پروتستانتیزم چیست؟

پروتستانتیزم چیست؟

پروتستان نامی است برای کلیه فِرَق جدا شده از کلیسای کاتولیک در قرن شانزدهم میلادى. این فرقه‌های مجزا از یکدیگر، یگانه وجه مشترکشان در این است که همگی یکجا از کلیسای کاتولیک منفک گردیدند. سرآغاز نهضت پروتستان در اوایل قرن شانزدهم انتشار اندیشه‌های یک کشیش آلمانی به نام “مارتین لوتر ” بود. او علیه پاپ و کلیسا به پا خواست و فرقه لوتران را بنا نهاد. اما این بار پاپ نتوانست مثل همیشه از عهده سرکوبی مرتدان و مخالفان خود برآید؛ بنابراین اعلان موجودیت فرقه‌های دیگری همچون: کالوینیسم، انگلیکان، گالیک، متودیسم و … رو به فزونی نهاد.

پروتستان مجموعه‌ عقاید مذهبی منتخب از اصلاحات دینی سنه شانزدهم میلادی است. فرقه‌هایی که این اصلاحات را پدید آوردند کاتولیک‌هایی بودند که از کلیسای رومی جدا شدند و به فرق مختلف تقسیم گردیدند: فرقه لوتری (Lutherien)، فرقه آنگلی کن (Anglican)، فرقه کالوینیست (Calvinistc)، با پرسبی‌ترین (presbyterien)، فرقه‌کنگرگاسیونیست (congeregationniste)، فرقه متودیست (methodiste)، فرقه مراو (morave).

اختلاف اساسی پروتستان‌ها با کاتولیک‌ها را در سه موضوع مهم می‌توان خلاصه کرد: ۱. تعریف ایمان؛ ۲. خصائص باطنی عقیده دینى؛ ۳. آیین و رسوم ظاهری مذهب.

۱.کلیسای کاتولیک خود را یگانه حافظ و قاضی حقیقتی که در کتاب مقدس مسطور است و توسط سنت حفظ شده و شورای عالی پاپ‌ها آن را تأیید کرده است می‌داند. کاتولیک‌ها، برخلاف، پروتستان‌ها مقیاس ایمان را کتاب مقدس می‌دانند ولی عقل فردی را معبر و مفسر آن می‌شمارند و می‌گویند: “در اموری که مربوط به اوامر خدای تعالی و موجب نجات ارواح است،‌ هر کس مسئول خویشتن است. ” ۲. در اعتقادات مذهبی بزرگترین اختلاف کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در مسأله گناه است. کاتولیکان معتقدند که نجات الهی به وسیله قربانی‌ها و فدیه‌ها شامل حال همه خواهد شد و عفو الهی هیچ کس را محروم نمی‌گذارد؛ ولی پروتسان‌ها (و بخصوص کالوینیست‌ها) مسأله خطاهای آدمی را اصلی و مقدر می‌دانند و می‌گویند عقیده به عفو و لطف الهی موجب آن می‌شود که آدمی از عذاب دوزخ فرار کند. ۳. از نظر رسوم و انتظامات دینی مراجع مذهبی پاستورها کشیشان پروتستان هستند و همه شعب پروتستان به نحو انتخابات، تنظیم می‌شوند. کلیساهای مختلف پروتستان،‌ از یکدیگر مستقلند. و این در حالی است که در نظام دینی کاتولیک، پاپ مرجعیت عامه مذهبی را بر عهده دارد و همه کلیساهای کاتولیک تحت نظارت و زعامت دینی یک مقام قرار می‌گیرند. رواج مذهب پروتستانی در اروپا در آلمان، شمال دانمارک، سوئد، نروژ، انگلستان، هلند و در ممالک متحده آمریکا است.[۱]

کلیسای کاتولیک از ابتدا با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کرد که هر زمان ممکن بود کسی مثل لوتر یا کالوین از راه برسند و چاشنی یک انبار باروتِ مشکلات کلامی و غیره آن بشوند، هر چند در گذر زمان، همین فرقه‌های نوظهور هم نتوانستند از عهده حل این مصائب برآیند. به عنوان مثال، “تثلیث “، “نظریه تبدیل عناصر “، “ماده و معنی “، حلول و تجسد خداوند در عیسی مسیح، و هزاران مشکل ایمانى، اعتقادی و کلامی از جمله مشکلات رودرروی کلیسای کاتولیک به شمار می‌آمد. ریشه فکری پروتستانتیزم لوتری نیز به یکی از همین اشکالات موجود در تاریخ صدر مسیحیت باز می‌گردد، و آن اینکه کلیسا در تعالیم خود میان ماده و معنی کاملاً فاصله به وجود آورده و ماده را مساوی شر و معنی را مساوی با خیر می‌دانست. بنابراین کلیساها مقام معنویت را زمانی تکامل یافته می‌شمردند که هیچ شائبه دنیوی در آن نباشد و به همین دلیل، ازدواج و زن و فرزند، داشتن مال، دخالت در سیاسیت و ریاست و امثال اینها را برای پاپ ممنوع اعلام کرده بودند. از این رو بسیاری از اوقات، جدل میان پاپ‌ها و امپراتوران بالا می‌گرفت که آیا این مسأله معنوی و در حوزه دخالت پاپ است یا دنیوی و در قلمرو سیاست امپراتور می‌باشد!

با نمایان شدن جلوه‌های رنسانس، به ناگاه پاپ‌ها در ایتالیا شروع به ساختن کلیساهای مجلل کردند و نمایندگان خود را به نقاط دوردست برای جمع‌آوری پول و اعانه‌های مردمی می‌فرستادند؛ و ضمن جمع‌آوری پول توصیه می‌کردند که هر کس پول بدهد، گناهان او آمرزیده می‌شود و به بهشت خواهد رفت. زمانی که نمایندگان پاپ و کلیسا به منظور جمع‌آوری پول و اعانه به آلمان رهسپار شدند، در کمال تعجب با مقاومت کشیشی به نام مارتین لوتر مواجه گردیدند که همه چیز را انکار می‌کرد و می‌گفت: آمرزش گناهان اصولاً بر اساس توبه و صرفا در نزد وجدان امکان‌پذیر است. مارتین لوتر وجدان را در حدّ خدا برای انسان ارزش داد و با این وسیله، به فروش بهشت و بخشیدن گناهان که یکی از کارهای معمول و پردرآمد کلیسا بود حمله کرد. لوتر همچون صوفیه اصل را در درون می‌دانست نه برون، و توبه از گناه را صرفاً تحول درونی معرفی می‌کرد و بس. بنابر این نزد او یگانه شرط رستگاری ایمان بود نه عمل! وی مذهب را یک مسأله کاملاً درونی و فردی معرفی می‌کرد. لوتر در این خصوص از آیه ۱۷ باب اوّل رساله پولس به رومیان الهام می‌گرفت که پولس گفته بود: “عادل به ایمان خواهد زیست “.[۲] بر همین اساس عده‌ای ریشه فردگرایی و اصالت فرد را در تعلیمات لوتر می‌دانند. همچنین روشن است که با فردی کردن دین، بلافاصله بحث جدایی دین و سیاست امری اجتناب ناپذیر خواهد بود؛ چون سیاست امری اجتماعی است و حال آن که بنا به فرض، پیش از این دست دین در اثر تحریفات آشکار و پنهان و بی‌توجهی روحانیت کلیسا، از دخالت در اجتماع کوتاه گردیده است. لوتر به لحاظ همین باورها، اصلی را بنا نهاد تحت عنوان اصل “خودکشیشی “؛ یعنی هر کس می‌تواند کشیش خود باشد و از ترجمه انجیل به هر زبان و برداشتی استفاده کند. اندیشه لوتر اعلان مخالفت رسمی و جدی علیه کلیسای کاتولیک بود و مورد استفاده کسانی قرار گرفت که نسبت به قدرت نظام یافته کلیسا ناخشنود بودند. این اندیشه اولین گام در راستای از هم گسستن و در هم شکستن رهبری دینی فرهنگی کلیسا به شمار می‌آمد و نقطه آغازین ایجاد بحران دینی در اروپا بود.[۳] عقاید
اهمیت این نکات وقتی به خوبی روشن میشود که از نظرات کلیسای کاتولیک در موضوعهای فوق، آگاه شویم و مقایسه ای هر چند اجمالی و اندک، بین کلیسای کاتولیک و پروتستان انجام دهیم.

۱. یکی از عقاید اساسی کلیسای کاتولیک, عصمت پاپ و دوری او از گناه است. کاتولیکها معتقدند که عیسی مسیح، پطرس را بر تمام کلیساهای مسیحیت، رهبر قرار داده و کلید ملکوت آسمان را به وی سپرده است.۷ پطرس نیز پاپ را جانشین و وصی خود و صاحب اختیار کلیسای جامع، تا ابد، قرار داده است. از این رو، علاوه بر کتاب مقدس, آرا و فتاوای پاپ، مقدس بوده و او دارای مرجعیت دینی است.

در مقابل، کلیسای پروتستان، به عصمت پاپ معتقد نیست و تنها مرجع افکار و رفتار دینی را کتاب مقدس میداند و به آرای پاپ و شورای کلیسا، به دیده تقدیس نمینگرد. از نگاه پروتستانها، در فهم کتاب مقدس، نیازی به تفسیر و تاویل ارباب کلیسا نیست و هر مسیحی میتواند پیام آن را با وجدان شخصی خود دریابد.

۲. در مورد شرایط حصول سعادت ابدی, کلیسای کاتولیک معتقد است که سعادتمندی در گرو دو عامل ایمان یا فیض خداوند و انجام اعمال نیک است. اعمال نیک، اعمالی هستند که با احکام خداوند و قوانین کلیسا، مطابق باشند. احکام خداوند, همان احکام دهگانه عهد عتیق و اخلاق کامل مسیحیت میباشند.

در مقابل، کلیسای پروتستان معتقد است که سعادتمندی و نجات, تنها در گرو ایمان و فیض خداوندی است.

۳. در کلیسای کاتولیک, کشیش، واسطه آمرزش گناهان بین گناهکار و خداوند است و فرد گناهکار با اعتراف به گناه خود نزد کشیش و طلب آمرزش از او، آمرزیده میشود.

در نقطه مقابل، کلیسای پروتستان معتقد به هیچگونه واسطهای بین خدا و خلق نیست و آمرزنده را تنها خداوند میداند.

۴. کاتولیکها معتقد به وجود عالم برزخ و مؤثر بودن دعا برای مردگان و دریافت نور الهی برای آنان هستند. آنان در تایید مدعای خود, به جملاتی از کتاب دوم مکابیان استناد میکنند و از آن جهت که این کتاب نزد پروتستانها فاقد ارزش و اعتبار است, آنان اعتقادی به وجود برزخ و تأثیر دعا برای مردگان ندارند.

۵. در کلیسای کاتولیک، کشیشان و روحانیان، مطلقاً مجاز به ازدواج نیستند؛ اما در کلیسای پروتستان، کشیشان میتوانند ازدواج کنند.

۶. کلیسای کاتولیک, به آیینهای مقدس هفتگانه معتقد است. این آیینها عبارتند از: غسل تعمید, تأیید, توبه, عشای ربانی, دست گذاری, ازدواج و تدهین بیماران.

از این اعمال, تنها غسل تعمید و عشای ربانی است که در نزد پروتستانها از آیینهای مقدس به شمار میروند.

در مراسم عشای ربانی, کاتولیکها معتقدند که نان و شراب، واقعاً به خون و گوشت مسیح تبدیل میشوند؛ اما پروتستانها تغییر و استحاله نان و شراب به بدن مسیح را انکار میکنند.

۷. در عین عقلگرایی بیشتر کلیسای پروتستان نسبت به کلیسای کاتولیک, پروتستانها نیز همانند کاتولیکها, به تثلیث معتقدند و این اعتقاد را میتوان یکی از عقاید مشترک بین آن دو دانست.

به طور خلاصه, عمدهترین ویژگیهای مذهب پروتستان عبارتند از: آزادی فردی در امور دینی و دنیوی, تساهل دینی, انحصار مرجعیت دینی در کتاب مقدس و عدم اعتقاد به مرجعیت پاپ و شورا و قوانین کلیسا, مسئولیت مستقیم انسان در مقابل خداوند, ممدوح دانستن ثروت و عبادت دانستن کار.

فرقه ها
مذهب پروتستان نیز به نوبه خود، بر اساس افکار و عقاید رهبران خود، مانند لوتر و کالوین و به مرور زمان، دچار انشعابهایی گردید. این انشعابها عبارتند از:

۱. کلیسای لوتری یا انجیلی.

۲. کلیسای کالونی یا اصلاح شده.

۳. کلیسای انگلیکنها که ابتدا انشعابی از کلیسای کاتولیک بود و سپس انشعابی از پروتستان گردید.

۴. کلیسای آناباتیسم.

بد نیست بدانیم که در مسیحت, عنوان هر فرقه و مذهب, با عنوان کلیسای آن مشخص میشود؛ به عنوان مثال، فرقه لوتری, با عنوان کلیسای لوتری شناخته می شود.

امروزه از بین فرقههای چهارگانه فوق, دو فرقه لوتری و کالونی، دارای پیروان بیشتری هستند و عمدهترین فرقههای پروتستان محسوب میشوند.

فرقه لوتری در آلمان, نروژ, سوئد, دانمارک و فنلاند و فرقه کالونی در انگلستان, فرانسه, سوئیس و مجارستان، از پیروان بیشتری برخوردارند.

زمینه‌های پیروزی لوتر
شاید قبل از لوتر افراد بسیاری همچون ژان هَوسْ در چکسلواکی همین سخنان را اظهار داشته ولی شکست خورده بودند، اما لوتر توفیق یافت. او ابتدا از سوی کلیسا تکفیر شد ولی تکفیرنامه را آتش زد! پاپ نیرویی فرستاد تا او را دستگیر کنند اما مقاومت کرد و حاکم ایالت ساکسونی و عده‌ای از شاهزادگان آلمانی به دفاع و حمایت از او برخاستند چراکه شاهزادگان آلمانی پیش از این به جریان خروج پول از کشور شدیداً متعرض بودند. اتفاقاً این همان نکته‌ای است که ظنّ‌ قریب به اطمینان انسان را بر می‌انگیزد تا این احتمال و تحلیل را تقویت کند که مارتین لوتر و نهضت اصلاح دینی‌اش، بازیچه دست گروهی سرمایه‌دار واقع شده بود و برای مسیحیان جهان چیزی به ارمغان نیاورد! باید توجه داشت که اگر لوتر با بعضی از تعالیم زشت کلیسا همچون فروش بهشت، به حقّ مبارزه کرد امّا، هزاران مرام نادرست دیگر را به ناحق، جزو دین مسیح قلمداد نمود که بعدها زمینه‌های ناسوتی شدن مردم و سکولاریزم در جهان غرب و پیدایش ایسم‌ها و گرایش‌های متعددی گردید.

ظنّ فوق، آن‌گاه بیش از حدّ‌ قوت می‌گیرد که می‌بینیم پس از امداد شاهزادگان آلمانی به لوتر، او فتوا داد که لازم نیست کلیسا، تزئینات، و ملک و موقوفات داشته باشد! این فتوا موجب شد شاهزاده‌ها اموال کلیسا را تصاحب کنند! جالب‌تر اینکه در همین اوان عده‌ای از روستائیان برای اکتساب زمین شورش کردند و از آنجا که این شورش علیه شاهزاده‌ها بود مارتین لوتر آن روستائیان بیچاره را تکفیر و خونشان را مباح نمود.[۴]

متقابلاً زمانی نیز که پاپ از امپراتور اسپانیا و آلمان خواست تا لوتر را دستگیر نمایند، این بار، باز هم شاهزادگان آلمانی از لوتر حمایت کردند! نهضت لوتر از این شرایط بهره بیشتری برد و توانست فرقه‌ای بنام “لوتران ” را ایجاد کند.

باز هم تأکید بر این امر ضروری به نظر می‌رسد که اگر هم به فرض، جنبش لوتر در اصل یک جنبش اصلاح دینی و حرکتی دلسوزانه بوده باشد اما در واقع، حرکت لوتر مثال آن شخصی را تداعی می‌کند که از باران فرار کرد و زیر ناودان ایستاد. زیرا اولاً او شعائر دینی و مذهبی را شدیداً کاهش داد و دامنه نفوذ کلیسا را آموزش و پرورش و بسیاری از جاها کوتاه کرد، تا آنجا که مکاتب متعددی از دل این جریان جدایی دین و سیاست و سکولاریزم جوشید؛ و ثانیاً لوتر به این نکته تصریح می‌کرد که مردم برای امور دینی خود به پاپ احتیاجی ندارند و می‌توانند به مراتب پایین‌ترین نظیر اسقف اکتفا کنند. در حالی که اسقف‌ها را پادشاهان در ایالت‌ها تعیین می‌کردند. در نتیجه خواسته یا ناخواسته، مارتین لوتر امور دینی مردم را نیز به دست پادشاهان سپرد، و این شاهان بودند که از این پس بر دین و دنیای مردم تسلط یافتند؛ زیرا از آن پس، متصدیان امور مذهبی نیز مهره‌هایی در دست خود آنها بودند. لذا لوتری که به اصطلاح برای ایمان مردم قیام کرده بود کار را به جایی رسانید که دین و ایمان مردم هر منطقه را به دست سلطان همان جا سپرد.

لوتر پا را از این فراتر گذاشت و در جزوه‌ای تحت عنوان “نامه سرگشاده به اشراف مسیحی ملت آلمان درباره اصلاح دولت مسیحی “[۵]، ضمن حمله شدید به کلیسا و مناسک آن، از شهر یاران خواست تا شورایی را به منظور اصلاح نابسامانی‌ها و کارهای نادرست کلیسا تشکیل دهند و بدین ترتیب کلیسایی به وجود آوردند که مهار آن در دست دولت و شهر یاران باشد. وی معتقد بود “دولت را خدا بنیاد گذاشته است و مسیحیان ناچارند فرمانبردار دولت باشند. “[۶]

نهضت کالوینیسم
کالوین یا کالون[۷] از شاگردان لوتر و از اهالی سوئیس بود. او بر خلاف استاد، نهضت خود را از تعقل آغاز نمود. دین مسیح و انجیل را نیز تا آنجا قبول می‌کرد که با استدلالات عقلی همخوانی داشت. مارتین لوتر اساس کار خود را بر ایمان، ولی شاگرد او کالوین محور کارش را راسیونالیزم قرار داده بود. در عین حال به نوعی مسلک جبری‌گری نیز اعتقاد داشت. وی بر این باور بود که تقدیر انسان از روز اول آفرینش مشخص گردیده و رستگاران واقعی فقط کالوینیست‌ها هستند! این مسأله،‌ یعنی نجات و رستگارى، بعدها به صورت یک مسأله نژادی و قومی در میان طرفداران وی درآمد. پیروان او از سوئیس به فرانسه و هلند گسترش یافتند و سپس تعدادی از آنها از هلند به آفریقای جنوبی مهاجرت نمودند. رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی متأثر از سفیدپوستان مهاجر و طرفدار کالوین می‌باشد که از هلند آمده بودند. آنها معتقدند سیاه‌پوست، حتی اگر مسیحی شود کافر و دوزخی است!

کالوین، عالم برزخ را منکر بود و می‌گفت انسان در آخرت یا رهسپار بهشت خواهد شد یا دوزخ. او سعادت اخروی را منوط به حیات دنیوى،‌ و رهایی در آخرت را مربوط به همین دنیا می‌دانست. جالب اینکه نهضت او با دو دسته از دشمنان سرسخت روبه‌رو بود: پیروان پاپ و پیروان لوتر! شاید پیروان لوتر برای سرکوبی او مصمم‌تر هم بودند اما چون در مناطق کوهستانی و صعب‌العبور در سوئیس قرار داشت نتوانستند بر او برخورد کنند. ناگفته نماند که تعلیمات کالوینی، یک جامعه خوشبخت را در سوئیس به وجود آورده بود که انضباط، ساده‌زیستی و دوری از تجمل از دستاوردهای آن تعلیمات بود. هر چند کالوین به رابطه مستقیم میان دنیا و آخرت اعتقاد داشت یعنی زندگی خوب دنیا را نشانه خوب زیستن در آخرت تلقی می‌کرد، اما ساده زیستن و بدون تشریفات و تجمل به سر بردن را علائم زندگی پیشرفته و عالی می‌دانست، و به همین دلیل طرفدارانش به قناعت زندگی می‌کردند.

کالوین رابطه کلیسا و دولت را به گونه‌ای غیر از آنچه لوتر می‌نگریست ارزیابی می‌کرد، هرچند وی همچون لوتر عقیده داشت که دولت توسط خداوند بنیانگذاری شده است و مسیحیان باید از دولت فرمانبرداری کنند. کالوین بر خلاف لوتر بر این مطلب تأکید نداشت که اطاعت از دولت در همه امور لازم است. بلکه بر این نکته اصرار می‌ورزید که دولت در ارتباط با دین و امور مذهبی هیچ‌گونه مرجعیتی ندارد؛ اما باید بر اساس کلام خداوند عمل کند. بدین ترتیب، معتقد بود “اگر حکومت پرستش مسیحی را امکان ناپذیر سازد، مسیحیان حق دارند با توسل به زور حکومت را تغییر دهند. “[۸]

گسستن از کلیسای کاتولیک و تأسیس کلیساهای ملی و دولتی
به غیر از هواداران لوتر و کالوین، گروه‌های دیگری تحت تأثیر عقاید آنان و یا به پیروی از آیین آنان تلاش‌هایی برای گسستن از کلیسای کاتولیک به عمل آوردند. از جمله، می‌توان “پیرایشگران “[۹] را نام برد که بیشتر بر جنبه‌های اخلاق فردی تکیه داشتند و ضمن نفرت از اسقف‌ها، خواهان برکناری آنان از موقعیت‌های مذهبی بودند. و یا “پیروان تعمید دوباره “[۱۰] را می‌توان ذکر کرد که معتقد بودند غسل تعمید امری ضروری است و کسانی که فرزندان خود را غسل تعمید ندهند گنهکار و مستوجب اشد کیفرها هستند. آنان همچنین، برخلاف کلیسای کاتولیک، بر این باور بودند که غسل تعمید به هنگام تولد کافی نمی‌باشد چرا که کودک در این سن توانایی بر درک و فهم تعمید را ندارد. بنابراین هنگامی که مردم به اندازه کافی به رشد و بلوغ فکری رسیدند و توانستند معنای تعمید را درک کنند لازم است غسل تعمید را اعاده کنند. گروه‌ها و فرقه‌های مذهبی دیگری نیز به تدریج به ظهور پیوستند که کلیسا و مناسک دینی مخصوص خود داشتند و همواره سعی می‌کردند خود را از کلیسای کاتولیک و قدرت نظام‌یافته آن جدا سازند.

بخش دیگر از نهضت پروتستان و به اصطلاح پروتستانتیزم، تأسیس کلیساهای ملی است. این گذشت که در طول قرون وسطا پادشاهان با پاپها بر سر تعیین سر اسقف‌ها اختلاف داشتند. پس از ناتوانی و ضعف کلیسا در برخورد با پروتستان‌ها، پادشاهان فرصت خوبی یافتند که آن مسأله قدیمی را به ویژه با استعانت از فتاوای لوتر و کالوین، زنده کنند. در انگلستان هنری هشتم حکومت می‌کرد؛ همسرش کاترین پسری به دنیا نیاورد و لذا خواست او را طلاق دهد. جدایی از همسر با تعالیم دینی کاتولیک مغایرت داشت، بنابراین پاپ از طلاق همسر شاه انگلستان امتناع ورزید. به همین دلیل هنری هشتم کلیسای انگلیس را از کلیسای کاتولیک جدا کرده، یک سر اسقف از جانب خود تعیین کرد و به تجویز او زنش را طلاق داد. در نتیجه، کلیسای انگلیکان در انگلستان به وجود آمد که در آن عالی‌ترین مقام دینی، سراسقف بود! از آن پس کلیسای انگلیکان مذهب ملی‌ انگلیس شد و در دست پادشاه قرار گرفت.[۱۱]

در کشور فرانسه در همین زمان اختلاف بر سر تعیین مقام اسقف پیش آمد، و دولت فرانسه نیز مانند هنری فرمانی صادر کرد که طبق آن، تعیین سر اسقف با پادشاه بود. و لذا کلیسای جدید و مستقل “گالیک “[۱۲] اعلام موجودیت کرد.

بنابراین، جریان پیدایش فرقه‌های مذهبی گوناگون با اغراض و شیوه‌های مختلف همچنین، پیدایش کلیساهایی در مقابل کلیسای کاتولیک به شکل‌پذیری نهضت پروتستان انجامید. این نهضت از جنبه محتوایی شامل کلیه فرقه‌هایی می‌شد که در قرن شانزدهم میلادی از کلیسای کاتولیک و مناسک آن مجزا شدند. این جریانات تا ظهور نهضت اصلاح گرایی کاتولیکی که به نوعی واکنش به اصلاح‌گرایی پروتستانی به شمار می‌آمد ادامه داشت. نهضت اصلاح گرایی کاتولیکی یا به تعبیری نهضت ضد اصلاح‌گری پروتستانی توسط پاپ‌های اصلاح‌گر و در اواخر قرن شانزدهم روی داد. بر این اساس شورایی مذهبی از سال ۱۵۴۵ تا ۱۵۶۳ مسئول برنامه‌ریزی اصلاحات شد. این شورا منشورهای فراوانی در دفاع از دین و آیین کاتولیک صادر کرد و در مواردی گروه‌های مذهبی پروتستان را محکوم می‌نمود.[۱۳]

پی‌نوشت‌ها:

* . برگرفته از کتاب غرب شناسى، سید احمد رهنمایى، ص ۱۱۵-۱۲۱.

[۱] . لغتنامه دهخدا، ذیل حرف ‌پ.

[۲] . لوکاس، تاریخ تمدن، ج ۲، ص ۶۶.

[۳] . همان، ص ۶۶-۶۸، همچنین نظر شودیه، ص ۸۰ و۸۱.

[۴] . همان، ص ۷۰ و ۷۱.

[۵] . An Open Letters to the Christain Nobility of the German Nation concerning the Reform of the Christain State.

[۶] . همان، ص ۶۸ و ۶۹ و ۷۴.

[۷] . calvin.

[۸] . لوکاس، تاریخ تمدن، ج ۲، ص ۷۴.

[۹] . puritans.

[۱۰] . Anabaptists.

[۱۱] . همان، ص ۷۲ و ۷۴.

[۱۲] . منسوب به کشور گل یا گال که نام قدیمی فرانسه می‌باشد.

[۱۳] . همان، ص ۸۰.

منبع: ماهنامه معارف – شماره۶۵

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

صحیفه سجادیه

دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبر انقلاب برای دفع بلا

دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبر انقلاب برای دفع بلاReviewed by پ on Mar 3Rating: …