نقد و بررسی فیلم Far From The Madding Crowd (دور از اجتماع خشمگین)
«دور از اجتماع خشمگین/ Far from the Madding Crowd» بر اساس چهارمین رمان توماس هاردی (و اولین رمان
او که به موفقیت گستردهای دست یافت) دقیقاً همان چیزی است که میتوان از یک اقتباس پرخرج از یک اثر کلاسیک ویکتوریایی انتظار داشت: تصاویر زیبا و باشکوه، بازیهای بینقص، و وفاداری به عصارهی خلاصهشدهی کتاب. چیزی تحت عنوان تحیر یا شگفتی در این فیلم وجود ندارد؛ این فیلم نه در جایگاهی بالاتر از حد انتظار قرار میگیرد و نه پایینتر از آن میایستد. آنهایی که عاشق هاردی و یا رمانسهای کمتر فیلمشدهی عصر او هستند بیشترین لذت را از «دور از اجتماع خشمگین» خواهند برد. این فیلم را کسی طراحی کرده که نیازی به کاتهای سریع و حرکات بدونتوقف دوربین ندارد. این از آن دست فیلمهایی است که اغلب در طول دههی ۱۹۹۰ میدیدیم، اما بهتدریج، با منحل شدن کمپانی فیلمسازی مرچنت آیوری و کاهش رونق آثار جین آستین، تعدادشان کاهش یافت.
همچون نسخهی ۱۹۶۷ این اثر بهکارگردانی جان شلزینگر، نسخهی ۲۰۱۵ نیز چندان از کتاب دور نمیشود، گرچه تفسیر توماس وینتربرگ ظریفتر است. هر دو فیلم بیشتر بر جنبههای رمانتیک فیلم تکیه میکنند تا بر جنبههای اجتماعی آن و این به بنیاد تماتیک رمان صدمه میزند. به اختلافات میان طبقههای اجتماعی مختلف خیلی گذرا پرداخته میشود و به گوشهگیری کاراکترها از جامعه هرگز توجه نمیشود. مانند اکثر آثار هاردی، «دور از اجتماع خشمگین» با شرم، دلتنگی و پشیمانی سر و کار دارد. فیلم هم لحظات شیرین دارد و هم لحظات تلخ و هرگز به محدودهای که در آن اثر بدنام هاردی یعنی «جود گمنام» وارد شد نزدیک نمیشود.
فیلم روایتگر داستان زندگی بَثشیبا اِوِردین (کری مولیگان) زن جوان مصممی است که بعد از بهارث بردن مزرعهای تصمیم میگیرد آن را بهتنهایی اداره کند. او خواستگارهای زیادی دارد: گابریل اوک چوپان (ماتیاس شوئنارتس) قبل از خاموش شدن ستارهی اقبالش به بَثشیبا پیشنهاد ازدواج میدهد؛ همسایهی پولدار (اما کمحرف) بَثشیبا، ویلیام بولدوود (مایکل شین)، نیز عاشق بث میشود، اما او هم جواب منفی میشنود؛ تنها کسی که نظر بَثشیبا را جلب میکند و هوس را در وجود او بیدار میکند سربازی به نام فرانک تروی (تام استوریج) است. با این حال، رابطهی آنها به ازدواج ختم میشود، بلکه یک عشق زودگذر دوران نوجوانی است، بهطوری که بَثشیبا تقریباً بلافاصله از تصمیم عجولانهاش پشیمان میشود، در حالی که فرانک تمام پول او را در قمار میبازد و مزرعهی او را به رهن میگذارد.
انتخاب کری مولیگان برای ایفای نقش بَثشیبا، نقشی که، اگر فیلم بیست
سال پیش ساخته میشد، ممکن بود به اما تامسون داده شود، خیلی خوب
است. او خونسرد و با اعتمادبهنفس است؛ بیننده به تواناییاش احترام
میگذارد و میپذیرد که برای کامل شدن نیازی به یک مرد ندارد.
ماتیاس شوئنارتس با مولیگان تعامل دارد و حضورش در پسزمینهی
فیلم احساس میشود. مایکل شین توانسته شخصیت بولدوود را
در مقایسه با کتاب یا نسخهی سال ۱۹۶۷ به کاراکتر سمپاتیکتری
تبدیل کند. بهنظر انتخاب تام استوریج برای نقش فرانک که از همان
ابتدای فیلم به دل نمینشیند کار درستی نبوده است؛ دلتنگی،
هیجان اروتیک لازم برای باورپذیر ساختن عشق پرحرارتش به بَثشیباست
، اما ما هیچ عشقی بین این دو شخصیت احساس نمیکنیم تا بتوانیم
چیزی را که بین آنها رخ میدهد باور کنیم.
«دور از اجتماع خشمگین» را شارلوت بروس کریستنسن، که نماهای
نفسگیر زیادی را بهتصویر کشیده، بهزیبایی فیلمبرداری کرده است.
وینتربرگ با دقت زیادی روی طراحی صحنه کار کرده است و از پیش
زمینهی فکری خود، یعنی شعار «سادگی بهترین چیز است»، استفاده
کرده است؛ جزئیات این دوران بینظیر از کار درآمدهاند و باعث میشوند
که احساس کنید آنجا حضور دارید.
با اکران این فیلم در ماه مه شاهد بروز طنزی غیرعمدی هستیم. با
توجه به اینکه «دور از اجتماع خشمگین» از سر بیتوجهی برای
نمایش به خانههای هنر و چند پردیس سینمایی منتخب فرستاده
شده، باید شاهد ضعیفترین برنامهریزی قابلتصور برای بهرهبرداری
از «جنون» فروش بالای سینما در روزهای آغازین تابستان بود. این
فیلم برای مخاطبان «عصر اولترون» یا «مکس دیوانه» ساخته نشده،
در عوض فیلمی سنتی و ادبی است. شاید فیلم کامل نباشد، اما عنوانش
نهتنها نشاندهندهی موضوع آن است، بلکه جایگاهش در توزیع سینماها را نیز نشان میدهد.