حکایات و داستانهای زیبا

پیشدستى آرام رونده بر شتابزده

یک روز در سفرى بر اثر غرور جوانى ، شتابان و تند راه روى کردم ، و شبانگاه خود به پاى کوه بلندى پشته رسیدم ، خسته و کوفته شده بود و دیگر پاهایم نیروى راهپیمایى نداشت ، از پشت سر کاروان ، پیرمردى ناتوان ، آرام آرام مى آمد، …

Read More »

ازدواج پیرمرد با دختر جوان

پيرمردى تعريف مى کرد: با دختر جوانى ازدواج کردم ، اتاق آراسته و تميزى برايش فراهم نمودم ، در خلوت با او نشستم و دل و ديده به او بستم ، شبهاى دراز نخفتم ، شوخيها با او نمودم و لطيفه ها برايش گفتم ، تا اينکه با من مانوس گردد و دلتنگ نشود، از جمله به او مى گفتم :

Read More »

آرزوى پیرمرد صد و پنجاه ساله

در مسجد جامع دمشق با دانشمندان مشغول مناظره و بحث بودم ، ناگاه جوانى به مسجد آمد و گفت : ((در ميان شما چه کسى فارسى مى داند؟))

همه حاضران اشاره به من کردند، به آن جوان گفتم : ((خير است .))

Read More »

براى خدا این گونه قرآن نخوان

ناخوش آوازى با صداى بلند قرآن مى خواند، صاحبدلى از کنار او گذشت و به او گفت : ((ماهانه چقدر پول مى گیرى ، قرآن بخوانى ؟)) قارى : هیچ نمى گیرم . صاحبدل : پس چرا براى قرائت قرآن ، خود را آن همه زحمت مى دهى ؟ قارى …

Read More »

صداى دلخراش اذان گو

شخصى در مسجد سنجار (شهرى در سه منزلى موصل ) براى درک استحباب اذان ، اذان مى گفت ، ولى صداى او به گونه اى ناهنجار بود که شنوندگان ناراحت گشته و از او دور مى شدند،

Read More »

انتقاد از دوستى که عیب را هنر داند

سخنورى زشت آواز بود، ولى خود را خوش آواز مى پنداشت ، از اين رو در سخنورى فرياد بيهوده مى زد (تا شنوندگان را خوش آيد) صدايش به گونه اى بود که گويا فغان ((غراب البين )) (کلاغى که با صدايش انسانها را از خود جدا مى سازد و همه مى خواهند به خاطر صدايش از او فرار کنند ) در آهنگ آواز او قرار گرفته يا آيه ((ان انکر الاصوات لصوت الحمير)) ؛ همانا ناهنجارترين آواها، آواى خران است .

Read More »

از آسمانها خبر مى داد، ولى از خانه اش بى خبر!

ستاره شناسى (که از آسمانها خبر مى داد و با دیدن اوضاع ستارگان ، از نهانها پرده برمى داشت ) یک روز به خانه اش آمد، دید مرد بیگانه اى با همسرش خلوت کرده است ، عصبانى شد، و آن مرد را به باد فحش و ناسزا گرفت ، رسوایى …

Read More »

مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان

شاعرى نزد امير دزدها رفت و او را با اشعار خود ستود، امير دزدها دستور داد، تا لباس او را از تنش بيرون آورند و او را برهنه از ده بيرون کنند، دستور امير اجرا شد، شاعر بيچاره در سرماى زمستان با بدن برهنه ، از ده خارج شد،

Read More »

توجه به همسایه ، هنگام خریدارى خانه

در مورد خریدن خانه اى تردید داشتم ، یک نفر یهودى به من گفت : ((آخر من در این محله خانه دارم (و خانه ها را مى شناسم ) وصف این خانه را آن گونه که هست از من بپرس ، به نظر من این خانه را خریدارى کن ، …

Read More »

رازدارى

یک روز چند نفر از اطرافیان سلطان محمود غزنوى به حسن میمندى (وزیر دانشمند سلطان محمود ) گفتند: ۰ ((امروز پادشاه هنگام مشورت در مورد فلان موضوع ، به تو چه گفت ؟)) حسن میمندى جواب داد: ((آنچه گفته ، از شما نیز پوشیده نیست .)) گفتند: ۰ ((شاه آنچه …

Read More »

پرهیز از سخن گفتن در میان سخن دیگران

از یکى از حکیمان فرزانه ، شنیدم مى گفت : ((کسى که در میان سخن دیگران ، حرف بزند، و هنوز سخن دیگرى به پایان نرسیده سخن بگوید، قطعا به جهل و نادانى خود اقرار نموده است .)) (داخل خرف دیگران دویدن ، نشانه نادانى است .)) سخن را سر …

Read More »

پرهیز دانا از ستیز با نادان ابله

يک روز جالينوس (پزشک نامدار يونانى که در سال ۱۳۱ تا ۲۰۱ ميلادى مى زيست ) ابلهى را ديد که گريبان دانشمندى را گرفته و به آن دانشمند، پرخاش و جسارت مى کند، گفت : ((اگر اين دانشمند نادان نبود، کار او با نادانان به اينجا نمى کشيد.))

Read More »

خاموشى در برابر ستیزه جویان لجوج

بین یکى از علماى برجسته با یک نفر کافر منکر، مناظره و بحث رخ داد، ولى در وسط بحث ، عالم از مناظره دست کشید، و از ادامه مناظره خوددارى کرد. از او پرسیدند: ((تو با آن همه علم و فضل ، چرا در برابر بى دینى ، عقب نشینى …

Read More »

ترس از شرمسارى

جوانى خردمند، به فنون مختلف علوم و دانشها، اطلاعات فراوان داشت ، ولى داراى خوى رمیده بود (در میان مردم ، فضایل خود را آشکار نمى کرد )به گونه اى که در مجالس دانشمندان ، خاموش مى نشست ، پدرش به او گفت : ((اى پسر! تو نیز آنچه را …

Read More »

پرهیز از شماتت دشمن

بازرگانى در یکى از تجارتهاى خود، هزار دینار خسارت دید، به پسرش ‍ گفت : ((این موضوع را پنهان کن ، مبادا به کسى بگویى . )) پسر گفت : اى پدر! از فرمانت اطاعت مى کنم ، ولى مى خواهم بدانم فایده این نهانکارى چیست ؟ پدر گفت : …

Read More »

دو چشم بد اندیش ، برکنده باد

به یکى از دوستان گفتم : ((خاموشى را از این رو برگزیده ام که : در سخن گفتن ، زشت و زیبا بر زبان مى آید، و چشم بداندیشان فقط بر سخن زشت مى افتد. )) دوستم پاسخ داد: ((آن خوشتر که دشمن بد اندیش یکباره کور گردد، تا چشمانش …

Read More »

ماجرای ملاقات آیت‌الله مرعشی نجفی با حضرت معصومه (سلام الله علیها)

ماجرای ملاقات آیت‌الله مرعشی نجفی با حضرت معصومه (سلام الله علیها)

مرحوم آیت‌الله‌ سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی در خاطرات خود، نمونه‌ای از عنایت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به ایشان را نقل کرده‌اند.

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

Read More »

ماجرای بیماری آیت الله میلانی‌(ره) و مسلمان شدن پروفسور برلون

به گزارش سرویس استان‌های مرکز خبر حوزه، حجت الاسلام والمسلمین جواد مروی در مراسم طرح تابستانه اعتقادی که با موضوع توحید در قرآن که در گلپایگان برگزار می‌شود، با اشاره به آثار ارزشمند حدیث ثقلین در زندگی مومنان، اظهارداشت: اگر کسی می‌خواهد عظمت قرآن را ببیند، باید آن را در گفتار دیگران جستجو کند.

Read More »

ماجرای ده نمکی و دختران بد حجاب و افطاری!

ماجرای ده نمکی و دختران بد حجاب و افطاری!

حمید داودآبادی در وبلاگش نوشت: بعد از ظهر یکی از روزهای گرم اردیبهشت 1366، "مسعود ده‌نمکی" آمد تا با هم به ملاقات "محسن شیرازی" در بیمارستان سجاد در میدان فاطمی برویم. محسن در عملیات کربلای هشت شدیدا مجروح شده بود و دست‌هایش توان حرکت نداشتند.

من، سیامک و مسعود، به بیمارستان رفتیم و ساعتی را پهلوی محسن ماندیم که نزدیک افطار شد. باز دوباره شیرین‌کاری مسعود گل کرد؛ او که ظاهرا تازه حقوق ماهانه‌ی بسیجش را گرفته بود، گیر داد که افطاری برویم بیرون. با وجود مخالفت‌های دکتر و پرستارها، هر‌‌‌طور که بود، برای یکی دو ساعت مرخصی محسن را گرفتیم و سوار بر تاکسی، به پیشنهاد مسعود، به طرف پارک ملت رفتیم.

Read More »

عنایت امام رضا(علیه السلام) در حق علامه طباطبائی

مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی انصاری همدانی میفرمودند : در حرم امام هشتم حضرت رضا علیه السلام ، مرحوم علامه طباطبایی را ملاقات کردم و این در حالی بود که تازه به فراق مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمه الله علیه گرفتار شده بودیم لذا …

Read More »