نیمه شعبان – غیبت امام زمان (عج)

نیمه شعبان – غیبت امام زمان (عج)Reviewed by محمدرضا on Apr 12Rating: ۵.۰نیمه شعبان – غیبت امام زمان (عج)نیمه شعبان – غیبت امام زمان (عج)غیبت امام زمان (عج) – غرفه اول : مفهوم غیبت‏غیبت امام زمان (عج) – غرفه دوم : اهل سنت و اعتقاد به غیبت‏غیبت امام زمان (عج)

User Rating: Be the first one !

نیمه شعبان – غیبت امام زمان (عج)

غیبت امام زمان (عج) – غرفه اول : مفهوم غیبت‏
غیبت امام زمان (عج) – غرفه دوم : اهل سنت و اعتقاد به غیبت‏
غیبت امام زمان (عج) – غرفه سوم :حکمت غیبت: آزمایش شیعه‏
غیبت امام زمان (عج) – غرفه چهارم: آزمون غیبت‏
غیبت امام زمان (عج) – غرفه پنجم:حکمت غیبت: گناه مردم‏
غیبت امام زمان (عج) – غرفه ششم:رهنمودهاى ائمه اطهار(ع)
غرفه اول : مفهوم غیبت‏
در این غرفه، غیبت امام زمان (عج) و مفهوم آن مورد مداقه و بررسى قرار مى‏ گیرد. غیبت امام زمان (عج) مبحثى است که از بدو آغاز اسلام و بلکه در ادیان الهى گذشته نیز مطرح بوده است. این موضوع توسط پیامبر اکرم(ص) و تمامى ائمه اطهار(ع) و حتى خود امام زمان(عج) مطرح گردیده است که در غرفه‏ هاى دیگر با دقت در احادیث و روایات معصومین(ع) این نکته قابل رویت مى‏ باشد.

جالب است که ده ‏ها سال پیش از آنکه غیبت امام زمان روى دهد، دانشمندان و راویان بزرگ شیعه که از اصحاب ائمه طاهرین (ع) بوده ‏اند، کتاب هایى در خصوص غیبت نوشته ‏اند. چیزى حدود ۷ کتاب در موضوع غیبت امام زمان (عج) توسط اصحاب ائمه از حضرت کاظم(ع) تا حضرت عسکرى(ع) تألیف شده است. در بعد از ولادت امام عصر(عج) و قبل از شهادت حضرت عسکرى(ع) نیز، توسط «فضل بن شاذان نیشابورى» که از یاران حضرت عسکرى (ع)است، کتابى در موضوع غیبت حضرت تالیف مى‏ گردد. این موضوع آنقدر اهمیت دارد که چندین کتاب و جزوه توسط علماى شیعه در اولین سده غیبت حضرت (ع) تألیف مى‏ گرددأ یکى از این کتابها، کتاب کمال الدین تألیف شیخ صدوق ابن باویه مى‏ باشد که به دستور امام زمان(عج) به شیخ صدوق در پیرامون غیبت امام زمان تالیف گردیده است. کتاب مهم بعدى، کتاب «غیبت نعمانى»، «تالیف محمدبن ابراهیم نعمانى» است که کل کتاب را به موضوع غیبت اختصاص داده است. کتبى که ابوابى و بخشهایى از آنها به مبحث غیبت امام زمان (عج) مربوط باشد، بسیار است که از آن جمله مى‏توان به کتاب «کافى» نوشته ثقه الاسلام کلینى اشاره کرد که از معتبرترین کتب شیعه به شمار مى‏ آید. و بر همین اساس از این کتب نامبرده شده، احادیث زیادى در این نمایشگاه مشاهده مى‏ گردد.

غیبت امام زمان (عج) به چه معناست؟ آیا به معنى عدم حضور امام زمان (عج)مى‏ باشد؟ آیا به این معناست که حضرت کره زمین را رها کرده و در آسمانها زندگى مى‏ کنند؟ آیا به این معناست که در محلى محبوس شده‏ اند، به عنوان مثال آیا در چاهى که در سرداب مطهر حضرت در سامرا وجود دارد، پنهان گشته ‏اند؟

ائمه(ع)، غیبت امام زمان (عج) را به معناى عدم حضور معنا ننموده‏ اند، آنچه که متاسفانه مشاهده مى‏شود آن است که غیبت را به معناى عدم حضور مى‏ گیرند. وقتى مى‏گوییم فلانى غائب است مى‏ گویند یعنى حاضر نیست. در حالیکه در مکتب ائمه (ع)، وقتى مى‏ گوییم حضرت مهدى (ع) غائب است یعنى ظاهر و آشکار نیست. این معنا در فرازى از زیارت امام عصر (عج) مشهود است.

السّلامُ عَلى الْاِمامِ الْعالِمِ، الغائِبِ عَن الاَبْصارِ الْحاضِرِ فى الْاَمْصار، و الغائِبِ عَنِ الْعُیُونِ، و الْحاضِرِ فىِ الاَفْکارِ

سلام بر آن امام عالم، پنهان از چشمها و حاضر در شهرها، غایب از دیده ها و حاضر در اندیشه‏ ها.(۱)

در احادیث ائمه اطهار(ع) تعاریف متعددى از غیبت امام زمان (ع) مشاهده مى‏ گردد.

۱ – یکى از تعاریف جامعى که ائمه(عج) از غیبت حضرت کرده‏ اند اشاره به این نکته دارد که مردم حضرت را به عنوان فردى که داراى مقام امامت مى‏ باشد و حجت الهى مى‏ باشد، نمى‏ شناسند.

حضرت صادق(ع) مى‏ فرمایند:جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْخَلْقِ حِجاباً یَرَوْنَهُ وَ لا یَعْرِفُونَهُ‏

خداوند بین او (حضرت مهدى‏ علیه السلام) و بین خلق، حجابى قرار مى‏ دهد، به گونه‏اى که خلق او را مى‏ بینند در حالیکه او را نمى‏ شناسند.(۲)

یا در حدیث دیگرى مى‏ فرمایند: یَتَرَدَّدُ بَینَهُمْ و یَمْشى فى اَسْواقِهِمْ وَ یَطَأُ فُرُشَهُمْ و لا یَعْرِفونَهُ حَتَّى یأذنَ اللَّهُ لَهُ أنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ‏

صاحب این امر، در میان ایشان رفت و آمد مى‏ کند، در بازارهایشان راه مى‏رود و بر فرش هایشان گام مى‏ نهد، در حالیکه او را نمى‏ شناسند تا آنگاه که خداوند به وى اجازه دهد تا خویش را معرفى نماید.(۳)

در همین جهت است که در احادیث، غیبت امام زمان (عج) به غیبت حضرت یوسف (ع) تشبیه شده است. جناب یوسف نبى (ع) از برادران خود غیبت کرد به این تعبیر که آنها یوسف را دیدند ولى نشناختند. با وى معامله کردند و براى وى هدیه بردند، اما وى را به عنوان برادر خود و در مقام نبوت نمى‏ شناختند.

۲ – تعبیر دوم از غیبت امام زمان آن است که وجود مسعود ایشان، روى همین کره زمین است، امامردم ایشان را نمى‏ بینند. حضرت صادق مى‏ فرماید: یَراهُمْ وَ لا یَرَوْنَهُ‏

حضرت صادق‏ علیه السلام: (حضرت مهدى‏ علیه السلام) مردم را مى‏بیند، در حالیکه مردم او را نمى‏بینند.(۴)

این ندیدن گاه به این معناست که افراد در جایى که حضرت تشریف دارند، حضور نداشته و لذا از دیدن حضرتش محرومند اما حضرت(عج) به علم امامت و الهى به ایشان عالم است. و گاه این ندیدن به معناى واقعى ندیدن مى‏ باشد. یعنى حضرت از چشمان مردم.پنهان مى ‏شوند. مگر در قرآن نخوانده ‏ایم در سوره یس که: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ، خداوند در مقابل و پشت ایشان، موانعى قرار مى ‏دهد که سبب کورى آنهاشده و لذا از بینایى و دیدن آن حقیقت محروم مى‏ شوند.

حضرت امیرالمومنین(ع) مى ‏فرمایند: ماشِیَهٌ فى طُرُقِها، داخلهٌ فى دُورِها وَ قُصُورِها، جَوَّالهٌ فى شرقِ هذِه الأرضِ و غربِها، تَسْمَعُ الکَلامَ و تُسَلِّمُ عَلَى الْجَماعَهِ، تَرى‏ و لا تُرى‏

حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام: حجت الهى، در راههاى ایشان (امّت) رفت و آمد مى‏ کند، به خانه‏ ها و کاخ هایشان داخل مى‏ شود، در شرق و غرب این زمین در گردش است، سخن مردم را مى‏ شنود و بر مردم سلام مى‏ کند، مى‏بیند ولى دیده نمى‏ شود.(۵)

۳ – تعبیر سوم که در بیان غیبت امام زمان (ع) در روایات مشاهده مى‏ شود، عدم شناخت مکان حضرت مى‏ باشد، یعنى ما نمى‏ دانیم ایشان کجا هستند. راه یافتن از جانب ما به مکان حضرتش، تعطیل است. فرموده پیامبر اکرم(ص) است که: إنما ضَلُّوا عَنْ مکانِ إمامِهِمْ وَ عَنْ مَعْرِفَهِ شَخْصِه‏

مؤمنین (آن زمان) مکان امامشان را ندانسته، شخص وى را (به عنوان امام) نمى‏ شناسند.(۶)

و یا فرموده حضرت صادق(ع) است که: لَمْ یَعْلَمُوا بِمَکانه‏

مکان وى (حجّت الهى) را نمى‏ دانند.(۷)

حضرت صادق(ع) مى‏ فرمایند: لا یَطَّلِعُ عَلى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لا غَیْرِهِ إلاّ الْمَوْلَى الَّذى یَلى‏ أمْرَه‏

بر مکان وى (حضرت مهدى‏ علیه السلام) احدى از فرزندانش و غیر او آگاه نمى‏ شود مگر آن خدمتگزارى که عهده‏ دار کارهاى اوست.(۸)

تنها یک عده خاص، مکان زندگى حضرت (عج) را مى‏ شناسند و آنها خدمه و نوکران و مریدان حضرت مى باشند که کارهاى شخصى حضرت را انجام مى‏ دهند.این افراد، بزرگوارانى مى ‏باشند ناشناخته که خود داراى آنچنان مقاماتى نزد خداوند و حضرت مى‏ باشند که سبب مى‏ شود در یکى از زیارات حضرت، به ایشان، سلام خاص هدیه کنیم: اللهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلى خُدَّامِهِ‏

بنابراین، بر اساس مجموعه روایات، هویت زندگى امام عصر (ع) در این دوران، هویت پنهان‏ بودن و غیبت است. امکان ارتباط با حضرت به اینگونه که هرگاه بخواهیم، حضرت را ببینیم، بر روى ما بسته شده است.

این فرمایش خود حضرت مى‏ باشد که به آخرین وکیل خاص خود، به جانب على بن محمد سیمرى‏ فرمودند:

وَ سَیأتى مِنْ شیعَتى مَنْ یَدّعى المُشاهده، اَلا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَهِ فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَرٍ

بزودى در میان مدعیان پیروان من کسانى پیدا مى‏ شوند که ادّعاى مشاهده (ارتباط با حضرت) مى‏ کنند. آگاه باش که هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى دعوى مشاهده کند، بسیار دروغگو و افترا زننده است.(۹)

پس هرکس ادعاى مشاهده یعنى ارتباط دلخواه با امام زمان (عج) نماید، بسیار دروغگوى افترازننده مى‏ باشد. اینگونه نیست که دیدار حضرت (عج) به اختیار من و شما باشد. بلکه به اختیار حضرت است. لذا هرکس ادعا کند که من هر وقت بخواهم به خدمت حضرت مى‏ رسم، کذاب و مفترى و دروغگوست. این امر، هدیه ‏اى است الهى که جواز خاص الهى را نیاز دارد و خداوند به ندرت و گهگاهى دیده روشندلى را به رویت جمال حضرتش بینا مى‏ سازد و دلى را به نگاهى شاد مى‏ کند این امر نیز دلیلى دارد. اگر فرض کنیم خورشید که وجودش اینقدربراى ما بدیهى است به مدت چندین سال در پشت ابرها پنهان گردد. همین ما که به وجود خورشید یقین داشته‏ ایم، در تکوین و وجود آن شک مى‏ کنیم، دیگر چه رسد به آنکه نسل یا نسل ها عوض گردد. لذا خداوند هر چند گاهى از میان ابرها بر این زمین افسرده، یک تابشى مى‏ کند تا اصل وجود خورشید انکار نشود. تازه اگر هم برکسى رخصت دیدار میسر شده ‏است، به حکم ‏دیدار خویش را براى مردم بازگو نکرده‏ اند و لذا اکثر دیدارى که بزرگان و سوخته‏ دلان با حضرتش داشته‏ اند، بعد از فوت آنها نقل گردیده است.

هرکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند
یک مسئله دیگر که قابل طرح است، آن است که ما آدرسى از امام زمان (عج) نداریم، اما آیا ما در بى آدرسى مطلق به سر مى‏بریم؟ آیا مکان هایى وجود دارد که امید آن مى‏ رود، حضرت در آن مکانها شرف حضور یابند؟ بله: یک آدرسهاى کلى وجود دارد مثلا به ما گفته شده ‏است که حضرت هر سال در مراسم حج شرکت مى‏ کنند و امیرالحاج مسلمین مى‏ باشند، فرموده حضرت صادق(ع) است یَشْهَدُ الْمَواسِمَ‏ (حضرت مهدى‏ علیه السلام) در همه موسم‏ هاى حج (هر سال)، حاضر مى ‏شود.(۱۰)

حضرت مسلما در حرم ائمه اطهار(ع) تشریف مى‏ برند. قطعاً به کربلا، نجف، و عسکریین(ع) در سامرا، بقیع و حرم ثامن الحجج مى‏ روند. همانطور که‏ ما بر سر قبر پدر، مادر و بستگان مى‏ رویم، حضرت نیز بر سر قبر پدر و اجداد خود حاضر مى‏ شوند. در مکانهاى متبرکه نظیر مسجد سهله، مسجد کوفه، سرداب سامرا که خانه شخصى و ملک شخصى حضرت است. نیز امکان حضور وجود دارد.

غیبت امام زمان (عج) – غرفه دوم : اهل سنت و اعتقاد به غیبت‏
اعتقاد به مهدى منحصر به ما شیعیان نیست بلکه این اعتقاد در کتب اهل سنت به طورمفصل مشهود است. روایات زیادى از پیامبر(ص) راجع به حضرت مهدى از طرق عامه و اهل سنت به ما رسیده است. این نکته حائز اهمیت است که اهل سنت، نه تنها به سخن پیامبر(ص) به عنوان یک منبع و مرجع مراجعه مى‏ کنند، بلکه براى کل صحابه و تابعین نیز اعتبار خاصى نظیر سخن پیامبر قائلند. صحابه یا اصحاب پیامبر تمام کسانى‏ مى‏ باشند که پیامبر را رؤیت کرده‏ اند و تابعین کسانى مى‏ باشند که صحابه را رویت نموده‏ اند. لذا اگر از اکثر اهل سنت، سخنى از امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) نقل مى‏ کنند، به خاطر صحابى بودن آنهاست نه به خاطر آنکه نظیر شیعه معتقد به امامت آنها باشند و یا اگر از مثلاً امام باقر(ع) حدیثى نقل مى‏ کنند، به جهت تابعى بودن ایشان است. بنابراین در مدارکى از اهل سنت که خدمت عزیزان و سروران تقدیم مى‏ کنیم، اگر سخنى از مثلاً امام باقر(ع) مشاهده مى‏ گردد، بر همین اساسى است که گفته شد. در هر حال اختلاف ما با اکثر اهل سنت عمدتا در دو چیز است، آنها مى‏ گویند:

مهدى فرزند امام حسن(ع) است، ولى ما مى‏ گوییم فرزند امام حسین(ع)است.

آنها مى‏ گویند که مهدى در آخر الزمان متولد مى ‏شود، ولى ما مى‏ گوییم متولد شده ‏و موجود است.

اگر به کتب اهل سنت نظرى اجمالى نماییم، مشاهده مى ‏کنیم که بعضى از فضلاى اهل سنت‏با شیعه هم عقیده شده ‏اند. یعنى قائلند که حضرت مهدى از فرزندان امام حسین(ع) است و بلکه فرزند مستقیم امام حسن عسکرى(ع) است و همچنین ایشان در سال ۲۵۵ ه. ق یا حول و حوش آن در سامرا به دنیا آمده و هم اکنون زنده ‏اند و در پس پرده غیبت قرار دارند.

هم اکنون در صدد آنیم که مدارکى از اصل کتب اهل سنت ارائه نماییم که حاکى از این هم اعتقادى بعضى از علماى اهل سنت با شیعه مى ‏باشد و نهایتا اثبات کنیم که مبحث غیبت امام زمان (عج)، نیز در کتب اهل سنت رد و نشانى دارد.

اولین کتابى مه بررسى مى‏ کنیم، ، کتاب «اَلْبَیان فى اَخْبارِ صاحِبِ الزَّمان» تالیف حافظ گنجى شافعى است که در سال ۶۵۸ ه. ق فوت کرد. وى در باب ۲۵ این کتاب، عنوانى را باز مى‏ کند در دلائل زنده بودن مهدى(ع) از آغاز غیبتش تا کنون، و در این راستا به زنده بودن و بقاء حضرت عیسى(ع)، الیاس و جناب خضر و حتى بقاء ابلیس و دجال استناد مى‏ کند. (دجال با ویژگی هاى خاص خود، موجودى است که روایات اهل سنت، دال بر زنده بودن او از قبل از پیامبراکرم(ص) تا کنون دارند)

پس مشاهده مى‏ شود که این عالم سنى، به مبحثى تحت عنوان غیبت امام زمان (عج) و زنده بودن ایشان در عصر خویش قائل است، یعنى در زمان وى، حضرت تقریباً ۴۰۰ساله بوده ‏اند.

دومین کتاب، کتاب «عِقْدُ الدُّرَر فى اخبارِ الْمُنْتَظَر» تالیف مَقْدِسى شافعى از علماى اهل سنت در قرن هفتم و حتى بعد از گنجى شافعى مى‏ باشد. وى در این کتاب به صورت گسترده بحث حضرت مهدى را مطرح مى‏ سازد، در اعتبار این کتاب، همین بس که از استنادات حافظ سیوطى ‏و ابن حجر هیتمى از بزرگان اهل سنت قرار گرفته است.

وى در ص‏۲۴، روایاتى را از پیامبر اکرم(ص) نقل مى‏ کند که در اکثر کتب اهل سنت، نقل‏ شده و حدیث مشهورى است که اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانى مى‏ کند تا مردى از فرزندانم را برانگیزد که هم نام من است. جناب سلمان فارسى سوال مى‏ کند از کدامین فرزندان شما؟ پیامبر(ص) پاسخ مى‏ فرمایند: از این فرزندم و به پشت حسین بن على(ص) مى‏ زنند. پس این روایت دال بر آن است که مهدى(عج) از فرزندان امام حسین(ع) است.

مقدسى شافعى در ص‏۴۱ – ۴۲ روایت دیگرى مى ‏آورد از امام حسین(ع) که اگر مهدى قیام نماید، مردم او را انکار مى ‏کنند، زیرا وى با چهره‏اى جوان به سوى ایشان بر مى‏ گردد و رجوع مى‏ کند، در حالیکه ایشان مى‏ پندارند که وى پیرمردى کهنسال است. با توجه به این روایت مشخص مى‏ شود که حضرت باید در زمان ظهور، عمرى طولانى داشته باشند و به دلیل به کار رفتن کلمه رجوع، نشان مى‏ دهد که مهدى، مدتى در بین مردم ظاهر نبوده است و سپس برگشته است.

مقدسى شافعى در روایتى دیگر در ص‏۱۳۳ روایتى از حضرت باقر(عج) نقل مى‏ کند که دال برآن است که مهدى غیبتى در ناحیه ذى طوى خواهد داشت. یعنى در دوران غیبتش در ناحیه ذى طوى که جاى متبرکى نزدیک مکه مى‏ باشد و محل نماز پیامبر اکرم(ص) نیز بوده است، رفت و آمدى خواهد داشت. پس این روایت نیز دال بر غیبتى است که مهدى(عج) در دوران زندگى خود خواهد دانست. مجدداً وى در ص‏۱۳۴، روایت دیگرى از امام حسین(ع) نقل مى‏ کند که بیانگر این نکته است که براى مهدى دو غیبت است که یکى طولانى ‏تر از دیگرى است ودر آن غیبت عده ‏اى مى‏ گویند وى مرد یا کشته شد یا رفت یعنى در بین ما نیست و در این غیبت، احدى از دوستان و غیره به محل مهدى، اطلاعى پیدا نمى‏ کند مگر آن فردیکه عهده‏ دار امور حضرتش مى‏ باشد و خدمتگزارى وى را مى‏ کند.

مقدسى در ص‏۱۵۲-۱۵۱ نیز روایتى را از پیامبر اکرم(ص) نقل مى‏کنند که اشاره دارد بر آنکه پیامبر(ص) در حین وفات خود، به حضرت فاطمه(س) فرمودند که مهدى(ع)، از فرزندان این دو، یعنى حسن و حسین است. مشاهده مى‏ شود که در این روایت به این امر اشاره مى‏ کند که مهدى هم فرزند امام حسن است و هم فرزند امام حسین. ما شیعیان نیز به نحوى به این مسئله قائل هستیم، زیرا مادر حضرت باقر از نوادگان امام حسن مجتبى(ع) به ‏شمار مى ‏آیند.

کتاب سوم، کتاب «ذخائر العُقْبى فى مناقب ذَوِى الْقُرْبى» مى‏باشد که تالیف علامه حافظ محب الدین طبرى از علماى قرن هفتم و متوفى ۶۹۴ ه. ق است. وى شافعى مسلک بوده و از محدثین حجاز و مفتیان آنجا به شمار مى‏ آمده است. وى در این کتاب، همان روایت کتاب عقدالدرر را مى ‏آورد که دال بر آن است که مهدى از فرزندان حسین بن على(ع) مى‏ باشد.

کتاب چهارم، کتاب «تذکره الخواص» است که به حافظ سبطِ ابنِ جُوزى تعلق دارد. وى از علماى حنفى مسلک قرن هفتم و متوفاى ۶۵۴ ه. ق است. وى از فقها و محدثین، مفسرین، مورخین و وعاظ مشهور اهل سنت به شمار مى‏ آید.

وى در کتاب تذکره الخواص فصلى را در مورد مهدى باز می کند و حضرت را به ترتیب ازفرزندان امام حسن عسکرى(ع) و نهایتا امام حسین(ع) و امیرالمومنین(ع) معرفى مى‏ کند و ایشان را به عنوان آخرین امام معرفى مى‏ کند و القابى چون صاحب‏الزمان، قائم و منتظر را نیز براى ایشان ذکر مى‏کند. وى در ص‏۳۶۴ کتاب خود، علیرغم آنکه اعتقاد به زنده بودن مهدى را از اعتقادات امامیه و شیعه مى‏ شمرد، اما دلائلى بر طول عمر مهدى(عج) اقامه مى‏ کند.

کتاب پنجم، کتاب «مطالب السُئُول فى مناقب آل الرسول» تالیف ابن طلحه شافعى از علماى‏قرن هفتم و متوفاى ۶۵۲ ه. ق است. وى در این کتاب، در باب ۱۲، حضرت مهدى را به صورت اجدادى از امام حسن عسکرى(ع) تا امیرالمومنین معرفى مى‏ کنند. تولد حضرت را در سامرا و در سال ۲۵۸ ه. ق مى‏داند و سپس مادر حضرت را معرفى و چند لقب از حضرت معرفى مى‏ کند.

وى در بیان عمر حضرت، متذکر این مسئله مى‏ شود که حضرت در ایام معتمد عباسى به دنیا آمد و به علت ترس از دشمن، پنهان شده و هم اکنون نیز غائب است. زیرا کسیکه غائب شد و اطلاعى از او بدست نیامد، نمى‏توان به زنده بودن یا مردنش حکم کرد. وى در این جهت به وسعت و عظمت الطاف الهى اشاره مى‏ کند. (یعنى خدا مى‏ تواند به قدرتش کسى را زنده نگاه دارد.) وى در ادامه مى‏ گوید: هیچ بعید نیست که خداوند یک چنین کارى را در مورد بعضى از بندگانش انجام دهد، همانطور که براى بسیارى از اولیائش و حتى دشمنانش انجام‏داده است. وى در مورد اولیاى الهى به حضرت عیسى و خضر و انبیایى که عمرى طولانى داشته‏ اند اشاره مى‏کند و از دشمنان خدا، ابلیس و دجال را نام مى‏برد. در نهایت نیز مى‏گوید که چه مانعى دارد که خداوند عمر این بنده صالح خود را تا ظهور طولانى کند.

کتاب ششم، کتاب «الفصول المهمّه فى معرفه احوال الائمه» تالیف ابن صَبّاغ مالکى متوفاى ۸۵۵ ه. ق است که بسیارى از علماى اهل سنت، از این کتاب به عنوان مرجع نقل مطلب مى‏ کنند.

وى در آغاز کتاب عنوان مى‏ کند که در صدد بیان فصول با اهمیتى در معرفت و شناخت ائمه‏ دوازده‏ گانه مى‏ باشد و این ائمه از امیرالمومنین على بن ابی طالب(ع) آغاز مى‏ گردد و به مهدى منتظر ختم مى ‏گردد.

وى در ص‏۲۹۰ این کتاب عنوان مى‏ کند که ابو محمد حسن (منظور امام حسن عسکرى(ع))فرزندش را به عنوان جانشین خود قرار داد، همانیکه همه منتظر دولت حقه او مى‏ باشند. سپس به تولد مخفى او و ترس از سلطان وقت و سخت‏گیرى حکومت شیعه اشاره مى‏ کند.

وى در ص‏۲۹۲، محل تولد حضرت را سامره و در سال ۲۵۵ ه. ق مى‏داند و اجداد ایشان را تا به امیرالمومنین نام مى‏برد و القاب حضرت را معرفى مى‏کند. نام مادر حضرت را نیز نرجس معرفى مى‏کند. وى سپس همان مطلبى که حافظ گنجى شافعى در کتاب البیان آورده و در زنده بودن مهدى(عج) اشاره کرده است، را عیناً نقل مى‏کند و نهایتا در انتهاى کتاب با حالت دعایى، خارج شدن مهدى از پرده غیبت و ایجاد شادى در قلوب و عدل در جهان را از خداوند مى‏ خواهد.

کتاب هفتم، کتاب «وسیله الخادم الى المخدوم» تالیف خواجه فضل‏اللَّه بن روزبهان از علماى قرن نهم و دهم (متوفاى ۹۲۷ ه. ق) است که فردى ضد شیعى در بین بزرگان از علما محسوب مى‏ شود. وى در این کتاب صلواتى را براى چهارده معصوم به زبان عربى تنظیم کرده است و سپس به شرح آن مى‏ پردازد.

وى در ص‏۲۷۹، مهدى را فرزند امام عسکرى مى‏ داند و معتقد است که ایشان در مدت غیبت خود که از چشم مردمان پوشیده است، در مقام امامتى خود قرار دارد و به وظائف خویش عمل مى‏ کند. وى در این دوره غیبت از حال مردم غافل نیست. وى معتقد است که غیبت حضرت به معنى پنهان شدن ایشان در سرداب نمى‏ باشد بلکه حضرت در اطراف عالم رفت و آمد دارد.

وى در ص‏۲۸۲ معتقد است حضرت متولد شده و امروز موجود است و علت غیبت ایشان را بحث امتحان الهى مى‏ داند تا مؤمن از منافق ممتاز شود.

کتاب هشتم، کتاب «الیواقیت و الجواهر» تالیف شیخ عبدالوهاب شعراى شافعى مسلک است که از فقها، محدثین و عرفاى بزرگ مصر در قرن دهم (متوفاى ۹۷۳ ه. ق) به شمار مى‏ آید.

وى در جلد دوم این کتاب، مهدى را از اولاد امام

حسن عسکرى(ع) و تولد وى را در نیمه‏ شعبان

سال‏۲۵۵ ه.ق مى‏داند. وى مى‏ گوید: مهدى هم

اکنون باقى است تا آنکه عیسى بن مریم (در

هنگام ظهور) به وى بپیوندد. شعرانى، عمر

حضرت را در زمان تالیف کتاب یعنى سال ۹۵۸

ه. ق، ۷۰۶ سال مى‏ شمرد و شاهد این

سخن را سخن شیخ حسن عراقى و شیخ

على خواص مى‏ داند که هر دو از اهل سنت

بوده و به محضر حضرت مهدى(عج) رسیده‏ اند.

کتاب نهم، کتاب «ینابیع الموده» تالیف حافظ خواجه

کلان قندوزى حنفى، از علماى قرن سیزدهم متوفاى

۱۲۹۴ ه. ق است. در این کتاب به طور مفصل، مبحث

حضرت مهدى(عج) و تطابق بعضى از مشخصات آن

حضرت با معتقدات شیعه ملاحظه مى‏ گردد. ما فقط

قسمتى از فهرست کتاب را جهت آشنایى و نشان

دادن این تطابق مى‏ آوریم (ص‏۸ فهرست آخر کتاب)

در این فهرست بحث ولادت حضرت (ص‏۴۴۹)،

بحث آنکه پدر ایشان امام حسن عسکرى است

و فرزندش را به خواص نشان داده است (ص‏۴۶۰

، ص‏۴۷۱)، مبحث کسانى که حضرت را در زمان

غیبت کبرى دیده ‏اند(ص‏۴۶۳)، مشاهده‏ مى‏ شود.

کتاب دهم، کتاب «لواقع الانوار فى طبقات الاخیار»

تالیف شیخ عبدالوهاب شعرانى است. وى در جلد

دوم این کتاب مى‏ نویسد: شیخ صالح عابد زاهد

و صاحب کشف و حال، شیخ حسن عراقى که

۱۳۰ سال عمر کرد، روزى حکایتى از آغاز زندگى

خود براى من نقل کرد. وى فرمود: من از جوانان

دمشق بودم و روزگار را به خوشگذرانى و لهو و

لعب با رفقا سپرى مى‏ کردم تا آنکه یک روز به

لطف الهى متذکر این مسئله شدم که ما به

خاطر این مسائل خلق نشده‏ ایم و لذا از

اینگونه زندگى دست کشیدم و از رفقا جدا

شدم. در بین راه داخل مسجد جامع ‏اموى

شدم. خطیب مسجد درباره مهدى(عج) و

اوصاف او سخن مى‏ گفت. سخن از او، دلم

را تکان داد. کم‏کم به مهدى محبت پیدا کردم.

شیفته دیدار او شدم به آنگونه که سجده ‏اى

نمى‏ کردم مگر آنکه از خداوند درخواست مى

‏ کردم که به لقاء او نائل شوم. یک شب بعد

از نماز مغرب در مسجد نشسته بودم و در حال

خود بودم که از پشت دست مردى بر شانه ‏

ام‏ خورد. فرمود: اى فرزندم، خداوند دعاى تو

را مستجاب کرد. من مهدى هستم. او را به

خانه خود دعوت کردم و وى پذیرفت. او هفت

شبانه روز در منزل من اقامت گزید و ادعیه و

اذکارى به من تعلیم نمود. در آن ایام هر شب

به همراه وى، پانصد رکعت نماز مى‏ خواندیم،

بعد از هفت روز فرمود: زمان وداع فرا رسیده

است. اى حسن بدان این واقعه که براى ما

واقع شده براى احدى تا کنون رخ نداده است.

سپس به من توصیه ‏هایى نمود و رفت. در یکى

از این روزها، از عمر او پرسیدم. فرمود: هم

اکنون از سن من ۶۲۷ سال مى ‏گذرد.

غیبت امام زمان (عج) – غرفه سوم :حکمت غیبت: آزمایش شیعه‏

(تا سیه روى شود هر که در او غش باشد)

در یک سیستم آموزش و پرورش کامل پیشرفته،

سه مرحله اساسى تعلیم و تمرین و امتحان‏به

چشم مى‏ خورد. در امتحان است که فرد در

آنچه آموخته و آنچه تجربه کرده است، ارزیابى

مى‏ شود. یک آموزش بدون آزمایش، تلاشى

بى‏ فایده، و کوششى بى‏ نتیجه است. اگر

آزمون از نظام آموزشى حذف شود، دیگر

نمى‏ توان میزان ثمربخشى و موفقیت کار

را بدست آورد. از طرفى این آزمایش و

امتحان، سبب رقابت و بارور شدن و تکامل

استعدادها وممتاز شدن افراد مى‏ گردد.

بنابراین، امتحان در یک نظام آموزشى،

از یک طرف ابزار سنجش آموخته ‏ها و

از طرف دیگر جهت بارور شدن و ممتاز

شدن استعدادهاست.

لذا در نظام پرورش ادیان الهى نیز این

مسئله یعنى آزمون و امتحان و ابتلاء

وفتنه که به الفاظ مختلف بیان مى‏ گردد

و در هر یک معنایى نهفته است، کاملاً

به چشم مى ‏خورد. خداوند متعال هر

کس را که به وى عقل و اختیار داده

است، امتحان و آزمایش مى‏ کند، حتى

انبیاء و رسولان و اولیاء خود را. قرآن به

طور مکرر به این مسئله اشاره کرده‏

است: در سوره مبارکه عنکبوت آیات‏۱الى‏۳:

الم، أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ،

آیا مردم پنداشته ‏اند که با گفتن “ایمان آوردیم” رها مى ‏شوند و دیگر آزموده نخواهند شد؟

خیر، آزمایش مى‏ شوند و این سیره الهیه از ابتداء خلقت تا کنون و تا روز قیامت است‏

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ‏صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ‏

و هر آینه ما کسان قبل از ایشان را آزمودیم تا افراد راستگو از دروغگو، ممتاز شوند.

About writer

Check Also

صحیفه سجادیه

دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبر انقلاب برای دفع بلا

دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبر انقلاب برای دفع بلاReviewed by پ on Mar 3Rating: …