نقد و بررسی فیلم Ruby Sparks (رابی اسپارکس)

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Ruby Sparks (رابی اسپارکس)

یک فانتزی رومانتیک خلاقانه که در اواخر جولای می تواند به عنوان زنگ تفریحی برای افرادی که از فیلم های کمیک خسته شده اند، باشد.

دو فیمسازی که با «بانوی کوچک آفتاب آمدند» دوباره در قالب یک

اثر فانتزی رومانتیک خلاقانه با درخشش «پائول دانو» و «زو کازان»

در فیملشان به سینما بازگشته اند؛ با اثری در ژانر فانتزی رومانتیک

با موضوع فرآیند خلاقانه ذهن و پتانسیل آن برای تبدیل شدن به

واقعیت. «رابی اسپارکس» با ظرافت و فریبندگی، تصویری خلاقانه از خیالات را به نمایش می گذارد.

شاید این که فیلم دوم فیمسازان «بانوی کوچک آفتاب» که مدت

ها منتظر ساختش بودیم، با موضوع یک رمان نویس ساخته شده

باشد که دچار بحران نوشتن شده است، اصلاً تصادفی نباشد،

اما برخلاف موضوعش خود فیلم هیچ حس سکون هنری را به

بیننده منتقل نمی کند و زو کازان با قدرت در فیلمنامه خود واکنشی طبیعی نسبت به امور غیر محتمل را به اثبات می رساند.

احتمالش خیلی ضعیف است که بعد از شش سال دوباره و

با همان شدت، نورافکن جستجو گر کمپانی فاکس انتخابی

هوشمندانه کرده باشد  همان طور که شش سال پیش کار

اول «جاناتان دیتون» و «والدی فاریس» را انتخاب کرد. اما

هسته مرکزی کاملاً رومانتیک فیلم و عنصر فانتزی هاردی

مانند آن [نوسنده اشاره به الیور هاردی دارد] نوید یک فروش خوب برای این فیلم را می دهد که مردان و زنان جوان به طور مساوی از آن لذت خواهند برد.

داستان از آن افسانه یونانی الهام گرفته شده است که طبق

آن مجسمه سازی با نام  پیگمالیون عاشق یکی از مخلوقات

خود می شود. کازان یک نمایشنامه نویس پر کار است که

این اولین فیملنامه اش است که تبدیل به فیلم می شود.

او در داستان خود موقعیتی را تصویر می کند که در آن یکی

از شخصیتهای داستان یک رمان نویس ناگهان جلوی چشمان

نویسنده به صورت یک انسان واقعی در می آید و درست

مطابق آن چه نویسنده نوشته رفتار می کند. او خودش را

به عنوان آخرین عروسک گردان این دنیا می بیند؛ آن هم

نه فقط روی کاغذ بلکه در زندگی واقعی. اگر او بخواهد

شخصیتی که ساخته، دوست داشتنی و مطیع باشد،

به زبان فرانسه مسلط باشد یا یک آشپز ماهر باشد، او به همه این ها تبدیل می شود.

در هالیوود معاصر، خیلی آسانی می شود ایده این

فیلم را به صورت تک بعدی و بدون هیچ تغییر و خلاقیتی

در دستان شخصی مثل آدام سندلر یا جود آپاتو قرار داد،

اما خوشبختانه فیلمسازانی که این ایده به دستشان

رسیده فکرهایی بیشتر خالصانه و کمتر آشکار درذهن داشتند.

آن ها با استفاده از فرضیه ای که کاملاً دور از ذهن است با

مفاهیم اخلاقیات بازی کردند و در مورد حدود و اختیارات هر شخص در زمینه کنترل دیگران ایده پردازی کردند و یک فانتزی  را به واقعیت تبدیل کردند.

پائول دانو نقش کالوین خوش فکر عینکی را بازی می کند که در ۱۹ سالگی نابغه ادبیات به حساب می آمد و حالا بعد از ۱۰ سال حس خلاقیت خود را خشک و طاقت فرسا یافته است. وقتی وکیلش و دیگران سعی دارند تا دوباره به او اطمینان دهند که یک نابغه است او با فریاد می خواهدکه این کلمه رابه کار نبرند. روانپزشکش (با بازی الیوت گولد) به او  تکلیفی یک صفحه ای برای نوشتن می دهد با این امید که او را از اشتباهش بیرون بیاورد.

و بلاخره آن اتفاق می افتد البته نه برای اولین بار! تمام چیزی که نیاز است تا الهام بخش یک مرد شود، یک زن درست است که در این مورد این زن رابی ( با بازی کازان) است. یک زن مو قرمز متفاوت با چشمان درخشان آبی که کالوین در پارک با او آشنا می شود. بلافاصله کلمات دوباره به کار می افتند: « این طور به نظر می آید که من می نویسم تا وقتم را با او بگذرانم.» کالوین وقتی می بیند که دوباره صفحات روی هم انباشه شده اند،شگفت زده می شود. اگر چه که رابی به شکل یک ایده در آپارتمان او شکل گرفته است، اما تخیل او ناگهان گوشت و خون شخصیت را جلوی چشمانش می آورد.

صحنه ای که در آن کالوین برادرش هری ( با بازی کریس مسینا) را می آورد تا به او بگوید که آیا رابی واقعی است از متداول ترین صحنه های فیلم هاست و البته جزو با مزه ترین ها هم هست. این هری است که از کالوین می خواهد تا چیزی بنویسد تا ببینند آیا رابی اطاعت می کند یا نه. در نیمه داستان است که کالوین بالاخره قبول می کند که در برابر این واقعیت که نسبت به دختر رویاهایش قدرت مافوق طبیعی دارد،  باید متعهد باشد: «من هر گز دوباره در مورد او نمی نویسم.»

کالوین با رها کردن خود اجازه می دهد تا رومانس بین آن ها در یک موقعیت مناسب خود را نشان دهد. او با اکراه رابی را به ساحل شمالی می برد تا با مادرش (آنت بنینگ) که اخیراً یک هیپی شده، دیدار کنند. او با ولخرجی و خوشی زیاد در باغی به همراه هنرمند صمیمی و عاشق پیشه اش (آنتونیو باندراس) زندگی می کند. وقتی رابی و هری و همسر او (تونی تراکس) با آغوش باز از این سبک زندگی لذت جویانه استقبال می کنند، کالوین دوباره در عزلت خود فرو می رود و هنگامی که آن ها به همراه کالوینی که دوباره نوشتن را کنار گذاشته، به خانه باز می گردند، رابی میل به استقلال طلبی را از خود نشان می دهد و فضا و زمان مستقل بیشتری را طلب می کند. کالوین افسرده به سمت کیبورد می رود تا چیزهایی را در مورد رابی دستکاری کند و او را به آغوش خود بازگرداند، اما این کار او نتیجه معکوس می دهد و رابی غرق استقلال طلبی های خود می شود.

این یک داستان صمیمی و تمرکز یافته است که با سخت گیری تاثیر گذاری آمیخته شده. سبک فیلمسازی روان «دیتون» و «فاریس» این گونه است که با زیرکی مسائل و چیز ها را با خود همراه می کنند اما هر گز احساس از خود اراده نداشتن را به بیننده نمی دهند و سبک کار آنها ، به اندازه تصاویر استثنائی و درخشان فیلم که توسط متیو لیبانیک فیلمبرداری شده بی اندازه نیرو بخش است. مجموعه ای از رنگ های مختلف که همزمان نرم و روشن به نظر می رسند و در آن ها استفاده فوق العاده ای از عنصر نور شده است و همان حسی را به بیننده منتقل می کند که معماری چند وجهی آپارتمان مدرن و ظریف کالوین دارد. این فیلمسازان که مدت زیادی  را در کار ساخت موزیک ویدئو بوده اند شایسته ترین موسیقی متنی که فکرش را بکنید که ریشه در کارهای نیک اوراتا دارد، به فیلم خود اضافه کرده اند.

سر بزرگ «دانو» و یک چارچوب کوچک از مو روی سرش، بدون چون و چرا یک نویسنده کله تخم مرغی را نشان می دهد که درجات مختلفی از تردید، نا امیدی، عشق و خلاقیت را با اجرای خود به اثبات می رساند. کازان با شخصیت نورانی بخش خود که در هر شرایطی می درخشد، زندگی زمینی را به رگ های یک شخصیت خیالی تزریق می کند و وسعت بازی اش را در یک صحنه وحشیانه که کالوین به سرعت خصوصیات متضادی را تایپ می کند و رابی بلافاصله به هر کدام واکنش نشان می دهد، به تصویر می کشد.

نقش های مکمل همه به طور یکسان، واضح و بدون ابهامند و استفاده ای که از لوکیشن های مناطق لوس فلیز و هالیوود شده، فوق العاده است و زندگی و گرما را وارد این فیلم کرده است.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …