک لحظه بدون اینکه اتفاق خاصی رخ دهد،
افراد را نگاه کنید که چشمانشان به هم حلقه خورده و در
یک لحظه، عاشق می شوند!
داستان فیلم برای مدت زمان ۱۳۰ دقیقه ، کشش لازم را ندارد.
کلام آخر ؟
« آلات مرگبار : شهر استخوان ها » اثر ضعیفی در ژانر
” خون آشام – گرگ نما ” یا هرچیز دیگری که اسمش
را می گذارند محسوب می شود. شخصیت های نوجوان
فیلم روح ندارند و مهمترین ضعف در این نوع فیلمها این
است که شخصیت های اصلی داستان، محبوب تماشاگرانشان
نباشند، در این صورت فیلم رسما به ورطه سقوط کشیده میشود
که این اتفاق در مورد « آلات مرگبار : شهر استخوان ها » افتاده است.