شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان

شعر و دیوار نوشته نیمه شعبانReviewed by محمدرضا on Apr 14Rating: ۵.۰شعر و دیوار نوشته نیمه شعبانشعر و دیوار نوشته نیمه شعبان خلاصه مطلب شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان :این پست شامل اشعاری مانند:کیستم من و نوح زمانهکیستم من:کیستم من ، ای که

User Rating: Be the first one !

شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان

خلاصه مطلب شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان :

این پست شامل اشعاری مانند:کیستم من و نوح زمانه

کیستم من:کیستم من ، ای که در هر روز و هر شب/می­کنی از رب ظهورم را طلب…
نوح زمانه:دعا کنید رسد آن زمان که یار بیاید/ خزانِ باغ جهان را ز نو، بهار بیاید…

شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان – کیستم من؟
کیستم من ، ای که در هر روز و هر شب

کیستم من ، دیده­ای تو روی من

کیستم من ، غرق احساس منی

کیستم من ، لاف حبّم می­زنی

کیستم من ، برده­ای تو یاد من

کیستم من ، لحظه­ای با من خوشی

کیستم من ، گاه با ما دوستی

کیستم من ، قدر من نشناختی

کیستم من ، وارث طه منم

کیستم من ، مبتلای غیبتم

کیستم من ، یاسمین گلشن عترت منم

کیستم من ، من طرید عصر خویش

کیستم من ، ای به حقم ناسپاس

بارها در غصه­ ام انداختی

بارها دیدم تو را کردم سلام

بارها دیدم که در هر انجمن

بارها دیدم گنه­کاری تو

بارها شد بر تو کردم التماس

بارها جایت خجل گردیده­ ام

بارها با هر گناه و هر بدی

بس کنم دیگر من این گفت و شنود

هر چه بود ایام آن دوران گذشت

حالیا! از نو عمل آغاز کن

نیستی تنها تو در فکر فرج

ما به تو مهر و محبت داده ­ایم

ما به تو هجران و وصل آموختیم

ما تو را آخر به جنت می­بریم

ما تو را خندان و گریان می­کنیم

ما تو را اصل هدایت کرده­ ایم

ما که هر کاری برایت می­کنیم

ما به تو آخر سعادت می­دهیم

می­کنی از رب ظهورم را طلب

با مشامت حس نمودی بوی من

میهمان ، عمری سر خوان منی

نام من بر لوح قلبت می­کنی

گه بسوزانی دل ناشاد من

ساعتی با نفس و اهریمن خوشی

گاه بنمایی به اعداء دوستی

آمدی اندر حریمم تاختی

مصطفی و حیدر و زهرا منم

وارث خون حسین و عترتم

وارث غم­خانه­ ی غربت منم

از خلایق من غریب عصر خویش

با تو هستم، ای همیشه ناسپاس

بارها دیدی مرا نشناختی

تو جواب من ندادی یک کلام

مست اغیار منی غافل زمن

گریه کردم بر تبه کاری تو

با عدوی من چرا داری تماس

شرمسارو منفعل گردیده­ ام

آمدی بر روی من سیلی زدی

عقده بود و در گلویم مانده بود

هر چه هر چه کردی آن گذشت

باب مهر دیگری را باز کن

روز و شب ما را بود فکر فرج

ما به تو شوق ولایت داده­ ایم

ما چو یک مادر به پایت سوخته ­ایم

ما تو را با هر بدی هم می­خریم

ما تو را مشمول احسان می­کنیم

ما برای خود جدایت می­کنیم

در قیامت کی رهایت می­کنیم

ما به تو تاج شفاعت می­دهیم

شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان – نوح زمانه
دعا کنید رسد آن زمان که یار بیاید خزانِ باغ جهان را ز نو، بهار بیاید
دعا کنید، دعایی که آفتاب درخشان به سرپرستی گل های روزگار بیاید
زَند به گُرده ی شب زخم، گام توسن عزمش چو از فراز زمان، مهر شب شکار بیاید
هزار اختر تابنده در سپهر دو دستش هزار مهر منیرش به کوله بار، بیاید
قیامتی کند از قامتش، بپا که تو گویی معاد رویش انسان درین دیار بیاید
مد به گلشن گیتی، بلوغ صبح رهایی بهار خنده زند، گل به شاخسار بیاید
اگر ز موج پر آشوب عشق، نوحِ زمانه به ساحلی که مرا باشد انتظار، بیاید
هزاراختر نور از فلک ز شوق و زشادی برای دیدن آن یار گل عذار بیاید
جمال را بنُماید اگر ز پرده ی غیبت قرار بر دل یاران بی قرار بیاید
کتاب عشق گشایید و “اِن یَکاد” بخوانید دعا کنید که آن یار غم گسار بیاید
×××××××××

سحر از پرده‌نشینان حریم ملکوت نغمه برخاست که آن خسرو خوبان آمد
مه تابان امامت ثمر باغ رسول در سحرگاه شب نیمه شعبان آمد
چهره زهره بپوشان که ز بام ملکوت زهره فاطمه با چهره تابان آمد
خسروا جز تو دراین ملک سلیمانی نیست کی رسد مژده به موران که سلیمان آمد
×××××××××

پشت این پرده کسی هست دلم می گوید جاودانه نفسی هست دلم می گوید
پشت آن کوه که خورشید در آن پنهان است عطرِ فریادرَسی هست دلم می گوید
اعتمادی نبود جز تو به دلداری غیر گرچه دلدار کسی هست دلم می گوید
×××××××××

نکند کوچ کند باز بهار از نفاق سخن فاصله ها
روزهایی است در این حجم سیاه خبری نیست ز مرغان رها
خبر از عشق نمی آرد هیچ توی این باغ نسیمی گذرا
توطئه چیست، جرا دق کرده است؟ دل آئینه در این خاک چرا؟
نیست حالی به دل و حوصله‌ای رنگ دلتنگی دارد همه جا
×××××××××

نمی وزد به جهان خشم استخوان‌مردی و این جهان ستمستان ناجوانمردی است
خدا کند تو بتابی عدالت موعود که فصل روشن تو فصل خوب همدردی است
×××××××××

تمام شهر من هرروز دستی بر دعا دارد که از خلوت برون آیی نقاب از چهره بگشایی
بگو می آیی، آری تا بشویم رنگ غم از دل به یادت دلخوشم این روزها در اوج تنهایی
از آن روزی که رفتی چشم هایم بر افق مانده که شاید باز هم برگردی، از آن سمت رویایی
پس از تو کوچه ها نشکفته پژمردند در هر جا مرا یک بام آزردند گل های مقوایی
×××××××××

با کدام عاطفه از شعر شما بنویسم از همان پنجره رو به خدا بنویسم
تو سراپا غزلی چشمه زیبای حضور تو بجوش از دل من تا که تو را بنویسم
آشنا کن قدمم را به جنون صحرا تا در آن جا غزلی با رد پا بنویسم
تو شکیبایی، جز دست صبور دل تو من بی صبر غمم را به کجا بنویسم
حرفم این شعله ترین را به کدامین دریا زیر باران شب و موج و صدا بنویسم
من که بی چشم تو از سنگم و همسایه مرگ با کدام عاطفه از چشم شما بنویسم
نیمه شعبان بود ، شعر و دیوار نوشته نیمه شعبان

دست تو باز می کند پنجره های بسته را هم تو سلام می کنی رهگذران خسته را
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم آینه قدیمی غبار غم نشسته را
پنجره بی قرار تو، کوچه در انتظار تو تا که کند نثار تو، لاله دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام، دیده به ره نشانده ام گوش به زنگ مانده ام، جمعه عهد بسته را
×××××××××

ای منتظران گنج نهان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور

آرامش جان عاشقان می آید
گفتند که صاحب الزمان می آید

×××××××××

با آمدنت قرار می آید باز
می آیی و با طنین سبز قدمت

سرسبزی این دیار می آید باز
گل پوش ترین بهار می آید باز

×××××××××

ای توتیای دیده ما خاک پای تو
هر مو به تن زبان شده تا از تو دم زند

گاهی برآی از دل و در دیده جلوه کن

وی کنج خلوت خانه دل سرای تو
چون نی پُر است هر رگ جان از نوای تو

ای صد هزار دیده و دل مبتلای تو

×××××××××

تمام لحظه هایم بی حضورت

بیا ای ناخدای باخدایان

پر از عجل پر از امن یجیب است

بیا دیگر زمانه نانجیب است

×××××××××

کامی چو کور خشک و سوزان دارم

من راز عبور ابر را می دانم

دیری است که آرزوی باران دارم

سر می رسد انتظار ایمان دارم

×××××××××

بال در بال پرستوهای خوب

جامه ای از عطر نرگس ها به تن

می رسد آخر سوار سبزپوش

شالی از پروانه ها بر روی دوش

×××××××××

حریم دامن نرجس شد از تو رشک بهار

زلال چشمه تویی، روح سبزه، رمز بهار

گل یگانه گلزار روزگار بیا

بیا که با تو شود فصل ها بهار، بیا!

×××××××××

ای حضور صبح گونت انتهای فصل شب تو سرود رویشی، من اشتیاق دانه ام
×××××××××

مژده باد ای منتظران جان جهان می آید بر تن مرده دلان روح و امان می آید
×××××××××

یارب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان ای غایب از نظر زکجا جویمت نشان
×××××××××

دلا دعای فرج را بخوان که می دانم دعای زنده دلان مستجاب خواهد شد
×××××××××

بازآی و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین! کاشوب و فریاد از زمین، بر آسمانم می رود
×××××××××

تمام جمعه ها زمین امیدوار می شود که پر کنی از آفتاب، آسمان تار را
×××××××××

ای آفتاب صبح تماشایی بهار تو چند بی تو در دل مرداب زیستن
×××××××××

اندیشه از سرما نکن، سر می شود دوران دی شب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری می رسد
×××××××××

ماییم و همین آرزوی یار و دیگر هیچ قاصد ! برسان مژده دیدار و دیگر هیچ
×××××××××

مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر بس که در دیده من ذوق تماشای تو بود
×××××××××

بازآی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان به لب آمده در انتظار توست
×××××××××

ای صبح مهر بخش دل از مشرق امید بنمای رخ! که طالعم از شب سیه تر است
×××××××××

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
×××××××××

گل از پرده روزی به در خواهد آمد بیا که نام تو نقش نگین خورشید است
×××××××××

دهید مژده به یاران که یار می آید قرار گیتی چشم انتظار می آید
×××××××××

صدای خوب تو صدای بودن‌ست تمام لحظه‌های من در انتظار لحظه سرودنست
×××××××××

صدای آه از زمین به گوش ماه می رسد نوشته روی جاده ها: کسی ز راه می رسد!
×××××××××

ابر وقتی از تو حرف می زند بید زرد سبز رنگ می شود
×××××××××

در این غروب غم انگیز در غربت پاییز کی می رسد دست هامان بر شال سبز بهاران
×××××××××

بس نویسم نام او بر ماسه مرطوب ساحل از فراز موج هم چون مرغ دریا شاید آید

About writer

Check Also

صحیفه سجادیه

دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبر انقلاب برای دفع بلا

دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبر انقلاب برای دفع بلاReviewed by پ on Mar 3Rating: …