برده گیرى در اسلام
راههاى برده گیرى:
چنین تصور مىشود که این رسم کهن در میان بشر بطور خود سرانه و گزاف جارى نبوده که هر کى بهر جور که بخواهد مىتواند دیگرى را بملک خود درآورد؛ بلکه بردگى با یکى از این راهها انجام میشده:
۱ – جنگ و پیروزى؛ از روزگار پیشین اگر یکى از دو دشمن حیاتى بر دیگرى چیره مىگشت و افرادى را به اسارت مىبرد؛ براى این اسیران جنگى ارزش و احترام انسانى قائل نبود بلکه بخود حق مىداد که هر طور که بخواهد با آنان رفتار نماید. بشکد یا ببخشد و آزاد نماید یا بعنوان بردگى نزد خود نگهدارد و از او بهرهبردارى نماید.
۲ – تولید و تربیت؛ پدران خانواده چون سرپرست خانواده بودند و فرزندان خود را داراى شخصیت اجتماعى ندانسته بلکه تابع خانواده و مملوک محض خود مىشمردند؛ و هر تصمیمى که درباره آنان مىگرفتند خود را ذى حق مىدانستند از این رو در هنگام احتیاج فرزندان خود را مىفروختند و باستناد همین اصل گاهى زنان را نیز بفروش مىرساندند.
۳ – مردمان نیرومند که خود را فوق دیگران مىپنداشتند فرمان خود را در اداره و عمل مردم نافذ دیده ایشان را بنده و برده مىآوردند؛ حتى بسیارى از شاهان نیرومند، خود را شایسته خدائى دیده مردم را به پرستش خویش وا مىداشتند اینان در برده گرفتن مطلق العنان بوده هر کس از زیردستان را که مىخواستند به بردگى خود اختصاص مىدادند.
نظر اسلام در موضوع برده:
اسلام بردگى را از راه فروش فرزند و زن و نیز از راه زورگوئى و قلدرى منع نموده است.
بنظر اسلام هر انسانى که در راه انسانیت قدم مىگذارد و لااقل دشمن اصول انسانیت نیست آزاد مىباشد و هیچکس نمىتواند او را به بردگى بگیرد.
ولى آنکس که دشمن جان انسانیت است و دانسته و فهمیده زیر بار اصول آدمیت نمىرود و با هستى خود آن را بنابودى تهدید مىکند هرگز داراى ارزش و احترام انسانى نیست و نباید در اراده و عمل خود آزاد باشد. و بردگى جز این نیست که آزادى عمل و اراده از انسان سلب شود و اراده دیگرى بر وى حکومت نماید.
و به سبب همین اصل جهانى که همواره مورد تصدیق جهانیان بوده و هست؛ اسلام اسیران جنگى را که از کافران حربى گرفته مىشوند چون دشمن حقیقى انسانیت هستند ببردگى یعنى سلب آزادى اراده و عمل محکوم مىکند.
و این روش که اسلام با اسیران جنگى معمول دانسته همان است که دیگران معمول مىدارند، ملتى که پس از جنگ تسلیم بى قید و شرط ملت فاتح مىشود تا وقتى که صلح رسمى میانشان برقرار نشده به سلب آزادى اراده و عمل محکوم مىنمایند.
تنها اختلافاتى که این ملل با اسلام دارند اینست که اسلام آنان را بنام برده مىخواند و این ملتها از بکار بردن این لفظ سر باز مىزنند و البته روشى که خود را زنده و راهنماى جامعه بشر مىداند نباید اساس تعلیمات خود را بر اساس نامگذارى استوار نماید.
بررسى نظر اسلام و دیگران:
از بحث گذشته معلوم شد که قرارداد همگانى الغاء بردگى بجاى اینکه گرهى تازه در کار اسلام بزند گرهى را گشوده است، زیرا در حقیقت اجراء یکى از مواد دینى اسلام است، زیرا موضوع فروش زن و فرزند که به این وسیله از بین رفته همانست که اسلام در سیزده قرن پیش آنرا لغو نموده است و راه بردگى اسراى جنگى را که اسلام باز گذاشته از آنچا که بشر همیشه بچنین حکمى نیاز دارد هرگز بسته نخواهد شد؛ تنها چیزیکه هست اسلام آنرا برده نامیده ولى دیگران اسم برده را بزبان نیاورده رسم بندگى را تثبیت مىنمایند و استفادهاى را که مسلمانان صدر اسلام از بردگان مىنمودند دولتهاى امروز از اسیران جنگى و ملتهاى شکست خورده مىکنند.
رفتار اسلام با برده:
طبق مقررات اسلام کفار حربى که اسیر شدهاند ممکن است بدستور سرپرست مسلمانان آزاد یا به بردگى گرفته شوند.
در جنگ هوازن پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) چندین هزار زن و بچه را یک جا آزاد فرمود؛ در جنگ بنى المطلق مسلمانان چندین هزار اسیر را آزاد نمودند.
در اسلام بردگان مانند سایر اعضاء خانوادهاند و همانطور که با دیگران رفتار مىشود باید با آنان رفتار نمایند.
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) با بردگان مىنشست و غذا مىخورد.
امیرالمؤمنین على (علیه السلام) دو پیراهن مىخرید بهتر آندو را بغلام خویش مىداد و پستتر را خودش مىپوشید.
حضرت رضا (علیه السلام) با غلامان و کنیزان خود بر سر یک سفره غذا مىخورد.
اسلام دستور مىدهد با بردگان بمهربانى رفتار نمایند؛ و برایشان سختگیرى نکنند، و بایشان دشنام ندهند، و آنانرا شکنجه و آزار ننمایند، و در موقع نیاز وسائل ازدواجشان را فراهم کنند یا خود با آنان ازدواج نمایند.
خداى متعال در اینمورد مىفرماید:
بعضکم من بعض (سوره نساء آیه ۲۴ )
در اسلام بردگان مىتوانند با اذن مالک یا از راهى دیگر مالک شوند و مالى را بتصرف و ملک خود درآورند، و پس از آزادى هیچ ننگ و عارى براى آنان نیست همانطور که در زمان بندگى هم نبوده.
زیرا اسلام میزان بزرگى و فضیلت را تنها تقوى مىداند؛ و پرهیزکارترین مردم را بهترین آنان مىشناسد. و در نظر اسلام یک بنده با تقوى بهتر از هزار آزادى بىتقوى است.
عدهاى از شخصیت مهم اسلام مانند سلمان فارسى و بلال حبشى از بردگان آزاد بودند.
اسلام همیشه آزاد شدن بندگان را مورد نظر داشته و براى اینکار راههاى مختلفى را باز نموده است.
از آنجمله جریمه و کفاره مقدارى از گناهان را آزاد کردن بنده قرار داده است و نیز تأکید بسیار بر آزاد کردن بندگان نموده و آنان را از مستحبات مهم قرار داده تا به اینوسیله سالیانه گروهى بسیار از بندگان، آزاد شده و جزء جامعه آزاد شوند.
و نتیجه این بود که اسلام تا مىتوانست از جامعههاى غیر اسلامى (کافران حربى) گروهى را بشکل اسیر جنگى مىگرفت و در جامعه حق و عدالت وارد مىساخت و به تعلیم و تربیتشان مىپرداخت سپس از راههاى مختلف بتدریج آنان را آزاد ساخته جزء جامعه اسلامى مىنمود.
و بدین ترتیب هر که اسیر جنگى بود برده بود تا آزاد شود، و اگر بمحض مسلمان شدن آزاد مىشد ممکن بود هر که از کفار اسیر مىشود ظاهراً مسلمان شود و بدین وسیله خود را نجات دهد و باز باندک فرصتى بهمان وضعى که داشت بر مىگردد
برگرفته از کتاب آموزش دین : علامه طباطبایی (ره)
اختصاصی : دانشنامه دین اسلام
shargh.us