نقد فیلم The Miseducation Of Cameron Post

نقد فیلم The Miseducation Of Cameron PostReviewed by محمدرضا on Apr 16Rating: ۵.۰نقد فیلم The Miseducation Of Cameron Postنقد فیلم The Miseducation Of Cameron Post آموزش نادرست کمرون پست» یک فیلم غمگین، شیرین، بامزه‌ با کاراکتری جوان و رو به رشد است که هیچ کس انگار در

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم The Miseducation Of Cameron Post

آموزش نادرست کمرون پست» یک نقد فیلم غمگین، شیرین، بامزه‌ با کاراکتری جوان و رو به رشد است که هیچ کس انگار در آن به

درستی رشد پیدا نخواهد کرد. همه‌ی آن‌ها انگار قبل از اینکه نقد فیلم شروع شود رشد خود را کرده‌اند، سپس به یک کمپ مسیحی برای نوجوانان فرستاده می‌شوند تا به آن‌ها گفته شود آن‌ها درست بزرگ نشده‌اند – در حقیقت، همجنس‌گرایی – پس آن‌ها به زور باید از طریق عبادت و کارگاه‌های آموزشی به عقب برده شوند تا در دنیای مدرن، با آن عقاید دگرجنس‌گرایی مسیحیت پذیرفته شوند. با این حال، با آن که رابطه جنسی مستقیم قبل از ازدواج نکوهیده است، این شکوفایی جدید آن‌ها هم کماکان می‌تواند اشتباه باشد.

این‌ «آموزش نادرست» شگفت‌آور قهرمان مونث ماست، و به شکلی زیرکانه بر خلاف جهت سنتی روایی ژانر حرکت می‌کند، که در آن نوجوانان دلباخته‌ی عجیب اما کماکان جذاب درس‌های تلخ و شیرینی را در راه رسیدن به بلوغ جنسیتی می‌آموزند، و به طور عمده به آن‌ها آموخته می‌شود که دوستی و خانواده به اندازه‌ی رابطه‌ی رومانتیک اهمیت دارد. و شاید این دقیقا همان درسی است که «کمرون پست» می‌آموزد، آموزشی غیررسمی که در کنار آموزش نادرست او در جریان است. ولی این به شکل کنجکاوکننده‌ای نامشخص است.

«کلوئی گریس مورتز» (Chloë Grace Moretz) می‌درخشد، و بازی عاری از مبالغه‌ی او با هوشمندی و دلسوزی توسط فیلمساز ایرانی -‌آمریکایی «دزیره اخوان» (Desiree Akhavan)، کسی که اولین فیلم بلندش کمدی مستقل «رفتار شایسته» (Appropriate Behaviour) محصول سال ۲۰۱۴ بود، هدایت شده است. با «سلیسیا فروگیل» (Cecilia Fruguiele) او رمان سال ۲۰۱۲ «امیلی ام دانفورث» (Emily M Danforth) را منبع اقتباس خود قرار داده، که بر اساس پرونده‌ی نوجوان آمریکایی «زک استارک» (Zach Stark) است، کسی که وبلاگ غم‌انگیز او در سال ۲۰۰۵ که از داخل یک کمپ تبدیل درمانی مسیحی تبدیل به یک مسئله‌ی کشوری شد. او از اینترنت استفاده کرد تا قضاوت سکولار بیرون از آن جا را برانگیزد. این داستان با رقم خوردن در سال ۱۹۹۳ دور استفاده از تلفن‌های‌ همراه و اینترنت را خط کشیده است.

کمرون (با بازی گریس مورتز) یک نوجوان یتیم است که به همراه دایی و خاله خود در غرب آمریکا زندگی می‌کند. او به‌شدت به دوست صمیمی خود یعنی «کالی» («کوئین شپرد» (Quinn Shephard)) در کلاس معارف وابستگی پیدا کرده است. در جشن پایان سال تحصیلی، قرار او به شکل عجیبی وقتی که می‌بیند در ماشین فرد مورد نظرش او در حال بوسیدن دختر دیگری است به هم می‌خورد. کمرون، که تنها، گیج، و ناتوان در تصمیم‌گیری در مورد این که از کار خود پشیمان شود یا اینکه به مبارزه ادامه دهد است، اسباب و وسایل خود را جمع می‌کند و به یک کمپ چندش‌آور به نام «وعده‌ی خدا» می‌رود، که آن جا با دیگر نوجوانانی آشنا می‌شوند که در بخش‌های متفاوتی از مرحله‌ی سرزندگی و گستاخی قرار دارند.

«ریک» («جان گالاگر جونیور» (John Gallagher Jr)) مشاور بزرگسال آن‌هاست، که قبلا خودش همجنس‌گرا بوده، ظاهرا «در دوران ریکاوری» به سر می‌برد ولی یک سیبیل عجیب دارد. و به عنوان شخصیت شیطانی اصلی هم شاهد حضور «جنیفر ال» (Jennifer Ehle) و نقش‌‌آفرینی فوق‌العاده‌اش در نقش رئیس کمپ یعنی «دکتر لیدیا مارش» هستیم. و درست به مانند «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، هیچ خبری از مدت محکومیت و چیزی شبیه به آن نیست. آن‌ها می‌توانند به قول خودشان تا وقتی که این نوجوانان در خطر همجنس‌گرا بودن هستند، آن‌ها را اینجا نگه دارند.

اخوان این نکته خارق‌العاده را نشان می‌دهد که چطور این تمرین‌های عجیب و طاقت‌فرسا، این تمرکز وسواسی روی فعالیت جنسی، در نهایت فرد را بسیار بیشتر از آن مطلع می‌کند، به شدت ذهن آن‌ها را با سکس و نفرت از خویش درگیر می‌کند که فردی که در زندگی عادی و خارج از آن زندان کمپ‌گونه به این وضع نمی‌افتد. به هر شخصیت یک ابر کارتونی مانند داده شده، که بیانگر شخصیت آن‌هاست و خصوصیات ظاهری شخصیت را در سطح بالایی آن ها و مشکلات حصوصی آن‌ها و مسائلی که باعث شده آن‌ها رو به همجنس‌گرایی بیاورند نیز در سطح زیرین آن نمایش داده شده، و به آن‌ها گفته شده که روی آن مشکلاتی که فکر می‌کنند تاثیرگذار بوده را بنویسند. این یک اندیشه طاقت‌فرسا و ناراحت‌کننده است که نوجوانان را تشویق می‌کند که فکر کنند هویت آن‌ها باعث شرم است.

ولی این همچنین وسیله‌ای برای آزمودن خود است. این کمپ، به طور تصادفی، شرایطی را فراهم می‌کند تا به شناخت از خود رسید، که نوجوانان باهوش می‌توانند از‌ آن برای رسیدن به اهدافی جز آن چیزی که کمپ برایشان تعیین کرده استفاده کنند. رفقای جدید باحالی که کمرون پیدا کرده یعنی «جین» («ساشا لین» (Sacha Lane)) و «ادم» (فارست گودلاک (Forest Goodluck)) توانسته‌اند که مشکل را با صحبت با دکتر مارش و گفتن چیزی که او دوست دارد بشوند در حالی که در دل شک و تردیدهایشان را هنوز نگه داشته‌اند، تا حد زیادی حل کنند.

کمرون چیزهای جالبی در مورد «کالی» و همچنین

«ریک» بدبخت و سیاه‌روز کشف می‌کند، کسی که

می‌گوید او به این شکل به اینجا آورده شده که دو

فرد مسیحی، که او را سربسته می‌شناخته‌اند، به

او در یک بار مخصوص افراد همجنس‌گرا به او پیشنهاد

داده‌اند، و سپس به او گفته‌اند که ماشین او در بیرون

از بار را شناخته‌اند و به قصد نجات دادن او وارد شده‌

اند. این چیزی است که او و همه افراد دیگر می‌گویند.

این نقد فیلم، به نوبه خود، یک آزمون سخت است. این

که به خاطر چیزی تا این حد درونی مورد اهانت،

تحقیر و زورگویی قرار گرفت، و در آن دوره‌ای از زندگی

که به شدت آسیب‌پذیر است، تقریبا تصورناپذیر است.

با دیدن این نقد فیلم، شما به این فکر می‌کنید: من چگونه

این را هضم کنم؟ با یک شوخ طبعی ظاهری؟ با تظاهر

به اینکه در تمام مدت با آن همراه شدم؟ ولی شانسی

وجود ندارد که در نهایت شما شست و شوی مغزی

شوید که آن طرز فکر اخلاقی گروهی زیادی قوی

است؟ حتی وقتی کار کل کمپ هم به پایان رسید،

خود دنیا ممکن است یک نسخه رقیق‌تر از همین

ایدئولوژی تقلیدی را ارائه دهد. نقد فیلم با یک چیز

کوچک ولی کلیدی پایان می‌یابد. همیشه هوش

مندانه، سرگرم‌کننده و درگیرکننده است.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …