نقد فیلم آشغالهای دوستداشتنی + تحلیل کامل
همواره اعتقاد داشتهام که زیادهخواهی و طمع کردن میتواند یک فیلمساز و در پی آن فیلمش را به زمین بکوباند، اتفاقی که
بارها و بارها در سینماهای مختلف رخ داده و بازهم رخ خواهد داد و اما ین بار گریبان محسن امیریوسفی را گرفته است. کارگردانی که توانسته سالها پیش شاهکار کوچک و بیادعایی چون «خواب تلخ» را بسازد، با دست گذاشتن روی یک موضوع سیاسی فراگیر و جمع کردن چند تن از ستارههای سینما دور یکدیگر و پاگذاشتن به دنیایی که مملو از حرفها و شخصیتهای گلدرشت و نمادین است، نمونه بارزی از زیادهخواهی را عرضه کرده است. البته ازیادهخواهی به خودی خود بد نیست و میتواند عامل موفقیت نیز باشد، اما سینما و فیلمی که در مدیوم آن عرضه میشود باید ویژگیهایی از جنس سینما داشته باشد که بتواند مخاطب را جذب خود کند و حرفش را تمام و کمال بزند.
کنش-ایده اولیه فیلم جذاب است و میتواند گرهافکنی انجام دهد و در پی خود کشمکش ایجاد کند، اما «آشغالهای دوستداشتنی» ختم میشود به همان کنش-ایده جذاب که در چند دقیقه ابتدایی تحلیل فیلم مطرح شده و پس از این چند دقیقه ابتدایی دیگر به هیچ وجه قادر به ایجاد کشمکش نیست و تمام مدت زمان تحلیل فیلم به همان ایده کوچک و جذاب اولیه میپردازد و نمیتواند مسیر مشخصی را طی کند تا به انتها برسد. این که مادر نمادی از ایران است و شخصیتهای داخل قاب هرکدام نمادی از یک جهت و سوی سیاسی و فکری که ایران را احاطه کرده و با یکدیگر در حال نزاع هستند، به عنوان یک ایده برای تحلیل فیلم کوتاه و یا حتی داستان ژورنالیستی پر از فراز و فرود است، اما پهن کردن این ایده برای یک فیلم بلند که بتواند به خوبی مقصودش را برساند اصلا فکر خوبی نیست و نتیجهاش میشود نود دقیقه حرف، حرف، حرف بی آنکه ذرهای درام به پیش برود و گرهای که نصفه و نیمه افکنده شده روبه باز شدن حرکت کند. در مواجهه با فیلم امیریوسفی، تمام مدت به این موضوع فکر میکردم که چرا فیلم آغاز نمیشود، چرا هیچ واکنشی در پی کنش اولیه اتفاق نمیافتد تا من را به عنوان بیننده درگیر نماید. و بزرگترین معضل اثر نیز در همین نکته است، این که فیلم پیش از آنکه آغاز شود به پایان میرسد و مخاطبانش را با سلسلهای از حرفهای سیاسی تنها میگذارد. فیلم کنش اولیه را رقم میزند، اما در همانجا میماند و در حال درجا زدن به انتها میرسد و طبیعتا به عنوان یک درام که طعمی سیاسی و لحنی طناز دارد، فاقد هرگونه جذابیت خواهد شد.
طعم سیاسی تحلیل فیلم برای قشری از جامعه کاملا ملموس است، و طبیعت موضوع انتخابی اثر این نزدیک بودن را ایجاب میکند، اما در مدیوم سینما وقتی فیلمی تا این حد تکیه بر وقایع سیاسی و شخصیتهای سیاسی دارد، باید موفق شود تا جغرافیایی درست را بسازد و اطلاعاتی به موقع و به اندازه به تمام مخاطبانش بدهد، و زمانی که موفق به این کار نشود، فاصله زیادی با بینندگان خواهد گرفت و میزان اثرگذاری و حتی مقبولیتش به پایینترین حد ممکن میرسد. اتفاقی که در «آشغالهای دوستداشتنی» رخ داده و فیلم به هیچوجه موفق نمیشود فضای درستی را برای بیننده ترسیم کند و کسی که اطلاعات کافی از وقایع، احزاب و گروهها و تفکرات آنها نداشته باشد، کوچکترین برداشتی از تحلیل فیلم نخواهد داشت. امیریوسفی مبنا را بر این گذاشته که همه میدانند در سال ۸۸ چه اتفاقاتی رخ داده، در زمان انقلاب چه گروهها و احزابی فعالیت داشتند و با چه تفکری به سوی آرمانهایشان قدم برداشتهاند و تنها به ذکر نام آن احزاب و دستهها و تفکرات بسنده کرده و به دلیل تعدد دیالوگها و آرمانهای بیان شده، مجالی برای معرفی درست شخصیتها و تفکراتشان نداشته است. در واقع پس ازگرهافکنی فیلم، داستان باید به همین سمت میرفت تا کشمکش به وجود آید و درام رو به جلو گام بردارد، اما دور باطلی که در خانه منیر خانم زده میشود، اجازه نمیدهد تا اتفاق جدیدی رخ دهد و فیلم اسیر یک دعوای سیاسی و تاریخی میشود که شخصیتهای ناقص فیلم در حال رقم زدنش هستند.
فضای بسته تحلیل فیلم و ایده صحبت پیرزن با قاب عکسهای داخل خانه میتوانستند به طور کامل در خدمت پیشبرد قصه قرار بگیرند، اما تاکید بیش از حد فیلسماز بر مسائل سیاسی و نزاع شخصیتهایش مجال را از فرم گرفته و اجازه این را نمیدهد تا فرم و محتوا به یک همخوانی دقیق برسند. در واقع پس از اینکه اتفاق مهم ابتدای تحلیل فیلم رخ میدهد، به طور طبیعی همه منتظر یک یا چند واکنش هستند، اما تنها واکنش موجود این است که پیرزن مشغول به جمعآوری آشغالهای دوست داشتنیاش میشود و به عنوان میانجی در بین شخصیتهای دیگر قرار میگیرد و هم او به عنوان شخصیت اصلی فیلم و هم بینندگان شاهد بحثهای بی انتهای آنها میشوند. حتی اینکه گفته میشود فیلم به میزان کافی به همه تفکرات و آرمانها اجازه حضور و عرض اندام داده، بازهم حرفی است برای کسانی که به خوبی سیاست و حواشی آن را میشناسند و برای مخاطبین دیگر قابل لمس نیست.
«آشغالهای دوستداشتنی» جز آثار پرشماری است
که ایده اولیه خوبی دارند، اما همان ایده کوچک را نمی
توانند به سرانجام برسانند، و البته جز آثار پرشماری که
در سینمای ما توقیف میشوند و پس از اکران نه دلیل
توقیف آنها مشخص میشود و نه حرف اصلی فیلم،
سوالی که پس از تماشای فیلم ذهن من را درگیر کرد
این بود که پس از همه وقایعی که بر این کشور و مردمانش
گذشته، این فیلم چه چیزی را میخواهد بیان کند، زیرا نه
اتکایش به تاریخ و رجوع به وقایع تاریخی کارکردی به جز
کارکرد نمادین دم دستی دارد و نه تکیهاش بر مسائل
سیاسی به خوبی شکل گرفته و حرف میزند، پس در
نهایت واقعا با این مساله مواجه خواهیم شد که آیا
واقعا این فیلم با تمام این اشکالات و شعارهایش،
قدیمی نمیشود، یا صرف اینکه شش سال توقیف
بوده و تنها یک نگاه کوچک به بزرگترین اتفاق سیاسی
بعد از انقلاب دارد، این باور جا افتاده که این فیلم هم
چنان تازه است.
اما مساله اصلی این است که فیلمی که هنوز شروع
نشده، پایان مییابد، هیچ کشمکشی ایجاد نمیکند
جز اینکه به مسائل سیاسی و داغهای گذشته نصفه
و نیمه دامن بزند و دغدغه و مسالهاش مشخص نیست
، قطعا بی توقیف شدن هم حرف خاصی برای گفتن
نداشته است. همانطور که حضور نگار جواهریان و هدیه
تهرانی در فیلم بدون دلیل است، همانطور که آشتی
دایی و خواهرزاده در انتهای فیلم بی دلیل است و همان
طور که همه اینها صحه میگذارند بر این که موضع فیلم
مشخص نیست.
کارگردان :محسن امیریوسفی
نویسنده :محسن امیریوسفی
بازیگران :اکبر عبدی, حبیب رضایی, شهاب حسینی
خلاصه داستان :آشغالهای دوستداشتنی داستان پیرزن تنهایی است که در زمان شلوغیهای سال ۸۸ مجبور میشود به تعدادی از معترضین پناه بدهد، و پس از این اتفاق و به علت فشار اطرافیانش برای دور ماندن از خطر زندان، مشغول به جمع کردن وسایل مشکوک خانهاش میشود و…