نقد و بررسی فیلم Room (اتاق)

نقد و بررسی فیلم Room (اتاق)Reviewed by محمدرضا on Aug 31Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Room (اتاق)نقد و بررسی فیلم Room (اتاق) زن نوزده سالهای (بری لارسون) ربوده میشود، علیرغم میلش در جایی نگهداری میشود و مدام مورد تجاوز قرار میگیرد.

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Room (اتاق)

زن نوزده سالهای (بری لارسون) ربوده میشود، علیرغم میلش در جایی نگهداری میشود و مدام مورد تجاوز قرار میگیرد.

بعد از دو سال اسارت، پسری به دنیا میآورد. پدر پسرک (شون بریجز) به او اجازه میدهد که بچه را نگه دارد و بزرگش کند. وقتی که جک (جیکوب ترمبلی) پنج ساله میشود، زن متوجه می شود که رشد او میتواند این موقعیت را تغییر دهد. بنابراین با کمک پسرش نقشه فرار میکشد. بنابر نقشه او باید کنار بایستد تا ربایندهاش پسرش، را در حالی که مرده و در یک قالی پیچیده شده، بیرون ببرد. بعد از آزادی پسرک میتواند اطلاعات کافی در اختیار پلیس بگذارد تا مادرش را نجات دهد. در آخر آنها به هم میرسند، یکدیگر را به آغوش میگیرند و آزاد میشوند….

بیشتر فیلمها ممکن است در این نقطه با چنین پایان خوش و خوش بینانهای دست به خودکشی بزنند. اما «اتاق»(Room) ، برگرفته از نمایشنامهای از اِما دوناف بر اساس رمانی از خود او، حتی از این هم کمتر است. برای اینکه گرچه فیلم تا حدی درباره تجربه زندگی در شرایط فوق است، اما بیشتر درباره اتفاقاتی است که بعد از آن رخ میدهند: پذیرفته شدن در جامعه بعد از ربوده شدن، بازگشت به شرایط نرمالی که در آن جنبه های مشترک زندگی به نظر عجیب و گاهی بدیمن میآیند.

اتاق (مانند کتاب) از زبان جک بیان میشود. او پسر باهوش و کنجکاوی است اما جهان بینیاش توسط شرایطی شکل گرفته است که در آن رشد کرده است. مادرش تمام تلاشش را کرده است تا از او در برابر بیرحمی شرایط با شکل دادن به زندگی پسرک در «اتاق» به عنوان اتفاقی طبیعی محافظت کند. او جایی غیر از داخل یک کلبه ییلاقی با پنجرهای روی سقفش جای دیگری را نمیشناسد. پسر باور دارد که همه چیز آن سوی دیوارها فضای خارجی هستند، این که «نیک پیر» (پدرش) با جادو میآید و هر چیزی که در تلویزیون میبیند واقعی نیست.

همان طور که بعداً معلوم میشود جک بهتر از مادرش میتواند با «آزادی» کنار بیاید. مادر از خاطرات گذشته مغموم و از تردیدها خسته است. اما اینها را میبینیم، منتها از نگاه جک. در نیمه اول فیلم، مادر شخصیت اصلی درام است. با این حال، در دنیای بیرون، هر چه جک بیشتر مستقل میشود، نقش مادر در زندگیاش کمرنگتر میشود. او به یک نقش مکمل تبدیل میشود. سخت بودن بیش از حد شرایط بیانگر حقیقتی است که حتی در خانوادههای معمولی نیز رخ میدهد: گذشتن از کنار مسائل برای والدین همیشه سختتر است تا برای کودکان. نمیخواهم بگویم که رابطه جک با مادرش نزدیک نیست یا این که او مادرش را دوست ندارد، بلکه موضوع این است که جک به اندازه مادر روی این رابطه خفه کننده حساب نکرده است. او میتواند فراموش کند، هر چند با دشواری؛ اما مادر نمی تواند. این دینامیک فریبندهای است و کارگردان لنی آبراهامسون آن را با مهارت زیادی عرضه میکند.

بازی ها مسیر زیادی را طی میکنند تا کاری کنند که «اتاق» جواب بدهد. از اینها گذشته فیلم بیشتر درباره شخصیتها است و فقط در وهله دوم درباره داستان است. بری لارسون که به زودی نامزد اسکار میشود بازی قویتری از بازیگر جوانی که لحظات درخشانی در پیش دارد ارائه میدهد. او نقش جوی را نه به صورت زنی که جوری عمل میکند که برای بسیاری از ما ممکن است غیرممکن به نظر برسد، بلکه به عنوان «مامان»- یعنی تصویر پسرش از او- ایفا میکند.

این کار محیلانهای است- اجازه دهیم که بیننده کاراکتری را ببیند

و بشناسد وقتی که جنبههای مختلف شرایط او توسط آنچه جک

میبیند مبهم هستند. به عنوان یک پسر پنج ساله، جیکوب ترمبلی

تصویری فارغ از تظاهر و مصنوعی بودن، که اغلب در بازی بچهها

دیده می شود، ارائه میدهد.

روانشناسی که در «اتاق» دیده میشود پیچیده است- چیزی

شبیه به اعضای فرقههای ضاله رها شده و زندانیهایی که مدت

طولانی در زندان بودهاند. آبراهامسون این را گاهی به صورت

آشکار و گاهی نیز به صورتی ظریف نمایش میدهد. تاثیر کلی

فیلم زیاد است. با این حال، علیرغم تأثیر مخرب این اتفاق بر

جوی، میبینیم که او به عنوان قهرمانی ترسیم میشود که از

خودگذشتگیها و عزم راسخش نه تنها از پسرش در طول این

تجربه غم انگیز محافظت میکند، بلکه از گذار پسرک از ایمنی

«اتاق» به «دنیای واقعی» ترسناک حمایت میکند. «اتاق» صادق

و چالش انگیز است اما از آنچه از فیلمی با چنین داستان ترسناکی

انتظار میرود خوش بین تر است.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …