نقد و بررسی فیلم A Tale Of Love And Darkness (داستان عشق و تاریکی)
قتی یک بازیگر راه کارگردانی را پیش میگیرد و اولین فیلمش هم با اقبال روبرو میشود و شانس نمایش داده شدن
در جشنوارهی کن را پیدا میکند، مردم هیجانزده میشوند. سال گذشته قرعه به نام «رودخانهی بینشان» اثر «رایان گاسلینگ» در آمد، و پیشبینیها حاکی از یک فیلم خوب از ستارهی جوان و خوشتیپ فیلم «بران» بود و انتظار میرفت بهترین فیلم اکران شده در آن هفته باشد. آیا انتظار داشتید فیلم بد باشد، یا در بدترین حالت انتظار داشتید معمولی باشد؟ خوشبختانه، فیلم ضعیفتر از چیزی بود که حتی افراد بدبین پیشبینی میکردند، و منتقدین هم این شانس را داشتند تا یک فیلم این جشنواره را به شدت بکوبند. امسال، «ناتالی پورتمن» به خوبی توانسته با فیلمش «داستان عشق و تاریکی» از این سرنوشت شوم بگریزد، فیلمی که امروز و در بخش خارج از مسابقه نمایش داده شد، و خودش را با فیلمبرداری خیلی خوبش به عنوان یک فیلم قابل قبول از سوی کسی که اولین بار است کارگردانی را تجربه میکند به ما شناساند. پورتمن از خاطرات دوران کودکی یک نویسندهی اسرائیلی در اورشلیم به نام «آموس اُز» ، به عنوان منبع اقتباسش استفاده کرده و از تحتالحمایه بودن اسرائیل نزد انگلیس و سپس جنگهای داخلی شروع میکند و به تاسیس منطقهی مستقل اسرائیل میرسد و این وقایع را در فیلمش به تصویر میکشد.
این فیلم خود را با عواملی تاریخی که زندگی انسانها را ساخته اما میتوانند روح و جسم آدمی را نابود کنند عجین کرده است. “آموس” کوچک (با بازی «امیر تسلر») سالهای آغازین عمرش را با جستجو برای یافتن غذا و سپس، سردردهای دائمی و شبانه به خاطر صدای گوشخراش تکان خوردن پنجرهی اتاقش سپری کرده است. او به شدت به مادرش “فانیا” با بازی پورتمن عشق میورزد، کسی که پرنشاط و باهوش است و به افکار فلسفی علاقه دارد. او شبی در آشپزخانه به پسرش میگوید: “هیچکس هیچ چیزی در مورد هیچکسی نمیدونه، حتی در مورد کسی که باهاش ازدواج میکنه، یا حتی خودش”.در این مورد خیلی افراط شده است و به نظر این عقاید ناشی از ازدواج خود فادیا با “آریه” (با بازی «گیلاد کاهانا»)، یک کتابخانهدار جدی که دایره لغاتی قوی دارد است (او مدام واژهشناسی یهودی را به خورد پسرش میدهد)، البته فانیا هم بعضاً به او در این هنگام به او میپیوندد. فیلم بیشتر به آموس و مواجههی او با خانواده و مشکلات خانوادگیاش میپردازد، که در این میان تغییر و تحولات سیاسی هم اثرش را بر روی خانوادهی او میگذارد.
فیلم زیادی جدی است، و داستان توسط بازیگر خوب اسرائیلی-عربی
«مَکرَم کوری» روایت میشود، کسی که نقش میانسالی آموس در
زمان حاضر را بازی میکند، آموسی که در کوچهها و خیابانهای
اورشلیم قدم میزند، به پنجرهی خانهها خیره میشود و خاطرات
قدیمیاش را مرور میکند. پورتمن زیاد از حد برروی نریشنهای
کوری تاکید کرده، و به همین ترتیب بهترین لحظات فیلم را سکانس
های بدون دیالوگ تشکیل میدهند. در خلال جنگهای داخلی، چند
ترور مهم هم به تصویر کشیده میشوند: مثلاً در یکی، زنی که
لباسهایش را روی بند میاندازد توسط یک تکتیرانداز به قتل می
رسد، و آن لباسها هم به خون آن زن آغشته میشوند. فیلم همچون
یک مسئلهی شخصی برای پورتمن به نظر میآید، اما خوشبختانه پوچ
و احمقانه نیست. این فیلم تقریباً خوب است، و از دیدنش پشیمان نخواهید شد.