نقد و بررسی فیلم Irreversible (بازگشت ناپذیر)

نقد و بررسی فیلم Irreversible (بازگشت ناپذیر)Reviewed by محمدرضا on Aug 30Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Irreversible (بازگشت ناپذیر)نقد و بررسی فیلم Irreversible (بازگشت ناپذیر) ساختار وارونه اثر بی نهایت هوشمندانه انتخاب شده, فیلم از همان ابتدا تفاوتش را با سایر آثار به رخ میکشد,

User Rating: ۱.۳۵ ( ۱ votes)

نقد و بررسی فیلم Irreversible (بازگشت ناپذیر)

ساختار وارونه اثر بی نهایت هوشمندانه انتخاب شده, فیلم از همان ابتدا تفاوتش را با سایر آثار به رخ میکشد,

تیتراژی که از انتها شروع شده و در انتها است که نام فیلمساز بر آن مهر میشود, از طرفی دکوپاژ های نوئه بسیار عجیب و غیر معقول است, دوربینی چرخان که مدام به اطراف حرکت کرده… اما در ادامه این موارد جایگاه خود را در فرم اثر پیدا خواهند کرد. سکانس ابتدایی به صورت کنایی فضاسازی کرده و مخاطب را آماده رویارویی با جهان اثر میکند, دو مرد مست که در اتاقی در حال گفتگو هستند… میزانسن های نوئه تماما حس پوچی را به مخاطب میرسانند, مردی را میبینیم که در گذشته به دخترش تجاوز کرده و اکنون با رفیقش درد و دل میکند, دیالوگی کلیدی میان آن دو رد و بدل میشود مبنی بر اینکه “هراتفاقی در گذشته افتاده, افتاده… دیگه نمیشه عوضش کرد, تو باید دوباره بلند شی و به مبارزه ادامه بدی” سپس با تلفیق این سکانس و پیرنگ کار طرفیم… روایتی عکس… دوربین نوئه بیشترین حرکت را در سکانس کلوپ همجنس بازی دارد…. این حرکات از یک طرف باعث اینجاد حس تشویش و اضطراب در مخاطب شده و از طرفی با ازدواج این تصاویر غیر واضح و موسیقی آزار دهنده به خوبی فضای تاریک و سیاه کلوپ شکل میگیرد, کلوپی که گویا نمونکی از جهان بی رحم و سیاه اثر است…. دوربین مواج هر از چند گاهی بر روی یک زوج توقفی دارد و انسان هایی را میبینیم که به روش های گوناگون در حال ارضای شهوت تمام نشدنیشان هستند… دو کاراکتر محوری وارد میشوند, مارکوس و پیر… پیر همواره در این سکانس و در سکانس های آینده که گذشته این آدم ها را به تصویر میکشد در حال نصیحت مارکوس است و مدام از او میخواهد تا راه منطقی را پیش گیرد… اینجاست که این ساختار عکس جایگاهش را در فرم پیدا میکند, شاید اگر مارکوس در هرکدام از این مراحل به خود می آمد سرنوشت جور دیگر رقم میخورد, اما او بی توجه کار خود را انجام میدهد, خصوصا هر چه به عقب میرویم و اشتباهات ابتدایی او را شاهدیم این حس بیشتر در مخاطب ایجاد میشود, اما به قول بلوچی گویا سرنوشت از قبل نوشته شده و قابل تغییر نیست…اشتباهاتی غیر قابل بازگشت…

سکانس تجاوز بی رحمانه به نمایش در می آید, دوربین ساکن است و با یک نما حدودا ۱۰ دقیقه شکنجه الکس را شاهدیم, شکنجه ای که شاید در ابتدا به واسطه عدم آشنایی مخاطب با کاراکتر ها چندان آزار دهنده نباشد اما هر چه به جلو -عقب- میرویم تاثیر سکانس های پیشین بیشتر میشود… نوئه سعی کرده است با دیالوگ های به نسبت طولانی ۳ شخصیت داستان را پردازش کند و الحق نیز در این راه موفق بوده, مارکوس بی تدبیر و خوی حیوانیش… پیر متفکر که گویا توانایی لذت بردن از زندگی را ندارد و الکس… الکس با بازی زیبای بانو بلوچی که هر چه بیشتر به عقب

میرویم بیشتر به پاکی اش پی برده و ارتباطمان با او قوی تر میشود

و سکانس پایانی با موسیقی و کارگردانی جادویی اش …. تنها

سکانسی که در آن از رنگ های شاد استفاده شده است…

فضای این سکانس گویا از کلیت کار جداست, بلوچی را در یک

سبزه زار میبینیم که با آرامش دراز کشیده و دوربین اینبار آرام

به عقب حرکت کرده و فضای کار شکل میگیرد, کودکان و مادرانی

که در اطرف مشغول استراحت و تفریح هستند… این سکانس را

میتوان به دو صورت تحلیل کرد, از یک طرف میتوان جایگاهش را

مطابق با کلیت اثر دانست و گفت این سکانس قبل از سکانس

پیشین اتفاق افتاده… اما من به واسطه تفاوت های این سکانس

با سایر بخش ها اینگونه برداشت میکنم که گویا نوئه در انتها ما

را به دنیای دیگر میبرد… فضایی که در آن برخلاف جهان اثر خبری

از خشونت, شهوت, قتل و سیاهی نیست… گویا سکانس پایانی

برشی متفاوت از ایده آل فیلمساز است… و دوربین چرخان نوئه…

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …