بشار مکاري مي گويد:در کوفه خدمت امام صادق عليه السلام مشرف شدم . حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود:- بشار! بنشين با ما خرما بخور!عرض کردم !- فدايت شوم ! در راه که مي آمدم منظره اي ديدم که سخت دلم را به درد آورد و نمي توانم از ناراحتي چيزي بخورم !فرمود:- در راه چه مشاهده کردي ؟
Read More »زن بی گناه !
آبان ۲۸, ۱۳۹۰ داستان های بحار انوار جلد اول دیدگاهها برای زن بی گناه ! بسته هستند 0