تحلیل فیلم Gloria Bell (گلوریا بل)
این روزها ما فیلمهای زیادی مثل «گلوریا بل» (Gloria Bell) را شاهد نیستیم. در ترند امروزی فیلمها، شخصیتهای بالغ،
ساده که نقش آنها را یک ستاره ایفا میکند به شدت نادر شدهاند. «گلوریا بل» در رویکردش آرام است؛ یک داستان را روایت میکند ولی قصهگویی آن عاری از هر گونه اتفاقات عجیب و شگفتآور و ملودرام فریبنده است. داستان، مثل شخصیتاش، قابل تعمیم است. اتفاقی در آن وجود ندارد، مگر آن جنس اتفاقاتی که روزانه در زندگی آدمهای پرشماری رخ میدهد. یک المان رومانتیک قوی در فیلم وجود دارد ولی، بر خلاف استاندارد هالیوودی، خبری از افتادن آن به دام فانتزی و بیفکر بودن نیست. فیلم به مخاطب یادآوری میکند که چرا نوشتن داستان عاشقانه برای افراد جوان و خام خیلی راحتتر از نوشتن آن برای افرادی است که نیمی از عمرشان را گذراندهاند و با کولهباری از تجربه که بیشتر از کیفهای مسافرتی کیم کارداشیان برای سفرهایش است، وارد یک رابطه میشوند.
کارگردان شیلیایی «سباستین للیو» (Sebastian Lelio) این بازسازی از فیلم اسپانیایی خودش محصول سال ۲۰۱۳ را به خاطر درخواست ستاره فیلم یعنی «جولین مور» (Julianne Moore) خلق کرد، کسی که فکرش را هم نمیکرد بتواند این کاراکتر را بدون حضور للیو به عنوان سکاندار پروژه بازآفرینی کند. کار او در این فیلم یکی از بهترین کارهایش در یک دهه اخیر بوده است – یک پرتره مارانه از یک زن پنجاه و چند ساله که به دنبال یک مقدار صمیمیت است و میبیند که شاید بدون آن بهتر میتواند به زندگیاش ادامه دهد. نقشآفرینی مور ظریف و چشمگیر است – از آن نوع نقشآفرینیها که آکادمی اسکار احتمالا متوجه آن میشود ولی به خاطر تاریخ اکران فیلم آن را از یاد خواهد برد. سکانسّهایی که او در آن برهنه است به شکل روحانگیزی طبیعی از آب درآمده است. دوربین فیلم در این لحظات وقت تلف نمیکند ولی او هم از این کار خودش شرمسار نیست. هدف این نیست که کسی تحریک شود بلکه به این علت این سکانسها را شاهد هستیم و گلوریا در چندین نقطه از فیلم برهنه است چرا که برای او پوشاندن خودش عجیب است.
وقتی ما با گلوریا آشنا میشویم، او ۱۲ سال است که طلاق گرفته. بچههای او که از آب و گل در آمدهاند، پیتر (با بازی «مایکل سرا» (Michael Cera) و «آن» («کارن پیستوریوس» (Caren Pistorius) به دنبال زندگی خودشان رفتهاند (که لزوما هم موفق نیست)، پس در خانه مادری نیستند. شوهر سابق او، «داستین» («برد گرت» (Brad Garrett)) هم دوباره ازدواج کرده و همسر جدیدی دارد («جین تریپلهورن» (Jeanne Tripplehorn)) و خانوادهای جدید به همراه او. به هر حال، گلوریا، به زندگی بیهدف قانع است. او سر کار میرود، کارش را انجام میدهد، و به خانه میآید (در کنار خواندن آهنگهای پاپ معروف دهه هشتاد در راه). شبها، او به دیسکوها و کلوبهای شبانه میرود و با آهنگهایی که مدتها پیش معروف بودهاند و دیگر خیلی محبوب نیستند و تاریخ انقضای آنها گذشته به تنهایی میرقصد. آنجاست که او با آرنولد («جان تورتورو» (John Turturro)) آشنا میشود.، یک مرد خجالتی که چند سال از گلوریا بیشتر سن دارد و انگشتهایش را با نگرانی مدام در هم فرو میبرد. گلوریا و آرنولد با هم ارتباط میگیرند و این ختم میشود به چیزی که در نگاه اول مثل یک رابطهای است که از نگاه دو طرف رضایتبخش است، تا وقتی که واقعیت مداخله میکند. علیرغم اینکه او میگوید «عاشق» گلوریا است، آرنولد از نظر احساسی غیرقابل دسترسی است. او دو دختر بیکار بزرگسالش در موقعیتی گیر کردهاند که کارهایشان به یکدیگر وابستکگی دارد و این او را مجبور میکند که همیشه حواسش به تلفن همراهش باشد و این به او اجازه نمیدهد که به تعطیلات خاصی بدون داشتن نگرانی برود. چیزی که در راه یک رابطه جدی در ابتدا یک مشکل کوچک به نظر میآید ولی جلوتر تبدیل به یک معضل اساسی میشود.
جان تورتورو به خاطر تبدیل آرنولد از یک بازندهی خودخواه و خودشیفته به یک شخصیت دلسوز شایسته تقدیر است. ما این را حس میکنیم که او واقعا نسبت به گلوریا علاقه دارد – چیزی که به خوبی وقتی آنها بعد از رابطه جنسی کنار یکدیگر دراز کشیدهاند واضع است – ولی او در آن واحد نمیتواند مرزهایی که او را محدود کردهاند را نیز از بین ببرد. این بازیگر همچنین مخاطبان را به این دعوت میکند که برای او کمی احساس ناراحتی کنند حتی وقتی که آرنولد کارهایی را انجام میدهد که بزدلانه، پیش پا افتاده و انتقامجویانه است.
«گلوریا بل» هیچ تم عمیقتر یا انگیزهای به جز
بهشکلی مستندوار به تصویر کشیدن برشی از
زندگی شخصیت اصلیاش ندارد. خوشبختانه،
او شخصیتی است که ارزشش را دارد تا ۱۰۰
دقیقه از وقت خود را به او اختصاص دهید. با
یک کارگردانی ساده اما غنی از جزئیات، فیلم
تا جایی پیش میرود که یک سکانس پایانی
که به شکلی فوقالعاده برای بستن این بخش
از زندگی شخصیت اصلیاش صحیح است را
به مخاطب نشان میٔهد. وقتی «گلوریا»ی
«لاورا برانینگن» (Laura Brannigan) در
دیسکو پخش میشود، گلوریا از ناامیدی
های اخیرش انگار پوست میاندازد و به
سراغ مکان رقص میرود، اجازه میدهد
که در حین اینکه موسیقی پشیمانیهایش
را میشوید و با خود میبرد موسیقی به
تمام وجودش نفوذ کند.