نقد و بررسی فیلم Say Anything (چیزی بگو)

نقد و بررسی فیلم Say Anything (چیزی بگو)Reviewed by محمدرضا on Aug 19Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Say Anything (چیزی بگو)نقد و بررسی فیلم Say Anything (چیزی بگو) «چیزی بگو» اگر در بین صف طولانی فیلم های عاشقانه-تینجری، بهترین نباشد حتما یکی از بهترین نمونه هاست.

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Say Anything (چیزی بگو)

«چیزی بگو» اگر در بین صف طولانی فیلم های عاشقانه-تینجری، بهترین نباشد حتما یکی از بهترین نمونه هاست.

برخلاف بسیاری از فیلم های مشابه خود، این فیلم با شوخی های جنسی ناپخته، برهنگی، جمعیتی بی فکر و داستان های فرعی بدون پرداخت پر نشده است و در حالی که قسمت عمده ای از داستان آشنا به نظر می رسد، جزئیات این فیلم را متمایز کرده است؛ شخصیت هایی با پرداخت مناسب، موقعیت هایی باور پذیر و احساساتی خالص نزد ما در قبال شخصیت ها و موقعیت های فیلم از ویژگی های آن می باشد. در رویکرد «چیزی بگو» بزرگ نمایی نقشی ندارد و همه چیز را همانطور که هست نشان میدهد به همراه شوخی هایی هوشمندانه و حس ترحمی کنترل شده که باعث می شود ریزه کاری های ظریف این سبک رعایت شود به گونه ای که در کمتر فیلم دیگری شاهدش بودیم. فیلمساز کامرون کرو، تا به امروز سابقه ای کم نقص اگرچه کوتاه داشته است. در حالی که نمی توان هیچ یک از آثار او را ساختار شکن توصیف کرد، کرو خودش را به عنوان شاگردی آگاه به ذات انسان ثابت کرده است. این کیفیت را می توان در دیالوگ های خردمندانه، داستان های هوشمندانه و شخصیت های پرداخت شده اش مشاهده کرد. «چیزی بگو» اولین فیلم کرو در مقام کارگردان است. (او قبل از این به عنوان فیلمنامه نویس «زمان های سریع در بلندی های ریجموند»، پا به عرصه ی هالیوود گذاشته بود) او همچنین بعد ها در سال ۱۹۹۲ فیلم «مجرد ها» و در سال ۱۹۹۶ فیلم نامزد اسکار شده «جری مگوایر» را تولید کرد. یکی از نکات جالبی که می توان در مورد کرو ذکر کرد، بزرگ شدن شخصیت هایش پس از هر فیلم است. (اگرچه نه لزوما بالغ تر شدن آن ها)

«چیزی بگو» در اصل یک درام سه شخصیتی است که در طول یک تابستان پر حادثه اتفاق می افتد. در پایان فیلم نه تنها ما شخصیت های اصلی را می شناسیم بلکه آن ها را دوست داریم، می فهمیم و موفقیتشان را آرزومندیم. کرو با هر فیلم سعی می کند که تجربه سینمایی غنی و ارزشمندی را به مخاطب ارائه دهد به گونه ای که ببینده سالن سینما را با احساسی مبهم ولی خوشایند ترک می کند. بنابراین اگرچه همه ی چیز هایی که در طول «چیزی بگو» اتفاق می افتد، باب میل نیست، پایان امیدبخش است. لوید دابلر («جان کیوساک») یک دانش آموز معمولی است که سال آخر دبیرستان را می گذراند. با شروع «چیزی بگو» ما او را در حال آماده سازی برای جشن فارغ التحصیلی می بینیم اگرچه آینده ای روشن انتظارش را نمی کشد. پدرش می خواهد که او به ارتش ملحق شود ولی لوید فکر نمی کند که برای این کار ساخته شده باشد. او همچنین می داند که علاقه ای به خرید و فروش و پردازش چیزی ندارد و تنها فعالیتی که از آن لذت می برد و البته در آن موفق است، ورزش کیک بوکسینگ است. علت علاقه ی لوید به دبیرستان، وجود دختری به نام دایان کورت («یان اسکای») است که به عنوان دانش آموز نمونه ی کلاس انتخاب شده است. این علاقه از مدت ها قبل به وجود آمده بود اما بعد از فارغ التحصیلی بود که لوید جرئت پیدا کرد از او برای بیرون رفتن دعوت کند. دایان با مشاهده ی اشتیاق لوید، پیشنهادش را پذیرفت و کل شب به همراه او در یک مهمانی بزرگ فارغ التحصیلی حضور یافت. در آنجا دایان یک چیز را متوجه شد؛ اگرچه همه نام او را شنیده اند ولی هیچ کس در واقع او را نمی شناسد. او همچنین متوجه شد که خالصانه لوید را دوست دارد اگر چه آن دو تقریبا هیچ نقطه ی اشتراکی با هم ندارند.

والدین دایان طلاق گرفته اند و او با پدرش جیمز («جان ماهونی»)، بازرگانی که یک خانه ی سالمندان را اداره می کند، زندگی می کند. او عاشق دخترش است و از گلباران کردن او با هدایای گران بها لذت می برد. همچنین انتظار بالای او فشار زیادی به دایان وارد می کند. زمانی که دایان یک بورسیه تحصیلی معتبر برای تحصیل در لندن دریافت می کند، او حتی بیشتر از دخترش هیجان زده است. او همچنین به شدت نسبت به لوید بی اعتماد است، مخصوصا زمانی که این مرد جوان، شغل رویایی خود را “بودن تا حد ممکن در کنار دختر شما” توصیف می کند. سپس، با ظاهر شدن چندین مامور مالیات دم در، تمام آرزوهای جیمز سرنگون می شود. چه فاکتوری «چیزی بگو» را خاص می کند؟ کیفیت فیلمنامه؛ صمیمیتی که قلم کرو در ارتباط بین ما و لوید و در ارتباط بین ما و دایان می گنجاند. ما احساس می کنیم که این شخصیت ها را می شناسیم. مواقعی بود که من خود را در لوید می دیدم و در بعضی مواقع دیگر با دایان یکی می شدم. کرو همچنین مراقب است که جزئیات کوچک به درستی نمایش داده شود که اغلب فیلم ها این مورد را نادیده می گیرند؛ همانند زمانی که لویدِ مضطرب، قبل از فشردن رقم آخر شماره ی دایان کمی صبر می کند تا خودش را برای درخواست از او آماده کند.

آیا می شود فرد بهتری از «جان کیوساک» دوست داشتنی را در نقش لوید دابلر تصور کرد؟ «جان کیوساک» چنان خلوصی در به تصویر کشیدن دابلر نشان می دهد که محال است با او در به دست آوردن معشوقه اش هم دل نشویم. او همان شخصیت درمانده ی کلاسیک است که ما را یاد خودمان می اندازد؛ شخصیتی مصمم، جذاب و گیرا نه به خاطر بی نقص بودنش بلکه به دلیل همان نقص هایش. «یان اسکای» که کاری به غیر از نمایش دختری بی بند و بار با سینه هایی بزرگ را انجام می دهد (فیلم «رستوران و پمپ بنزین» رو به عنوان یک مثال مناسب در نظر بگیرید)، در نقش نابغه ای شیرین و بی پروا که می خواهد تفریح کردن را یاد بگیرد، کاملا باور پذیر است.

در حالی که رابطه ای جنسی، در مواقعی که دایان و لوید با هم هستند به چشم

نمی خورد، محال است کم اهمیتی این موضوع در ارتباطشان را انکار کرد. بازیگر

کارآزموده «جان ماهونی» نیز، دیدی چند بعدی را به شخصیت پدر مخوف ماجرا

می افزاید که معمولا در فیلم های مشابه با نماد حماقت و انزجار معرفی می شوند.

در این جا، اگرچه جیمز طرف لوید نیست اما خودش را درگیر انواع تدبیر های غیر مستقیم

ماکیاولی (نوعی عقیده ی سیاسی) نمی کند تا لوید را از دخترش دور کند و یا تبدیل

به موجودی سنگدل نمی شود. «لیلی تایلر» و «جوان کیوساک» نیز نقش هایی کوچک

و مکمل را ایفا می کنند. از یک جهت «چیزی بگو» یک فیلم رمانتیک-کمدی است اما

به طور حتم ریشه هایی در واقعیت دارد (به جای دنیایی خیالی پر از گل و بلبل که در

اکثر فیلم های عاشقانه وجود دارد). رویکرد فیلم از خرد محض نشات نمی گیرد ولی

زیرکانه است. تمام آن چیزی که فیلم از بینندگان درخواست می کند اختصاص چند

ساعت به این دو شخصیت و جادویی است که با در کنار هم بودن به وجود می آورند.

«چیزی بگو» به سختی دچار خطا می شود و با وجود گذر یک دهه از زمان اکرانش،

به همان اندازه جدید است که در ابتدا بود.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …