نقد فیلم The Illusionist

نقد فیلم The IllusionistReviewed by محمدرضا on Jul 21Rating: ۵.۰نقد فیلم The Illusionistنقد فیلم The Illusionist خلاصه ی داستان: شعبده باز پیری که دیگر ترفندهایش مشتری ندارد و کسی تشویقش نمی کند، از پاریس به اسکاتلند

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم The Illusionist

خلاصه ی داستان: شعبده باز پیری که دیگر ترفندهایش مشتری ندارد و کسی تشویقش نمی کند، از پاریس به اسکاتلند

نقل مکان می کند. در آنجا با دختر کوچکی آشنا می شود که شیفته ی شعبده های او شده است. آن دو با هم در اتاق یک هتل اقامت می کنند. شعبده باز برای در آوردن پول، کارهای مختلفی را آزمایش می کند. این در حالی ست که دختر، عاشق یک جوان می شود …

یادداشت: دیدنِ پشتِ سر هم “ترافیک” و “شعبده باز” در جهت تائید این مسئله که ژاک تاتی، چقدر از تبعات مدرن شدن آدم ها ( به قول خودشان البته ) بدش می آمده و همیشه دغدغه اش بیان این مطلب بوده که انگار کم کم انسانیت در گیر و دار این آشفته بازار دارد گم می شود، بسیار آموزنده و درک شدنی است. درست عین فیلم های ژاک تاتی، اینجا هم با انیمیشنی تقریباً صامت طرف هستیم که از ناملایمات روزگار می گوید. روزگار شعبده باز پیری که دیگر کارهایش برای کسی جذاب نیست. زمانه عوض شده و او دیگر جایی در صحنه ندارد. حالا صحنه متعلق است به جوان هایی فکلی که غلت می خورند و ادا در می آورند و هزاران طرفدار دارند. کسی برای حیله های شعبده باز تره هم خرد نمی کند. مشکل تاتی با دنیای مدرن، اینجا هم خودش را نشان می دهد. مظاهر این دنیای روی به نابودی در جای جای فیلم نمود دارد. از مغازه های پر زرق و برقی که اجناسشان را در دید می گذارند تا مردمی متفرعن و دماغ سربالایی که با تکبر قدم می زنند و فقط خرج می کنند. حالا دیگر وارد دنیایی شده ایم که فقط در پی جلب مشتری ست و ما هم مصرف کننده هایی هستیم که باید خرج کنیم. البته اگر پولی برای خرج کردن باشد وگرنه که مثل شعبده باز باید به بخور و نمیر ساخت و راضی بود. او ناراضی نیست. انگار اصراری ندارد خودش را با این دور و زمانه وفق بدهد. اصلاً چرا باید وفق بدهد؟ صحنه ای که در آن، دختر و جوان، یعنی عاشق و معشوق فیلم، کنار ویترین مغازه ای ایستاده اند که پشتش برای جلب توجه مشتری ها، دو مانکن لخت از یک زن و مرد را گذاشته اند، صحنه ی کنایه آمیزی ست. دیگر زمانه ای شده که باید به هر ترفندی دست زد تا جلب توجه کرد. باید جیغ کشید تا همه را به سمت خود کشید. ظرافت های دستان شعبده باز و چشم بندی های خیال انگیزش دیگر کسی را سیر نمی کند. دیگر کسی حوصله ی فکر کردن به این چیزها را ندارد. وقتی در قسمتی از فیلم، قابلیت شعبده بازی پیرمرد، فکری به ذهن صاحب مغازه می رساند تا از او در پشت ویترین، برای غیب و ظاهر کردن لباس های زیر زنانه استفاده کند تا اینگونه مشتری جلب شود، اوج نگاه سازندگان به این دنیای مصرف گراست. نویسنده البته حال و روز آن دلقکی که مجاور اتاق شعبده باز و دختر زندگی می کند و همچنین خیمه شب بازی که او هم در اتاقی دیگر، نزدیک آنهاست را هم خوب نشان نمی دهد. دلقک قصد خودکشی دارد و عروسکِ خیمه شب باز هم در نهایت، سر از دست دوم فروشی در می آورد.

کارگردان نیل برگر
تهیه‌کننده برایان کاپلمن
دیوید لیوین
مایکل لاندن
کتی شولمن
باب یاری
نویسنده داستان کوتاه
استیون میلهاوزر
بازیگران ادوارد نورتون
پل جیاماتی
جسیکا بیل
روفوس سیول
تام فیشر
اریش ردمن
موسیقی فیلیپ گلس
فیلم‌برداری دیک پاپ
تدوین نائومی جرتی
توزیع‌کننده یاری فیلم گروپ ریلیزینگ
تاریخ‌های انتشار
۱۸ اوت ۲۰۰۶
مدت زمان
۱۱۰ دقیقه
کشور ایالات متحده آمریکا
جمهوری چک
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۱۶٬۵ میلیون دلار
فروش گیشه ۸۷٬۸۹۲٬۳۸۸ دلار

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …