نقد و بررسی فیلم Kingsman: The Secret Service (مردان پادشاه: سرویس مخفی)
جایگاه «مردان پادشاه: سرویس مخفی/Kingsmen: The Secret Service» در ژانر فیلمهای جاسوسی بریتانیایی
دهه ۱۹۶۰ میلادی برابر است با جایگاه «اردنگی/Kick-Ass» در میان فیلمهای ابرقهرمانی امروز دنیا. «مردان پادشاه» به عنوان ملغمهای از ژانر جاسوسی، کمدی و اکشن پرانرژی درست در کنار فیلمهایی مانند «اردنگی» و «هزارتوی جنایت / Layer Cake»، دو اثر قبلی متیو وان در مقام کارگردان، قرار میگیرد. («هزارتوی جنایت» فیلمی بود که دانیل کریگ را به عنوان بازیگر جدید نقش مأمور ۰۰۷ فیلمهای جیمز باند معرفی کرد.) «مردان پادشاه» که بر اساس یک کتاب کمیک ساخته شده است، هر از گاهی به ریشههای خود خیانت میکند، اما وان به خوبی توانسته آن را با رویکرد فیلم سازی منحصر به فرد خود تطبیق دهد. سرعت بالا، شوخ طبعی ناسالم و رفرنسهای فراوان به فرهنگ عامه «مردان پادشاه» را به فیلم مفرحی تبدیل میکند البته تا قبل از یک سوم پایانی که ناگهان فیلم دچار افت میشود.
واضحترین منبع الهام این فیلم باندهای شون کانری هستند (که علناً به آنها رفرنس داده میشود)، اما همچنین به برخی مجموعههای جاسوسی دیگر نیز اشاره میکند. مایکل کین، ستاره «پرونده ایپکرس/ The Ipcress File» و نقش هری پالمر فیلمهای اقتباس شده از آثار لن دیتون، نقش آرتور، ورژن «کینگزمنی» «M» را بازی میکند. همچنین شاهد برخی ارجاعات غیردقیق به سریال «انتقام جویان/The Avengers» (منظور سریال انتقام جویان است که در دهه ۱۹۶۰ پخش میشد و ربطی به فیلم مارول ندارد) و حتی (باورتان میشود؟) به سریال «باهوش باش/Get Smart» میشود. وان تا دلتان بخواهد در این زمین بازی شیطنت میکند، کارهای غیرمنتظره انجام میدهد و در صحنه های مختلف سر به سر «مهاجمان صندوقچه گمشده / Raiders of the Lost Ark» استیون اسپیلبرگ میگذارد. میتوان گفت که تنها چیزی که در «مردان پادشاه» وجود ندارد حضور افتخاری راجر مور یا تیموتی دالتون است، گرچه حداقل روح مور در فیلم حضور دارد.
قهرمان اکشن این فیلم، کالین فرث است که در حرفه خود کارهای زیادی انجام داده اما قبلاً هرگز سعی نکرده تا ادای ترکیبی از دیوید نیون/مور را در بیاورد. گالاهاد نماد کاملی از جاسوس جنتلمنی است که دسته دسته آدمهای بد را بدون این که اتوی کت و شلوارش خراب شود از جلوی راه برمیدارد. گفته میشود که فرث در ۸۰% صحنههای بدل کاری خودش حضور داشته و این به وان اجازه داده تا صحنههای بزن بزن را بدون استفاده از کاتهای سریع فراوان و زوایای trick camera فیلمبرداری کند. داستان دو شاخه فیلم ماجرای گالاهاد را وقتی که درباره اقدامات احتمالاً شریرانه یک خَیّر مولتی میلیاردر به نام والنتین (ساموئل ال جکسون مبتلا به لکنت زبان) تحقیق میکند و در عین حال مشغول آموزش شاگردش، اگسی (با بازی تارون اگرتون)، که قرار است در آینده عضو کادر جاسوسان نخبه و غیرقابل ردیابی موسوم به «مردان پادشاه» بشود را تعریف میکند. اینها شوالیههای عصر مدرن هستند که زرهشان یک دست کت و شلوار ضد گلوله است. گالاهاد، مردان پادشاه را یک «آژانس جاسوسی بینالمللی که در بالاترین سطح از احتیاط فعالیت میکند» توصیف میکند.
اگسی برای کسب عضویت مردان پادشاه باید در مبارزه ای شبیه به «بازیهای مرگبار/Hunger Games» شرکت کند که در آن آخرین نفر کرسی خالی میز نه چندان گرد این کادر را اشغال میکند. اغلب کاندیداها مانند شخصیت چارلی ادوارد هالکرافت خودبین و غالب هستند. اگسی خیلی سریع به روکسی (با بازی سوفی کوکسون)، یکی از دو زنی که به دنبال کسب عنوان شوالیه مخصوص پادشاه است، نزدیک میشود.
«مردان پادشاه» سه سکانس به یادماندنی دارد. اولی جدالی در یک بار است که در آن گالاهاد استعدادهای خود را به اگسی مبهوت مانده نشان میدهد. دومی در کلیسایی در کنتاکی رخ میدهد که در آن نیمه پنهان ذات انسان برملا میشود. و سومی… خوب، بگذارید بگوییم که فقط درباره یک عالم ابر قارچی است. وان در این فیلم به چیزی بیش از آنچه میخواسته دست یافته است. هجو جیمز باند کار سختی است چون بسیاری از جنبه های مجموعه ۰۰۷ مسخره کردن خود است. بنابراین، وان بدون این که زیاد از موضوع دور شود و بدون این که فراموش کند که «مردان پادشاه» قرار نیست که یک کمدی مستقیم باشد با بیننده شوخی میکند. بی ادبی فیلم بزرگترین سرمایهاش است، به طوری که طرز مواجهه والنتین و گالاهاد با یکدیگر با علم به این که اگر کانری بود چگونه با چنین صحنهای روبرو میشد.
فرث، به عنوان ستاره تماشاگر پسند «مردان پادشاه» در صدر اسامی بازیگران
به همراه تازه وارد بینالمللی، تارون اگرتون، که کارهای قبلیاش اغلب در
تلویزیون بریتانیا بودهاند، قرار دارد. او از جذابیت س*ک*سی و کاریزما زیادی
برخوردار است و در کت و شلوار عالی به نظر میرسد. ساموئل ال جکسون
به طرز شگفتی آوری از علایق خود به ایفای نقشهای انسانهای خودبزرگ
بین کاسته است. مارک استرانگ، فرصتی یافته تا به عنوان دستیار دست
راست آرتور کمی خودنمایی کند. نقشهای فرعیتر به مارک هامیل، در
نقش یک پروفسور فرتوت، و جک داونپورت، در نقش مأموری آرام، سپرده شدهاند.
گرچه اکثر قسمتهای «مردان پادشاه» لذتبخش هستند، اما فیلم بیش
از حد طولانی به نظر میرسد. در فیلم اوقاتی وجود دارند، به خصوص در
طول نیمه دوم فیلم، که احساس میکنید تکراری هستند. همچنین در
طول سکانسهای آموزش نیز برخی موارد خیلی سریع بیان میشوند-
بهترین لحظات فیلم متعلق به زمانی هستند که فرث و اگرتون با هم
در صحنه حضور دارند و نه لحظاتی که هر یک مشغول به کار خود هستند.
ارزیابی این که چه چیزی میشد از کات آخر «مردان پادشاه» بیرون کشید
دشوار است، اما کمی سفتتر کردن فیلمنامه میتوانست منجر به فیلم
قویتر و تیزتری شود. هنوز هم وقتی صحبت از فیلمهای جاسوسی عاطفی
میشود این یکی از بهترینها است، و بدون شک به مراتب بهتر از هر چیزی
است که توسط مجموعه اوستین پاورز ارائه میشود.