Tag Archives: آدم نما، نه آدم

آدم نما، نه آدم

نادانى را دیدم که بدنى چاق و تنومند داشت ، لباس فاخر و گرانبها پوشیده بود و بر اسبى عربى سوار شده ، و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت ، شخصى گفت : ((اى سعدى ! این ابریشم رنگارنگ را بر تن این جانور نادان چگونه یافتى …

Read More »