نقد و بررسی فیلم Fruitvale Station (پاسگاه فروتویل)

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Fruitvale Station (پاسگاه فروتویل)

بسیاری اوقات، بهترین فیلم های اول سینماگران، حاصل کار کارگردانانی است

که به موضوعی می پردازند که به آن علاقه و تعصب دارند. در مورد رایان کوگلر، این آتش نسبت به اسکار گرنت شعله گرفته است. اسکار، جوانی ۲۲ ساله بود که صبح روز عید کریسمس سال ۲۰۰۹ هنگامی که در بازداشت پلیس به سر می برد به ضرب گلوله از پای در آمد. این اتفاقات که در ایستگاه پلیس/ پاسگاه فروتویل در منطقه ی بیِ بارت لاین اتقاق افتادند، پس از آنکه تصاویر با موبایل گرفته که حادثه را نشان می دادند راهی شبکه های آنلاین شدند، باعث بروز خشم بین المللی شدند. در فیلم، کولگر به رخدادهای واقعی وفادار مانده است، گرچه برخی از آگاهان بر سر این نکته بحث کرده اند که او خصوصیات بد و خشن شخصیت گرنت را تلطیف کرده تا قهرمان فیلم اش بیشتر قابل همدردی و همذات پنداری باشد. با به کار بستن یک روش زیر نظر گرفتن دیگران بدون دیده شدن، کولگر موفق می شود داستان خود را به صورتی مستقیم و بدون حاشیه تعریف کند که بدون اینکه نصیحت آمیز به نظر برسد پیام خود خود را منتقل می کند. حالا که فیلم با برانگیختن افکار عمومی نسبت به دادگاه جورج زیمرمن روی پرده رفته است، سؤالاتی که «پاسگاه فروتویل» درباره ی مسئله ی نژادی مطرح می کند ارتباط بیشتری از خود نشان می دهند، تا زمانی که فیلم هر دو جایزه ی اصلی گروه داوران و جایزه ی فیلم منتخب تماشاگران را در جشنواره ی فیلم ساندنس سال ۲۰۱۳ برای خود به ارمغان آورد.

«پاسگاه فروتویل» با یک دقیقه از تصاویر واقعی مربوط به رخدادهای آن شب در پاسگاه شروع می شود. باقی فیلم نمایش داستانی آخرین روز زندگی اسکار گرنت (مایکل بی.جوردن) است. تا پانزده دقیقه ی پایانی، هیچ چیز مهم و خاصی برای او اتفاق نمی افتد. او سعی دارد یک شغل قانونی پیدا کند تا از اجبار به بازگشت به فروش مواد مخدر خود داری کند، این جرمی است که او در حال حاضر هم به خاطر آن به قید وثیقه آزاد است. او زمانی را با دوست دخترش سوفیا (ملانی دیاز) و دختر چهارساله ی شان تاتیانا (آریانا نیل) می گذارند. از آنجایی که آن روز، روز تولد مادرش (اوکتاویا اسپنسر) است، او و خانواده اش در میهمانی مادر شرکت می کنند. سپس او تاتیانا را به خانه ی خواهر دوست دخترش می برد تا خودش، دوستانش و سوفیا بتوانند راهی سن فرانسیسکو شوند تا آتش بازی را تماشا کنند.

کوگلر «پاسگاه فروتویل» را با تمی اگزیستنیالیستی (هستی گرایانه) ترکیب می کند. از آنجایی که ما تماشاگران می دانیم داستان چگونه پایان می یابد، هر اتفاق به ظاهر ناچیز مفهومی بزرگتر پیدا می کند. بسیاری اوقات وقتی اسکار کاری انجام می دهد، این “آخرین بار” اوست. صحنه ی به ویژه تلخ فیلم هنگامی است که او به تاتیانا شب بخیر می گوید، آنهم پیش از اینکه راهی سفری شود که وی را از آن بازگشتی نیست. برای آنهایی که در آن لحظه حضور دارند، این یک بوسه ی خداحافظی معمولی است ( بخصوص که اسکار قول می دهد روز بعد او را به فروشگاه چاک. ای. چیز ببرد). برای ما، این لحظه ی وداع آنهاست.

استفاده ی کوگلر از دوربین روی دست کمی خشونت به به این روند اضافه

می کند که با استفاده از روش های سنتی فیلمبرداری ممکن نبود. او از

هر چیزی که ممکن است باعث شود «پاسگاه فروتویل» فیلمی ساده و

یا پاکسازی شده به نظر برسد اجتناب می کند. او نمی خواهد این فیلم

به یک ملودرام دستکاری کننده ی احساسات مخاطبان تبدیل شود. در نهایت

فیلم بیش از آنکه درباره ی اسکار باشد، درباره ی مرگ اوست. تصورات

ما از این شخصیت ناقص است اما روایت داستانی لحظات آخر زندگی

او چنین نیست. «پاسگاه فروتویل» بیانیه ای قوی و قابل توجه درباره

ی روابط نژادی در آمریکا در اوایل قرن بیستم اظهار می دارد. علاوه بر

این فیلم یک مورد دیگر از خشونت پلیس را نیز به نمایش می گذارد.

اما بعضی جنبه های شخصیت اسکار در زیر ویژگی های اسکار به عنوان

یک شخصیت نمادین پنهان می شود. البته دلیلی پشت این مطلب هست

: اگر اسکار آن شب به آن شکل کشته نشده بود، هیچ کس به جز اطرافیان

نزدیک اش نام او را هم نمی شنیدند.

سهم بیشتر موفقیت فیلم به بازیگر نقش اول آن مایکل بی. جردن

برمی گردد زیرا که تصویری قوی و باور پذیر از شخصیت اصلی ارائه

می دهد. او به اسکار شأن و حضوری مؤثر می بخشد. در نقش های

مکمل، ملونی دیاز و اوکتاویو اسپنسر نیز قوی ظاهر شده اند و اجازه می دهند ما اسکار را در شرایط مربوط به خانواده اش ببینیم که زاویه دیدی برای مشاهده ی جنبه ی متفاوتی از شخصیت او در اختیارمان قرار می دهد. اگر یک صحنه باشد که برای ترسیم اسکار به عنوان “شخصیت خوب” زیاده روی کرده باشد، آن صحنه در فروشگاه مواد غذایی است که در آن به زنی که سعی دارد تصمیم بگیرد چه نوع ماهی ای بخرد، کمک می کند. در کلِ محتوای «پاسگاه فروتویل»، این تنها صحنه ای است که ناجور و نامنتاسب به نظر می رسد.

«پاسگاه فروتویل»، شاید در سال ۲۰۱۳ “موتور کوچکی باشد که موفق شد” خود را از اکران محدود ماه جولای به فرصت نامزدی برای اسکار برساند. فیلم داستانی قابل توجه دارد که فرصت نمایش و بحث درباره ی موضوعاتی را مطرح می کند که هرگز حقیقتاً برطرف نشدند و کماکان در پس زمینه ی فرهنگی جامعه کمینه کرده اند. شاید بعضی ها «پاسگاه فروتویل» را یک فیلم سیاسی ببینند اما برای من، این فیلم داستان یک فاجعه را تعریف می کند که باید طوری دیده شود که نژاد، جنسیت، عقیده، گرایش سیاسی یا مذهب شخص در آن هیچ اهمیتی نداشته باشد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …