سریال دیوانه ( Maniac ) که از سریالی نروژی اقتباس شده، براساس ایده ای ساخته شده که پیش از این

بارها در سریالها و فیلمهای مختلف به کار گرفته شده. مانند اثر ماندگار میشل گوندری یعنی « درخشش ابدی یک ذهن پاک » که در آن مرز رویا و توهم و کابوس جابجا می شد. جدیدترین سریال شبکه « نتفلیکس » نیز با این ایده به تلویزیون آمده که بتواند رویاها و تخیلات ذهن دو انسان عجیب را به چالش بکشد و به بهانه آن موقعیت های مختلفی خلق کند.

داستان سریال درباره دو مرد و زن جوان است. مرد اوون ( جونا هیل ) نام دارد. فرزند یک خانواده ثروتمند که از لحاظ روانی در مرحله بحرانی به سر می برد و تعادل مناسبی بر آنچه که می بیند و می شنود ندارد. در سویی دیگر، آنی ( اما استون ) حضور دارد. کسی که اعتیاد شدیدی به مصرف قرص های روان گردان دارد و در تلاش است تا بتواند از این شرایط خارج شود و زندگی جدیدی را آغاز کند. این دو به یک مرکز پزشکی تحت عنوان «Neberdine  » می روند تا در یک آزمایش دارویی شرکت کنند که به واسطه آن آنها می توانند خاطرات بدشان را به اعماق ذهنشان بسپارند و به جای آن زندگی شادی را پیش بگیرند. اما این آزمایش به خوبی پیش نمی رود و…

سریال « دیوانه » را کری فوکوناگا کارگردانی کرده که سابقه ساخت فصل نخست سریال « کارآگاه حقیقی » را داشته است. وی در پرداخت دو شخصیت اصلی داستان جزئیات لازم را به کار گرفته و زمان کافی در اختیار هر دو قرار داده تا بتوانیم به ذهن عجیب و مالیخولیایی آنها وارد شویم و با زندگی شان آشنا شویم. همین مسئله سبب می شود تا خیلی زود بتوانیم به اوون و آنی به عنوان دو انسان جالب که در شرایط غیرقابل پیش بینی گرفتار شده اند عادت کنیم و تا انتهای سریال همراهشان باشیم.  اما سریال « مانیاک » ایرادات نسبتاً مهمی هم دارد که باعث می شود گاهی تجربه تماشای سریال خسته کننده به نظر برسد.

یکی از مشکلات سریال ، موقعیت هایی است که تفاوت زیادی از لحاظ کیفی با یکدیگر دارند بطوریکه امکان دارد گاهی موقعیت جالب و خلاقانه ای ببینیم که توسط رویاها ساخته شده اند و تماشای آن تجربه خوشایندی است. اما در نقطه مقابل ما گاهی رویاهایی نظیر حقیقت یابی فانتزی آنی و خواهرش را می بینیم که کسل کننده به نظر می رسند و توازنی با بخش های دیگر سریال ندارند. این تفاوت سطح باعث شده تا سریال « مانیاک » در یک قسمت تماشایی و بامزه و در قسمتی دیگر خسته و کسل کننده باشد.

اما همانطور که گفته شد، بازی دو بازیگر مشهور سریال

حتی اگر فیلمنامه در حال پیمودن مسیری اشتباه باشد،

تا حد زیادی جلوی آن را می گیرد و اجازه نمی دهد این

انحراف به چشم بیاید. اما استون در نقش آنی، بازی بسیار خوبی ارائه داده و داستان بیش از اوون، تمرکزش را بر روی او و زندگی اش قرار داده است. اما کسی که توجهات را به خود جلب می کند جونا هیل هست که مخصوصاً اولین بار هنگام رویت ، کاهش وزن فوق العاده اش ، شناسایی او را از فیلمهای گذشته اش مشکل می کند! هیل که بسیار وزن کم کرده، در لحظات کمیک عملکرد عالی دارد و زوج او و استون در این سریال را می توان عامل موفقیت این عنوان برشمرد.

سریال « مانیاک » ایده بکری دارد ( هرچند که اقتباس

شده محسوب می شود ) و داستان جالب و متفاوتی

هم برای یک سریال تلویزیونی دارد اما شاید بهتر می

بود که موقعیت ها و داستانک های فیلم اختلاف کیفیت

اینچنینی نمی داشت تا تجربه تماشای آن جالب و منحصر

به فرد می شد. با اینحال هنوز هم می توانم بگویم که تجربه

« مانیاک » متفاوت از دیگر سریال های تلویزیونی است و

مخصوصاً بازی دو بازیگر مشهور، لذت تماشای سریال را دو

چندان می کند