نقد و بررسی فیلم Ex Machina (فرا ماشین)

نقد و بررسی فیلم Ex Machina (فرا ماشین)Reviewed by محمدرضا on Aug 13Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Ex Machina (فرا ماشین)نقد و بررسی فیلم Ex Machina (فرا ماشین) هوش مصنوعی همواره یکی از پایههای ثابت فیلمهای علمی‌ـ‌تخیلی بوده است. پتانسیل مفهوم فرانکنشتاینی

نقد و بررسی فیلم Ex Machina (فرا ماشین)

هوش مصنوعی همواره یکی از پایههای ثابت فیلمهای علمی‌ـ‌تخیلی بوده است. پتانسیل مفهوم فرانکنشتاینی

زندگی بخشیدن به یک موجود زنده‌ی جدید، موجودی که میتواند به‌صورت مستقل فکر کند و عمل کند،نویسندههای زیادی را اغوا کرده است. اکنون، هر‌چه بیش‌تر در سالهای قرن بیست‌ویکم پیش میرویم و سرعت فناوری سرسام‌آورتر میشود، شکاف بین تخیل در این زمینه و واقعیت موازی با آن کم‌تر و کم‌تر میشود. شاید این یکی از دلایل افزایش تدریجی تعداد فیلمهای ساخته‌شده با مضمون هوش مصنوعی باشد. این حوزه هنوز اشباع نشده است (و با توجه به غنای آن ممکن است هرگز اشباع نشود)، اما فراماشین/Ex Machina در شرایطی راهی پرده‌ی نقرهای میشود که اخیراً دو فیلم او/her و چپی/Chappie با درون‌مایهای مشابه ساخته شدهاند.

یکی از قدیمی‌ترین و اساسی‌ترین پرسشها درباره‌ی هوش مصنوعی آن است که این مفهوم چه مصداقی دارد. در چه مقطعی هشیاری به‌ دست میآید؟ موجودی که تا دیروزنمیتوانست کاری غیر از پیروی از برنامههای پیچیده‌ی کامپیوتری انجام دهد چه زمانی شروع به اندیشیدن میکند؟ در چه مقطعی یک ماشین دیگر ابزار نیست و به جایگاه یک موجود زنده تعالی مییابد؟ این پرسشها در قلب بسیاری از داستانهای مربوط به این موضوع قرار دارند؛ فراماشین هم از این قاعده مستثنی نیست. گرچه فیلم اساساً درباره‌ی دو انسان است، اما جالب‌ترین شخصیت فیلم، با فاصله‌ی زیاد نسبت به بقیه، ربات ماجراست.

ربات آوا (آلیشیا ویکاندر) نام دارد و آخرین نسخه از پیش‌الگوهای هوش مصنوعی ساخته ‌شده توسط یک دانشمند نابغه و منزوی کامپیوتر به نام ناتان بیتمن(اسکارآیزاک) است. بیتمن، مدیرعامل بزرگ‌ترین شرکت موتور جستجوگر جهان، بین کارمندانش مسابقهای برگزار میکند.برنده‌ی این مسابقه حق دارد یک هفته را با او در ویلای دورافتادهاش بگذراند. فرد منتخب خوش‌شانس کالب اسمیت(دومنهال گلیسون) است، اما او، تا قبل از رسیدن به مقصد، نمیداند که ناتان برنامهای فراتر از گفتگو و مشاهده برای اقامت کالب در ویلایش درنظر گرفته است. او از کالب میخواهد تا در یک«آزمون تورینگ»[۱] شرکت کند. او باید با آوا تعامل داشته باشد و ببیند که آیا او میتواند شبیه یک انسان شود یاخیر. کالب از میزان واقعی بودن آوا شگفت‌زده میشود،آن‌قدر که کم‌کم به اخلاقی بودن تعاملات ناتان با آوا شک میکند. ظاهراً احساسات کالب نسبت به آوا مطابق با احساسات آوا نسبت به او هستند، اما آیا به ‌راستی آوا عواطف را تجربه می‌کند یا صرفاً ادای این کار را در میآورد؟ و اینکه آیا کالب تحت کنترل شرایط است یا ناتان مانند یک خیمه‌شب‌باز عمل میکند و،نه ‌تنها نخ آوا، بلکه نخ کالب را نیز در دست گرفته است؟

فراماشین در دام فنی بودنِ بیش از حد نمی‌افتد. خط داستانی سرراست است و چندان از اصطلاحات فنی استفاده نمیشود. ناتان زمان زیادی را صرف توضیح نحوه‌ی خلق آوا نمیکند، گرچه (برای ترساندن کالب) میگوید که او نهایتاً برای هموار کردن مسیر برای پیش‌الگوی بعدی و پیشرفته‌تر کشته خواهد شد. از نظر ناتان، که خالق است، این ماشینها فرقی با سایرکامپیوترهای پیشرفته ندارند. او خواستار تکمیل آنها است، اما هرگز به آنها به چشم موجودات زنده‌ی منحصربه‌فرد نگاه نمی‌کند. از نظر کالب، که ناظر بیرونی است، حقیقت سیالتر است و اقدامات ناتان سؤال‌برانگیز هستند.

فراماشین یک فیلم علمی‌ـ‌تخیلی اکشن‌ محورنیست. در ساخت آن از جلوههای ویژه استفاده شده، اما این جلوه‌ها بسیار محدود و کم‌بودجه هستند (از قضا، گلیسون و آیزاک یک‌راست بعد از اتمام این فیلم بازی در فیلم جنگ ستارگان را شروع کرده‌اند، جایی که واژگانی مانند «محدود» و «کم‌بودجه» محلی از اعراب ندارند.).

فراماشین در وهله‌ی اول روی تکامل درون‌مایههایش، از طریق تعامل (بین کالب و آوا) و دیالوگ، تمرکز می‌کند. فیلم به چندین «اکت» تقسیم میشود که هریک روی یک جلسه بین کالب و آوا، که به‌وسیله‌ی یک دیوار شفاف از هم جدا میشوند،متمرکز هستند؛ آن دو میتوانند یکدیگر را ببینند و با هم صحبت کنند، اما قادر به لمس هم نیستند. همه‌چیز تحت نظارت است و ناتان از فاصله‌ی دور مراقب آنهاست؛ آنها را ارزیابی می‌کند و مورد قضاوت قرار می‌دهد. کارگردان، الکس گارلند، نویسنده‌ی فیلم‌نامه‌ی چندین فیلم دنی بویل، که نخستین فیلم بلند داستانی خود را ساخته است، لحنی بی‌قرار و مشوش را در فیلم دنبال میکند. جنبههای پایانی فیلم بر ساده‌لوحی تأکید میکنند و در عین حال هم‌ زمان می‌کوشند درون‌مایههایی را که فیلم در طول ۱۰۸ دقیقه به‌بار رسانده است شفاف نمایند.

از منظر بازیگری، آلیشیا ویکاندر، بازیگر سوئدی که اخیراً در پسر هفتم

/ Seventh Son بازی کرده،تأثیرگذارترین بازی را ارائه میدهد. او توانسته

خصوصیات مرموز آوا را با ارائه‌ی شخصیتی ساده، اما دارای یک ویژگی

غیرانسانی توصیف ‌ناشدنی،به‌تصویر بکشد. اسکار آیزاک این‌بار در هیبت

دانشمند دیوانهای ظاهر شده که بیش‌تر ما را به یاد شخصیت دکتر مورئو

میاندازد تا دکتر فرانکنشتاین. بدون شک ناتان نابغه است، اما احتمالاً دیوانه

هم است. او خودشیفتهای است که در عین حال میتواند جذاب و ترسناک

هم باشد. دومنهال گلیسون، که ستاره‌ی بختش طلوع کرده، شخصیت

کالب را در قالب انسانی یک‌نواخت و خسته‌کننده به‌نمایش می‌گذارد،

اما این میتواند بیش‌تر معلول نظر گارلند باشد تا نقش‌آفرینی گلیسون.

[همچنین، باید گفت] نوعی جذبه‌ی عجیب ‌و‌غریب بین گلیسون و ویکاندر وجود دارد.

فراماشین از پیچشها کم‌تر استفاده می‌کند، گرچه در فیلم چندین

غافلگیری وجود دارد. با این حال، در بخش‌های زیادی از فیلم،گارلند

با انتظارات مخاطبش همراه می‌شود و از بینندگانش دعوت میکند

که در کنار کالب بنشینند و آوا را ارزیابی کنند. در آنالیز نهایی، فیلم

در مقایسه با اطلاعات قبلی چیز بیش‌تری درباره‌ی موضوع به

مخاطبش عرضه نمی‌کند، اما این‌بار خاک حاصل‌خیز شده و ایده

های بسیاری در آن ریشه دواندهاند. این قصه‌ی کنجکاوانهای

درباره‌ی مقصد فناوری است و رویکرد کم‌ادعا و حاشیه‌ای‌ترش

آن موضوع مهمی را خاطرنشان میسازد که بسیاری از فیلم

های بزرگ‌تر و پرمدعاتر فاقد آن هستند.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …