نقد و بررسی فصل ۸ بازی تاج و تخت
فصل پایانی سریال محبوب «بازی تاج و تخت»(Game of Thrones) بالاخره منتشر شد. نزدیک به ۲ سال از پخش فصل هفتم این
سریال و در کل بیشتر از ۹ سال از شروع این سریال میگذرد. ۹ سال زمان زیادی برای سپری کردن در کنار یک اثر هنری و برای مدتهای طولانی دربارهی آن حرفزدن است. انتظارات از فصل آخر سریال بسیار بالاست. در حدی که برخیها حتی خواب شب را بر خود حرام میکنند تا بتوانند سریال را در اولین فرصت و البته تا قبل از اینکه دوستان عزیز و بامزه(!) آن را اسپویل کنند ببینند. در این سری یادداشت، هر هفته به بررسی هر اپیزود سریال، چه به صورت مجزا و چه در راستای حرکت کلی آن میپردازیم. در ادامه با نقد فارسی و یادداشتی بر فصل آخر بازی تاج و تخت «بازی تاج و تخت» همراه باشید.
از این لینک میتوانید یادداشتهای اختصاصی سایت و همچنین پادکستها دربارهی قسمت جدید بازی تاج و تخت و در کل فصل ۸ را ببینید.
بالاخره به انتهای راه رسیدیم. ۸ فصل با تمام بالا و پایینهایش به پایان رسید. هر چه بود و گذشت، یکی از بزرگترین پدیدههای سرگرمی دنیا پس از ۸ سال انتظار به انتهای مسیر خود رسید و دیگر انتظارهای ۱ ساله (و البته در مورد فصل آخر نزدیک به ۲ سال) در کار نخواهد بود. معمولا پس از به پایان رسیدن اینگونه سریالها که حتی بخش مهمی از روزمرگیهای آدمها را نیز به خود مشغول میکنند، نوعی حس خلا در فرد ایجاد میشود. آن احساس انتظاری که دیگر نیست و اینکه قرار نیست صبحی دیگر از خواب بلند شویم و اپیزود جدید سریال محبوبمان را ببینیم بسیار دردناک و ناراحتکننده است. به شخصه به یاد دارم که به هنگام تماشای چند اپیزود پایانی سریال «برکینگ بد»(Breaking Bad) این حس خلا کاملا بر من غالب شده بود به حدی که نمیتوانستم آن لحظات آخر را تماشا کنم چرا که میدانستم اگر ببینمشان دیگر چیزی پس از آن نخواهد بود. سریال به پایان میرسید و من دیگر نمیتوانستم چیز جدیدی را در آن دنیا تجربه کنم. اما «برکینگ بد» پایانبندی بینظیری داشت؛ دو فصل آخر آن سریال بالاترین کیفیت ممکن در مدیوم سریال که تا به امروز دیده بودیم را به ما نشان دادند. و به همین دلیل خداحافظی با آن سریال علیرغم دردناک بودن تا حدی رضایتبخش هم بود چون که میدانستیم قرار نیست افت بکند و در اوج به پایان میرسد. اما این مسئله دربارهی بازی تاج و تخت اصلا صادق نیست…
شاید نیاز به یادآوری مجدد نباشد که از نظر بنده ۴ فصل اول این سریال به معنای واقعی کلمه شاهکار بوده است. سریال از همان ابتدا قوی شروع شد و هر چه به پیش رفت استحکام روایت و شخصیتهایش رو به فزونی گذاشت و بعد از فصل ۴ میشد این امید را داشت که باز هم بهتر شود و یکی از بهترین تجارب سینمایی ما در دنیای تلوزیون را رقم بزند. اما خب ترس و حتی شاید کابوسی که دربارهی افت کردن سریال وجود داشت به واقعیت پیوست و از آن پس هر لحظه شاهد سقوط بیشتر بازی تاج و تخت به منجلاب عامهپسند شدن و دوری از ریشهها و استانداردهایی بودیم که خود سریال آنها را تعریف کرده بود. سریالی که اساس آن بر پایهی سیاست و ذات پلید آن و همچنین روابط عمیق شخصیتها با دنیای اطراف و دیگر کاراکترها بنا شده بود ناگهان به اثری اکشن، سریع، سطحی و در یک کلمه «هالیوودی» تبدیل شد. فاجعهی کامل؛ سریالی تا آن حد عمیق و قوی در سطح آثار مبتذل و دستهچندم هالیوودی و سریالهای آمریکایی پایین آمد و هر چقدر هم که طرفداران به آن اعتراض کردند به نظر سازندگان گوشهای خود را کامل بسته بودند که صداها را نشنوند. فصل آخر واقعا تیر خلاص بر پیکرهی سریال بود. یعنی کسانی که حتی ذرهای هم امید داشتند که شاید بازی تاج و تخت بتواند به روزهای خوب خودش برگردد، نه تنها از امید خود پشیمان شدند بلکه آرزو میکردند کاش سریال حداقل به اندازهی فصول قبلی بد باشد نه اینکه حتی فاجعهتر از آنها بشود.
فصل ۸ و اگر دقیقتر بگوییم «فصل پایانی» قرار بود که محلی برای جمعشدن و پایان یافتن داستان شخصیتها باشد. داستانها شخصیتها هم پایان یافت اما به بدترین شکل ممکن! شخصیتهایی که در طول چند فصل ابتدایی شکلگیریشان را شاهد بودیم و شخصیتهایشان را شناخته بودیم نوبت به نوبت جلوی چشممان نابود شدند. از همان اپیزود ابتدایی فصل ۸ و صحنهی اژدهاسواری «جان و دنریس» میشد حدس زد که قرار نیست چیز دندانگیری در این فصل شاهد باشیم اما حتی بدبینترین طرفدار هم فکر نمیکرد که سریال اینگونه پایان بیابد. وقتی به فصول ابتداییتر و ارتباط بین شخصیتها (صرفا رابطهی بین خاندان استارک متشکل از راب، لیدی کیتلین، سانسا را با خاندان لنیستر متشکل از سرسی، جیمی، تیریون و جافری در نظر بگیرید) را بررسی میکنیم و در عین حال هم نیمنگاهی به فصل ۸ میاندازیم چیزی جز فاجعه نمیبینیم. صرفا یک نمونه را بیان میکنم؛ به رابطهی زیبا و انسانی بین «برین و جیمی» نگاه کنید که چندین فصل صرف بالغ شدن و پرورش یافتن آن شده بود اما در فصل پایانی در عرض کمتر از چند دقیقه کاملا نابود شد. «جیمی» که ظاهرا تغییر کرده بود ناگهان در عرض چند دقیقه رابطهی خود با «برین» را نابود کرد و دوباره همان انسان هوسباز سابق شد که برای خواهرش هر کاری میکرد. تمامی این موارد دست به دست هم داده اند تا آن «خلا» ای که در ابتدای یادداشت به آن اشاره کردم خیلی سنگینتر حس بشود. چون پس از پایان خوب سریال ما با شخصیتهای آن که در گوشهای از ذهنمان سکنی گزینه اند به زندگی ادامه میدهیم اما حالا بازی تاج و تخت تمام دستاوردهای خود را نابود کرده است و دیگر چیزی باقی نگذاشته است. برای همین است
که تقریبا تمام طرفداران از پایان سریال ناراضی و سرخورده اند.
در هر صورت سریال تمام شد، قرار نیست که
قسمت جدیدی برای آن عرضه شود و تمام آن
۱ میلیون امضایی که برای بازسازی فصل ۸
جمع شده است هم قرار نیست کاری بکند.
به شخصه از لحظهی پایان یافتن قسمت ششم
سعی کرده ام که فصول اخیر را فراموش بکنم و
صرفا با همان زیباییهای چند فصل ابتدایی سر
گرم باشم. توصیهی اکیدم به شما هم همین
است؛ فراموش کنید این فاجعهی چند فصل اخیر را.
۲۰۱۹ |
دارم, ماجراجویی,اکشن |
۷۹ دقیقه |
درجه نمایشی TV-MA
کارگردان :
David Benioff, D.B. Weiss
بازیگران :
Emilia Clarke, Peter Dinklage, Kit Harington