نقد و بررسی فیلم Serpico (سرپیکو)

نقد و بررسی فیلم Serpico (سرپیکو)Reviewed by محمدرضا on Apr 21Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Serpico (سرپیکو)نقد و بررسی فیلم Serpico (سرپیکو) فصلی که در آن سیدنی گرین (افسر مافوق پلیس) به ملاقات فرانک سرپیکو در بیمارستان در اواخر داستان

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Serpico (سرپیکو)

فصلی که در آن سیدنی گرین (افسر مافوق پلیس) به ملاقات فرانک سرپیکو در بیمارستان در اواخر داستان می آید، یکی از جذاب

ترین سکانس های فیلم نامه است. این فصل البته چندان بلند نیست و مناسبات اکشن نیز در آن، در قیاس با بسیاری از فصل های

پرتحرک این اثر پلیسی، اندک است، اما به نظر می آید جوهره درام به نوعی در این سکانس جای گرفته باشد. یکی از مهم ترین

ویژگی های این سکانس، ارتباطش با فصول ابتدایی فیلم است. فیلم نامه سرپیکو با فصل اعزام شخصیت اصلی داستان به بیمارستان

شروع می شود. در این افتتاحیه، با تأکیدی که بر نام سرپیکو توسط پلیس ها و روزنامه نگارانی که به هم تلفن می کنند می شود

، اهمیت کلیدی این شخصیت نیز نمود پیدا می کند. حضور سیدنی گرین بر بالین سرپیکو در همان فصل اولیه، جایگاه مهم مرد جوان

را بیش تر نشان می دهد و نکته هایی مانند سفارش به حضور یک پلیس نگهبان ۲۴ ساعته در مقابل در اتاق او، کنجکاوی تماشاگر

را به علت این همه اهمیت بیش تر بر می انگیزد.

فصل های بعدی فیلم، همگی اختصاص به گذشته سرپیکو دارد و تازه آن جا است که می فهمیم سرپیکو خودش پلیس است و نسبت به انجام درست و قانونی وظایف حرفه ای اش، تقید فراوان دارد و جراحتی که بر او وارد شده است، تاوان همین وجدان کارش است. بعد از روایت طولانیِ آن چه بر سرپیکو گذشته است، دوباره به همان فصل بیمارستان برمی گردیم. این عطف دوباره، حاکی از سنگینی وزن سکانس مورد نظر ما است. با این تأکید وزین، مخاطب بیش تر به سکانس مزبور توجه پیدا می کند. چرا باید این توجه شکل بگیرد؟

در این فصل، گسست سرپیکو از دستگاهی که به کار درست در آن عشق می ورزید، شکل می گیرد. او خیلی چیزها را برای این کار در زندگی اش از دست می دهد: دوست، نامزد، معشوق، سلامت جسم، امنیت روان، حیثیت و آبرو و…حالا با این پیشینه تلخ، او روی تخت بی حرکت دراز کشیده است و تنها می تواند دستش را تکان دهد. حضور سیدنی در کنار او، هم یادآور ناکامی هایی است که او در مبارزه علیه سیستم فاسد دستگاه پلیس داشته است و هم تداعی بخش نوعی همدلی که بین این دو شخصیت در راستای اهداف شان وجود داشت. بعد از تعارفات اولیه، اولین نکته ای که در این سکانس ابراز می شود، پبشنهاد سرپیکو به سیدنی برای خواندن نامه هایی است که همکاران پلیسش برای او نوشته اند: نامه هایی آکنده از توهین و نفرین که مجددا فضای سکانس را در تنهایی تلخ سرپیکو پرورش می دهد. ابراز انزجار صریح سرپیکو به «پلیس های عوضی» بریدگی او را از کار متبوعش نشان می دهد.سیدنی برای تعدیل این تلخی، نشان طلایی پلیس را روی سینه سرپیکو می گذارد و به او مژده می دهد که سرانجام این نشان عالی پلیس را دریافت داشته است. قاعدتا این نوید برای تماشاگر هم باید خوشحال کننده باشد، اما عکس العملی که فیلم نامه نویس برای سرپیکو تدارک دیده است، باز فضای صحنه را تلخناک تر می سازد. او از دوستش می پرسد که این را به خاطر لیاقتش به او داده اند یا حماقتش؛ و برای همین از پذیرش نشان سرباز می زند. این نشان، مدالی است که قبلا توسط دیگران و اطرافیان، طعنه گرفتنش به سرپیکو زده شده بود؛ به کنایه از این که او مزد خوش خدمتی هایش را این طوری دوست دارد بگیرد. امتناع سرپیکو از قبول کردن مدال، هم جوابی به این طعنه است و هم نومیدی او را از دستگاه پلیس به شکلی کامل بروز می دهد. در عین حال خبر تبرئه پلیس هایی که در زمان شلیک قاچاقچی ها به سرپیکو کنارش بودند و عمدا از کمک به او امتناع کرده بودند، عملا این نشان را تهی از مفهوم اصلی اش می سازد و بیش تر نوعی تمسخر سرپیکو است تا بزرگداشتش. اگرچه اصرار سیدنی در پذیرش آن به فرانک، سرانجام باعث می شود که مرد جوان جواب مثبت بدهد، اما ترکیدن بغض او در واپسین لحظات سکانس، جواب مثبت او را تبدیل به زجری حاکی از آرمان باختگی مردی معتقد به سیستم مورد دلخواهش می کند. این اولین بار است که سرپیکو در طول داستان می گرید. تا قبل از این، ناملایمات فراوانی در مسیر سرپیکو شکل گرفته بود، اما حالا این مدال، بیش تر در حکم یک تیر خلاص است به کل آن چه که تا به حال سرپیکو بدان اعتقاد و اطمینان داشت. برای همین هم هست که گریه شدید قهرمان داستان، از این سکانس، شمایلی به یاد ماندنی می آفریند از موقعیت تلخ و ناگوار یک قهرمان شکست خورده. اگرچه در فصل های بعدی، ماجرای استعفای سرپیکو از دستگاه پلیس و سخنرانی اش در کنفرانسی عمومی مینی بر لزوم ایجاد دستگاهی ناظر به پلیس که خارج از خود سیستم آن باشد، نشان از تسلیم ناپذیری سرپیکو در راه عقایدش دارد، اما به هر حال سکانس طلایی فیلم نامه، یأس مطلق او را به دستگاه فاسدی بروز می دهد که دیگر امیدی به اصلاحش از درون وجود ندارد: نقطه عطفی که پایان دهنده تعلق او به فضای دراماتیک اصلی درام است.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …