نقد و بررسی فیلم House At The End Of The Street

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم House At The End Of The Street (خانه ی انتهای خیابان)

زمانی که در تابستان سال ۲۰۱۰، «جنیفر لاورنس/Jennifer Lawrence» در فیلم تریلر

کم هزینه ی «خانه ی انتهای خیابان/ House at the End of the Street» بازی کرد،

هنوز نه نامزد جایزه ی اسکار شده بود و نه در نقش شخصیت اول یک مجموعه فیلم

مهم بازی کرده بود. همین موضوع می تواند حس ناهنجاری را که از تماشای ستاره

ی رو به رشد فیلم های «استخوان زمستان/Winter’s Bone» و «مسابقات کشتار/

The Hunger Games» به بیننده دست می دهد توجیه کند. دیدن تلاش نافرجام لاورنس

برای اجرای نقش خود به صورتی جدی، آن هم در فیلمی تا این حد بی کیفیت و

سر دستی در ژانر تکراری “دختری در خطر”، باعث نوعی سردرگمی نسبی می شود.

تنها مایه ی امید این فیلم بی مایه و ضعیف تولید شده برای جلب مخاطبان، سوء

استفاده از شهرت تازه به دست آمده ی لارنس است، البته پیش از آنکه نظرات و

نقد های منفی تماشاگران احتمالی را به سوی فیلمی جذاب تر روانه کنند.

در یک پیش درآمد خونین و بیش از حد پرتنش، با دختر نوجوان آدمکشی آشنا می

شویم که در یک شب سرنوشت ساز، پدر و مادر از همه جا بی خبر خود را به قتل

می رساند و سپس راهی جنگل می شود و بدین ترتیب به دستمایه ای برای شایعات و افسانه های محلی تبدیل می شود.

بعد از آن داستان فیلم چهار سال به جلو می آید تا ماجرای اصلی آغاز شود: یک

دختر دبیرستانی بسیار پرشور و مهربان به نام الیزا (لاورنس) همراه با مادر بدخلقش

سارا (الیزابت شو/Elisabeth Shue) به یک خانه ی دورافتاده نقل مکان می کنند که

با صحنه ی جنایت ابتدای فیلم چندان فاصله ای ندارد. خیلی زود، الیزا با رایان (مکس

تیریوت/Max Thieriot)، برادر بزرگتر قاتل که تنها ساکن زنده مانده ی خانه ای ست که کشتار چند سال پیش در آن صورت گرفته، رابطه ای دوستانه برقرار می کند.

سارا به پسر جوان اعتماد ندارد و مشخص است که باور دارد او از صدمات روحی و

روانی بعد از فاجعه رنج می برد، اما افسر پلیس محلی ویور (گیل بیلاوز/ Gil Bellows)

به او اطمینان می دهد که این پسرک تنها زبان تند و تیزی دارد. در همین حین که

احساس الیزا نسبت به رایان به سرعت از حس دوستی به حسی عاشقانه تبدیل

می شود، به نظر می رسد ترس سارا بی پایه و اساس بوده است. اما «خانه ی

انتهای خیابان» پیچیدگی های زیادی در سیر داستانی خود دارد که کارگردان فیلم

«مارک تندرای/ Mark Tonderai » (کارگردان فیلم ترسناک بریتانیایی «هیس/Hush»)

و نویسنده ی فیلمنامه «دیوید لوکا/David Loucka» (نویسنده ی تریلرِ در همین حد

مضحک «خانه ی رؤیایی/Dream House» که سال گذشته اکران شد) جابجای فیلم آنها را به کار بسته اند تا نتیجه ی نهایی هر چه بیشتر مضحک و خنده آور شد.

به زودی سرنخ هایی فراهم می شود تا توجه تماشاگران به سوی تالار مخفیانه ی

رایان در زیرزمین خانه جلب شود، جایی که معلوم می شود او خواهر مشهورش کری آن (ایوا لینک/Eva Link) را حبس کرده تا هم خودش امنیت داشته باشد و هم دیگران. اما دختر حیله گر مدام راه هایی برای فرار پیدا می کند و رایان را مجبور می کند تا به دنبال او بگردد و دوباره حبس اش کند مبادا که به الیزای از همه چیز بی خبر حمله کند. در همین حین، تندرای جریان گیج کننده ای از جلوه های ویژه ی تصویری (دوربین لرزان، نمای اریب/Dutch angles، جامپ کات/تقطیع های سریع) و افکت های صوتی نعره مانند را به کار می برد تا سعی کند فقدان تنش و اضطراب موقعیت را که از فیلمنامه سرچشمه می گیرد، بپوشاند. فیلم در بیشتر طول مدت نمایش خود، بیش از آنکه یادآور فیلم های ترکیب سبک برایان دی پالما و هیچکاک باشد (سبکی که گویا تندرای می خواهد فیلمسازی در آن چهارچوب را امتحان کند) شبیه به یکی از ملودرام های نوشته ی «ویرجینیا سی.اندروز/ Virginia C. Andrews» می ماند که برای دخترهای نوجوانی نوشته می شد که نسبت به مسائل جنسی کنجکاوی نشان می دادند.

در نتیجه ی افراط بیش از حد در استفاده از سبک های مختلف در این فیلم، حتی صحنه های ساده ی گفتگو بین لاورنس و شو از نماهایی نامتجانس فیلمبرداری شده و کنار هم چیده شده اند. این دو هنرپیشه در نقش یک مادر و دختر قابل باور به نظر می رسند و می توانستند رابطه ی فریبنده ای را روی پرده به وجود بیاورند، البته اگر چنین دیالوگ هایی به آنها تحمیل نشده بود:”آره، چرا هنوز توی خونه ای زندگی میکنی که پدر و مادرت توش کشته شدن؟” هر دو بازیگر زن با توجه به محدودیت های فیلمنامه نهایت سعی خود را به کار می برند، گرچه هرگونه امیدی به اینکه فعالیت های فیزیکی و بدنی لاورنس بتواند توجهی را به خود جلب کند، کاملاً بیهوده است و بعد از سال ۲۰۱۱ چنین نقش هایی دیگر برای لاورنس تکراری محسوب می شوند. کار برای مکس تیریوت سخت تر است زیرا باید شخصیت تنها و پررمز و راز خود را به کسی تبدیل کند که الیزا به شکلی قابل باور، عاشقش شود.

حتی پرده ی سوم طولانی فیلم که به تعقیب و گریز می گذرد به نظر در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. یک نقطه اوج خام دستانه و آشفته وارد و صحنه های نهایی که از فیلم «روانی/Psycho» اثر هیچکاک الگوبرداری شده اند ثابت می کنند هنوز جا برای پایین تر رفتن و سقوط بیشتر وجود دارد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …