نقد فیلم A Single Man
درد کشیدن آدمها از شدت غمی که به تازگی پا به زندگیشان گذاشته، چیزی مرسوم و عادی در همهی مردم دنیا است. ولی شاید بر
خلاف انتظارتان آنچه که غمهای حاضر در وجود ما انسانها را برطرف میکند، نه گذر زمان، که به اشتراکگذاری آن با نزدیکانمان و افرادی که احساس همدردیشان را تقدیممان میکنند، باشد.
نقد فیلم A Single Man
A Single Man، داستان مردی را روایت میکند که نمیتواند دلیل غمگین بودنش را به دیگران بگوید و همیشه باید در تنهایی زجر بکشد و در دنیای بیرون، بازیگری زبردست و پرقدرت باشد. شخصی که در درونِ خودش هر روز بیشتر از قبل به این انزوا فرو میرود و همیشه در برابر همهی آنهایی که وی را میشناسند، نقش بازی میکند تا مجبور نشود علت ناراحت بودن خود را برایشان شرح دهد. در این میان، تنها چیزی که جورج را وادار به ادامهی زندگی میکند، نه کارهایش به عنوان استاد زبان در دانشگاه و نه هیچ فعالیت دیگری، که برخی لحظهها هستند. لحظههایی که او را به یاد شادترین دقایق زندگیاش میاندازند و او را در دنیا نگه میدارند.
کالین فرث که برای بازی در نقش جورج جوایز بسیاری هم دریافت کرده، در A Single Man اجرایی کامل و قابل لمس را به نمایش میگذارد که در کنار کارگردانی قابل قبول تام فورد (شخصی که Nocturnal Animals با بازی ایمی آدامز هم دیگر فیلم تحسینشدهی او است)، باعث میشود فیلم هم اقتباسی
موفق از کتابی خاص، هم نمایشدهندهی
تصویری به خصوص از دورانی معاصر و هم
قصهای دربارهی همهی آدمهایی باشد که
نمیتوانند ناراحتیهایشان را برای دوستان
، نزدیکان یا همکارانشان شرح بدهند.
فیلمی که به قول ایان فریر از مجلهی
امپایر، شاید در نگاه اول ناامیدکننده به
نظر برسد ولی هیجانانگیز است و در
بردارندهی نسخهی ارزشمند آن چیزی
است که «فیلمسازیِ احساسی»
خطابش میکنند. این فیلم را از دست ندهید.