بس که بی غلّ و غش و یک رنگ اند
دوست دار ادب و فرهنگ اند
مردمی اهل دل و هوشیارند
لطف خاصی به ادیبان دارند
قدر اشعار مرا می دانند
بعد مرگم همه را می خوانند
تا بگویند که این نابغه بود
آدمی درخور و بی سابقه(!) بود
گرچه افکار بدش ترک نشد
حیف در حد خودش درک نشد
می توانست که شاعر بشود
قله ی شعر معاصر بشود
در شب شعر عروسش بکنند
کاش می شد بلوتوثش(!) بکنند
داخل گوشی مردم باشد
پنج شب کیش و سه شب قم باشد
تا به این شیوه به جایی برسد
یا به یک نان و نوایی برسد
توی هر کنگره تقدیر شود
با دو تا جایزه جوگیر شود
روز را با هیجان شب بکند
مدتی باد به غبغب بکند
بلکه شایسته ی به به شود
خام هر به به و چه چه بشود
***
نه به این شهرت بی مقدارش
نه به آن درد سر و آزارش
بی جهیزیه عروسم نکنید
من بمیرم بلوتوثم نکنید!