Tag Archives: نعره شوريده دل

نعره شوریده دل

يک شب از آغاز تا انجام ، همراه کاروانى حرکت مى کردم . سحرگاه کنار جنگلى رسيديم و در آنجا خوابيديم . در اين سفر، شوريده دلى همراه ما بود، نعره از دل برکشيد و سر به بيابان زد، و يک نفس به راز و نياز پرداخت . هنگامى که روز شد، به او گفتم : ((اين چه حالتى بود که ديشب پيدا کردى ؟ ))

Read More »