در فصل دوم سریال « خانه پوشالی » کوین اسپیسی گوی سبقت را از دیگر بازیگران فیلم ربود و با بازی خیره کننده اش

توجه تماشاگران بسیاری را به سوی این سریال جلب کرد. اما در فصل سوم به بازی خوب کوین اسپسی، پرداخت عمیق تر شخصیت کلیر با بازی رابین رایت پن هم اضافه شد که این یکی هم هم کم نقص و تماشایی بود.

در فصل سوم « خانه پوشالی » کلیر سیاستمداری معرفی می شد که از چند جهت مورد بررسی قرار می گرفت. او از طرفی می بایست رفتارهای روتین کاخ سفید را از خود نشان می داد چراکه در جایگاه بانوی اول آمریکا قرار داشت، از طرف دیگر باید بازی سیاست را به درستی می آموخت چراکه در این عرصه تازه وارد تلقی می شود و در آخر هم باید رابطه پیچیده اش با فرانک مورد بررسی قرار می گرفت.

در ۱۲ قسمت فصل سوم « خانه پوشالی » رابطه فرانک و کلیر به خوبی پرورش پیدا کرد و مصلحت اندیشی های سیاسی نیز به درستی بیان شد که می تواند کنایه از دنیای سیاستمداران در کاخ سفید باشد. رابطه ای که بیش از هرچیزی می توان آن را به رابطه میان بیل و هیلاری کلینتون تعمیم داد. رابطه ای که در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون دستخوش اتفاقات عجیبی شد که می توان به عنوان یک رسوایی از آن نام برد.

اما فصل سوم « خانه پوشالی » چند ایراد هم در مقایسه با دو فصل قبلی داشت و آن هم وجود شعارزدگی در چند بخش بود که از منطق داستان تا حدودی کم می کرد. به عنوان مثال برخورد کلیر با ماجرای دردسرآفرین مرگ زندانی آمریکایی در زندان های روسیه خارج از عرف دیپلماتیک است و کمتر دیده شده که در دنیای سیاست، کاخ سفید با چنین لحنی در دنیای سیاست سخنرانی به خود دیده باشد.

با اینحال فصل سوم « خانه پوشالی » مثل دو فصل قبلی

درخشان و جذاب است. شاید روند داستان همچنان کمی

خشک باشد و گسترش داستان براساس دیالوگ میان طرفین

شکل بگیرد اما نمی توان منکر این شد که فیلمنامه « خانه

پوشالی » یکی از بهترین فیلمنامه های تاریخ سریال های

تلویزیونی به شمار می رود که سرشار از جزئیات است و

برای جذب مخاطبش، از نیرنگ استفاده نمی کند. « خانه

پوشالی » به خوبی توانسته در سه فصلی که از پخش آن

گذشته ، دنیای سیاست را به همان میزان که ناامن و

دروغگوست به مخاطبش معرفی کند.

تماشای این دنیای سیاسی در فصل چهارم می تواند آبستن اتفاقات به مراتب جذاب تری باشد.