نقد و بررسی فیلم «مرا با نام خودت صدا بزن» (Call Me By Your Name)

نقد و بررسی فیلم «مرا با نام خودت صدا بزن» (Call Me By Your Name)Reviewed by محمدرضا on Apr 20Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم «مرا با نام خودت صدا بزن» (Call Me By Your Name)نقد و بررسی فیلم «مرا با نام خودت صدا بزن» (Call Me By Your Name) در فیلم فوق العاده احساسی و حساسیت برانگیز آقای «گواداگنینو» یعنی «مرا با نام

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم «مرا با نام خودت صدا بزن» (Call Me By Your Name)

در فیلم فوق العاده احساسی و حساسیت برانگیز آقای «گواداگنینو» یعنی «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name)، یک پسر جوان

و خوش چهره که در محلی بسیار خوش منظره با طراحی قدیمی در سواحل ایتالیا زندگی می کند، در طی یک تابستان دچار یک رابطه احساسی

قوی می شود با مردی از خود بزرگ تر که یک دانشجوی دکتری آمریکایی است و برای مطالعه به اینجا آمده است. این تمام چیزی است که می

توانیم درباره داستان این فیلم بگوییم؛ داستانی درباره اغوای مرحله به مرحله که توسط «جیمز ایووری» که نیمی از قدرت زوج «مرچنت و ایووری»

محسوب می شود اقتباس شده است. این فیلم بر اساس رمانی از «آندره آکیمن» نوشته شده است. سرعت روایت فیلم که دقیقاً مثل یک تابستان

خسته کننده است، تمامی خرده داستان ها و پیرنگ ها و همچنین چالش هایی که ممکن است در طی داستان پیش بیایند را به کناری می گذارد و

تقریباً تمام زمان ۲ ساعته‌ی ملایم خود را به نشان دادن رابطه عمیق و متقلابل این دو شخصیت، یعنی نگاه های زیرچشمی، برخورد و لمس کردن های

دزدکی و حرکات شهوتناک آن ها اختصاص می دهد. آن ها دور یک دیگر می رقصند و بعضی مواقع نیز به معنای واقعی و فیزیکی کلمه می رقصند و خود

فیلم نیز البته به نوعی رقص است، نوعی والتزِ* دو شخصیت که گرد یکدیگر می گردند تا احساساتی که بین خود جریان دارند را حس کنند که هر لحظه

باعث نزدیک تر شدن آن ها می شود که البته در عین حال خسته کننده و ملال آور نیز  هست.

«مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) که در طی ۶ هفته از تابستان ۱۹۸۳ اتفاق می افتد خیلی سریع داستان خود را شروع می کند؛ «اِلیو»یِ ۱۷ ساله (با بازی تیموتی چالامِت) از اتاق خواب خود بیرون را نگاه می‌کند که «الیوِر»(آرنی همر) از ماشین خارج شده و صد البته به زندگی او وارد می شود. پدر و مادر «اِلیو»، «لایل» که پروفسور باستان شناسی است(با بازی مایکل استولبارگ) و «آنِلا» که مترجم اروپایی است( با بازی آمیرا کاسار) از «الیوِر» دعوت کرده اند تا بخشی از تابستان را در ویلای فوق العاده زیبای آن ها در شمال ایتالیا بگذارد. «اِلیو» که توانایی نواختن چندین ساز و همچنین اشتهای سیری ناپذیری برای خواندن دارد، از همان ابتدا راحت نبودن خود با یکی از افراد جدید خانه که یک انسان با اعتماد به نفس بالا است و در اتاق کناری زندگی می کند را ابزار می کند. اما هر کسی می تواند متوجه شود که «الیو» خواستار توجه و احترام «الیور» است و طمع آن را دارد و عدم علاقه‌ی ابتدایی او به مهمان جدید خانواده به زودی تبدیل به شیفتگی بی حد و حصر می شود.

پس از دوچرخه سواری همزمان در یک منظره باشکوه، «اِلیو» و «الیوِر» به سرعت با یکدیگر دوست می شوند اما در رابطه آن ها مشخصاً چیزی بیشتر از دوستی تاثیر دارد. «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) شبیه به یک سری از بازی ها است که به صورت مکالمات کدگذاری شده و جلب توجه های زیرکانه است؛ «الیوری» که گاهاً و به صورت کوتاه اجازه می دهد که «الیو» او را در هنگام عوض کردن لباس ها و قبل از اینکه برای شنا کردن راهی شوند ببیند، «الیو»یی که به هنگام پیانو زدن برای الیور خودنمایی می کند و به خوبی استعداد فوق العاده خود را نشان می دهد و در کل، لمس کردن هایی که به منظور کشف یکدیگر و صد البته در نقاب دوستی انجام می شوند. گرچه هر دو آن ها نیز از مزایای رابطه با دخترهای همان محل لذت می برند تا حدی که «الیور» با «آلورینگ مارزیا»(با بازی استر گرل) نیز وارد رابطه می شود، اما تمام این ها نیز به نوعی ابزار علاقه به شخص دیگر است؛ چرا که می خواهند از این طریق احساسات طرف مقابل را تحریک بکنند.

احتمال یک قرار ملاقات بین این دو نفر، مثل هوای مرطوب مدیترانه‌ای آن مکان نامشخص است؛ هر نگاه و هر خط دیالوگ معنی جداگانه ای دارد. اما جنبه اروتیک «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) بدون وجود اتمسفر بسیار خوبی که بین دو شخصیت اصلی آن وجود دارد این گونه درخشان نمود پیدا نمی کرد. شگفتی بزرگ اینجا اما «چالامِت» است که چهره بسیار بهتری از یک نوجوان که فراتر از سن خود می فهمد را نشان داد، بسیار بهت از فیلم پاییز امسال یعنی «لیدی برد»(Lady Bird). در اینجا، او یک ترکیبی مرتبط از اعتماد به نفس و خودآگاهی را به نمایش می گذارد که سطح احساسی دوران بلوغ را به خوبی هر چه تمام تر به نمایش می گذارد، درست مثل کاری که «ساشا رونان» در «لیدی برد»(Lady Bird) به نمایش گذاشت. عملکرد او به شدت وابسته به بازی فیزیکی اش است؛ ستاره جوان ما شور و اشتیاق خود را در هر فریم فیلم که در آن حضور دارد جای داده است. «همر»، در عین حال، تغییر بسیار بزرگی به نسبت بازی خود در «شبکه اجتماعی»(The Social Network) داشته است، و از فیزیک عالی و جذابیت رویایی خود استفاده می کند تا روح را به داخل بدن این شخصیت بدمد، شخصیتی که بتوان آن را دوست داشت. شخصیت مورد علاقه «الیو»، یک انسان مغرور، کناره گیر و کم حرف است که او در رویاهای خود تصورش را می کرد.

«گواداگنینو»، پرسه زن سینمای ایتالیا، این فیلم را به صورت غیر رسمی، قسمت سوم یک سه گانه درباره هوس خوانده است که درام های رمانتیکی درباره عشق در مناطق بسیار توریست دوست کشورش را به پایان می برد. اما «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) به لحاظ شیوه ساخته شدن بسیار محدود تر از «من عشق هستم»(I am Love) و «شیرجه»(A bigger splash) است اما در عین حال بر روی زندگی خارجی شخصیت هایش سرمایه گذاری بسیار بیشتری کرده است. این دفعه در پَسِ هر یک از حرکات دوربین انگیزه وجود دارد، «گوداگنینو» به طوری فیلم را ساخته است که هر کدام از حرف نزدن های شخصیت ها، کلی حرف نهفته در پی اش دارد. وقتی که «الیو» و «الیور» در نهایت سکوت خود درباره آن چه که بینشان می گذرد را می شکنند، مکالمات قابل پیش بینی آن ها در طِی یک برداشت بلند اتفاق می افتد، در حالی که آن ها در دو سمت یک پارک کوچک و یک مجسمه بزرگ ایستاده اند؛ آن ها بسیار نزدیک یکدیگر اند اما احتیاط  و نزاکت همچنان باعث جدایی شان می شود. و در حالی که «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) اتکای زیادی به برخی از قطعات ساخته شده توسط «سوفجان استیونز» دارد، «گواداگنینو» به خوبی می داند که چگونه در لحظه های خاص شما را حیرت زده کند، درست مثل صحنه ای که «اِلیو» به هنگام تماشای رقصیدنِ «الیور» دقیقا متوجه می شود که چه احساسی به او دارد.

«مرا با کنام خودت صدا بزن»(Call me by your name) مظهر یک ایده آل فرانسوی از شخصیت دراماتیک است؛ می توان رد پای آثاری مثل «برای عشق هایمان»(A Nos Amours) (که در همان سالی که این فیلم حوادثش روی می دهند ساخته شده ست) را در «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) حس کرد. تفاوت بارز اگرچه این است که «گواداگنینو» در حال آزمایش کردن رابطه بین یک جنس آن هم بدون سر و صدا است. الیو و الیور درباره رابطه خود مطمئن نیستند( در یکی از صحنه ها، آن ها در برابر اصرار برای بوسیدن در محیط عمومی مقاومت می کنند) اما فیلم هیچ وقت رابطه  آن ها را وارد محدوده خطرناک نکرده و از تابوشکنی پرهیز می کند. اگر هوموفوبیا در این بهشت رویایی وجود خارجی هم دارد، ما آن را نمی بینیم، علی الخصوص از سوی پدر و مادر «الیو» که شاید ذات رابطه جدید پسرشان را حتی بهتر از خود او در اوایل این قضیه درک می کنند. فیلم درباره اختلاف سنی بین دو شخصیت قضاوت خاصی نمی کند البته نمی توان گفت که «گواداگنینو» از عدم توازن قدرت بین شخصیت هایش بهره کافی را نمی برد؛ هر چقدر که هر دوی شخصیت اصلی در اکثر موارد یکسان هستند، «الیور» نقش بزرگ تر را در این رابطه عاشقانه بین یک انسان ۲۰ و چند ساله و یک نوجوان ایفا می کند.

نمادگرایی در بخش هایی از فیلم کمی بیش از حد دقیق و جزئی می شود؛ هر چیزی از آثار هنری «لایل» گرفته تا داستان هایی که «آنِلا» برای پسرش می خواند تا او درباره چیزی که تجربه می کند آگاهی پیدا کند. اگرچه اما هنگامی که شما جوان باشید و فریب خورده، گویی تمام دنیا حول شما و احساساتتان در چرخش است. «مرا با نام خودت صدا بزن»(Call me by your name) که با مناظر، بدن ها و زبان های زیبا همراه شده است همانند تحقق یک رویای رومانتیک می درخشد. فیلم به شما می گوید که تصور کنید که طرف دیگر رابطه که غیر قابل دستیابی به نظر می رسد(همانطوری که «همر» در این فیلم در اکثر مواقع تصویر شده است)، در حقیقت در حال جواب دادن به آن علاقه متقابل است. اما اگر بخوایم فیلم را یک فانتزی در نظر بگیریم، می شود که گفت که با تلخ ترین نوع آن طرف هستیم؛ پدری که فرزندش را سفارش می کند تا لذت و اندوه عشق اول را در آغوش بکشد. زمانی که «الیوِر» دوباره شروع به رقصیدن به آهنگ «Love My Way» می کند، حضور «کوتاه مدت» او عملا تاثیر زیاد خود را گذاشته است. چیزی تحت عنوان «تابستانی بی پایان» وجود ندارد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …