داستان های بحار انوار جلد دوم

نصیحت پدرانه

امام زین العابدین علیه السلام به فرزندش (امام محمد باقر علیه السلام ) فرمود:- فرزندم ! با پنج کس همنشینى و رفاقت مکن !- از همنشینى با ((دروغگو)) پرهیز کن ؛ زیرا او مطالب را برخلاف واقع نشان مى دهد. دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور جلوه …

Read More »

چگونه دعا کنیم

شخصى در محضر امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد:- الهى ! مرا به هیچ کدام از مخلوقاتت محتاج منما!امام علیه السلام فرمود: هرگز چنین دعایى مکن ! زیرا کسى نیست که محتاج دیگرى نباشد و همه به یکدیگر نیازمندند.بلکه همیشه هنگام دعا بگو:- خداوندا! مرا به افراد پست فطرت …

Read More »

امام زین العابدین علیه السلام و اهمیت عبادت

فاطمه دختر على عليه السلام روزى امام زين العابدين عليه السلام را ديد که وجود نازنين او در اثر کثرت عبادت رنجور و ناتوان گرديده است . بدون درنگ پيش جابر آمد و گفت :- جابر! اى صحابه رسول خدا! ما بر گردن شما حقوقى داريم .

Read More »

برخورد پسندیده

يکى از خويشان امام زين العابدين عليه السلام در برابر آن حضرت ايستاد و زبان به ناسزاگويى گشود. حضرت در پاسخ او چيزى نگفت . هنگامى که مرد از پيش حضرت رفت . امام به اصحاب خود فرمود:- آنچه را که اين مرد گفت ، شنيديد.

Read More »

اشکى بر سیدالشهداء علیه السلام

سيد على حسينى که از اصحاب امام رضا عليه السلام است مى گويد:من همسايه امام على بن موسى الرضا عليه السلام بودم . چون روز عاشورا مى شد از ميان برادران دينى ما يک نفر مقتل امام حسين عليه السلام را مى خواند

Read More »

اولین بانوى شهید عاشورا

وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در ميان لشکر امام حسين عليه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت : فرزند عزيزم ! به يارى فرزند رسول خدا قيام کن .وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى کنم . و کوتاهى نخواهم کرد.

Read More »

نماز در رزمگاه

روز عاشورا هنگام نماز ظهر ابو ثمامه صيداوى به امام حسين عليه السلام عرض کرد:- يا ابا عبدالله ! جانم فداى تو باد! لشکر به تو نزديک شده ، به خدا شما کشته نخواهى شد تا من در حضورتان کشته شوم .

Read More »

مشتى از خاک کربلا

حرثمه مى گويد:چون از جنگ صفين همراه على عليه السلام برگشتيم ، آن حضرت وارد کربلا شد. در آن سرزمين نماز خواند. و آن گاه مشتى از خاک کربلا برداشت و آن را بوييد و سپس فرمود:- آه ! اى خاک ! حقا که از تو مردمانى برانگيخته شوند که بدون حساب داخل بهشت گردند.

Read More »

پرهیز از نفرین پدر

امام حسين عليه السلام مى فرمايد:من با پدرم در شب تاريکى خانه خدا را طواف مى کرديم . کنار خانه خدا خلوت شده بود و زوار به خواب رفته بودند که ناگهان ناله جانسوزى به گوشمان رسيد.

Read More »

پاداش علم و آگاهى

مرد عربى نزد امام حسين عليه السلام آمد و عرض کرد:- اى فرزند پيغمبر! من خونبهايى را ضامن شده ام و از پرداخت آن ناتوانم . با خود گفتم خوب است آن را از شريفترين مردم درخواست کنم و شريفتر از خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله به نظرم نرسيد.

Read More »

ازدواج امام حسین علیه السلام

هنگامى که اسيران فارس را به مدينه آوردند، از يک سو عمر قصد داشت که زنان اسير را بفروشد و مردان آنها را غلام عرب قرار دهد و از سوى ديگر اين فکر را نيز در سر داشت که اسيران فارس ،

Read More »

شرایط دریافت کمک مالى

روزى عثمان در آستانه مسجد نشسته بود. شخص فقيرى به نزدش آمد و از او کمک مالى خواست . عثمان دستور داد. پنج درهم به او بخشيدند. فقير گفت : اين مبلغ برايم کافى نيست . مرا به کسى راهنمايى کن که مبلغ بيشترى به من کمک کند.

Read More »

جاذبه امام حسن علیه السلام

مردى از اهل شام که در اثر تبليغات دستگاه معاويه گول خورده بود و خاندان پيامبر را دشمن مى داشت ، وارد مدينه شد. در شهر امام حسن عليه السلام را ديد. پيش آن حضرت آمد و شروع به ناسزا گفتن کرد و هر چه از دهانش مى آمد به آن بزرگوار گفت .

Read More »

انفاق نان جو

حسن و حسين عليهماالسلام مريض شدند. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله با چند تن از ياران به عيادتشان آمدند. گفتند:- يا على ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندانت مى کردى .على عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام نذر کردند،

Read More »

بهترین اهل بهشت

مردى به همسرش گفت : برو خدمت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام از او بپرس آيا من از شيعيان شما هستم يا نه ؟آن زن خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام رسيد و مطلب را پرسيد.

Read More »

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

عمران پسر شاهين از بزرگان عراق بود. وى عليه حکومت عضدالدوله ديلمى قيام نمود.عضدالدوله با کوشش فراوان خواست او را دستگير نمايد. عمران به نجف اشرف گريخت و در آنجا با لباس مبدل مخفيانه زندگى مى کرد.

Read More »

قطیفه بر دوش

هارون پسر عنتره از پدرش نقل مى کند:در فصل سرما در محضر مولا على علیه السلام وارد شدم . قطیفه اى کهنه بر دوش داشت و از شدت سرما مى لرزید. گفتم : یا امیرالمؤ منین ! خداوند براى شما و خانواده تان بیت المال مانند دیگر مسلمانان سهمى قرار …

Read More »

زنى در نکاح فرزندش

در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شکايت کرد. و ناله سر مى داد که :- خدايا! بين من و مادرم حکم کن .عمر از او پرسيد:- مگر مادرت چه کرده است ؟ چرا درباره او شکايت مى کنى ؟جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نيز شير داده .

Read More »

ترس از گناه

حضرت على علیه السلام مردى را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش ‍ آشکار است . از او پرسید:- چرا چنین حالى به تو دست داده است ؟مرد جواب داد:- من از خداى مى ترسمامام فرمود:- بنده خدا! (نمى خواهد از خدا بترسى ) از گناهانت بترس و …

Read More »

گردنبند گران قیمت

لى بن ابى رافع مى گويد:من نگهبان خزينه بيت المال حضرت على بن ابى طالب عليه السلام بودم . در ميان بيت المال گردنبند مرواريد گران قيمتى وجود داشت که در جنگ بصره به غنيمت گرفته شده بود. دختر اميرالمؤ منين کسى را نزد من فرستاد و پيغام داد که شنيده ام در بيت المال گردنبند مرواريدى هست .

Read More »