تحریفات حسین بن حمدان الخصیبی در واقعه کربلا

تحریفات حسین بن حمدان الخصیبی در واقعه کربلاReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Dec 18Rating:

از لحاظ اعتقادی، نجاشی خصیبی را فاسد العقیده و مذهب دانسته است و کتابهایی نیز به وی منسوب می‏دارد از جمله «کتاب الاخوان، کتاب المسائل، تاریخ الائمه و کتاب الرساله تخلیط».(۲) در حقیقت باید گفت حسین بن حمدان یکی از غالیان شیعه بوده و طرفداران بسیاری نیز در کرمانشاه، کرند، پل ذهاب، زنجان، قزوین و حومه تهران داشته است. ابن الغضائری وی را دروغگو و فاسدالمذهب دانسته که به نوشته‏های او توجهی نمی‏شود(۳) ولی محسن الامین او را از فقهای امامیه دانسته است.(۴)

یکی از کتابهای او که در این مبحث مورد نقد و بررسی قرار می‏گیرد «هدایه الکبری» است که در شرح زندگی ائمه معصومین و بویژه معجزات آنان نگاشته شده است که در مؤسسه البلاغ بیروت در سال ۱۴۱۱ قمری به چاپ رسیده است. وی در مورد قیام حسین علیه‏السلام پنج گزارش مفصل نقل می‏کند که با دو یا سه واسطه به امام باقر و امام صادق علیهما‏السلام می‏رسد. بدین صورت ابوالحسن الفارسی ـ ابی بصیر ـ امام باقر علیه‏السلام و یا احمد بن عبدالله‏ بن صالح ـ محمّد بن عبدالرحمان ـ هارون بن خارجه ـ ابو عبدالله‏ الصادق علیه‏السلام این پنج روایت دقیقا شرح امور غریب و عجیبی است که بیانگر تصرف بی‏قید و شرط امام حسین علیه‏السلام در نظام هستی و یا علم غیب نامحدود و مطلق اوست که تنها غالیان شیعی چنین پنداشتی از ائمه دارند.

 

تحریفات و داستان‏پردازی‎های حسین بن حمدان خصیبی

اولین روایت او داستان ام سلمه است که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مقداری خاک و تربت نواده خود را به او سپرده و می‏فرماید اگر حسین علیه‏السلام به سوی عراق رفت تو به این خاک نظر کن، اگر به خون تبدیل شد بدان که حسین علیه‏السلام کشته شده است.

ام سلمه هنگام حرکت امام نزد او آمده و واقعه را ذکر می‏کند و از او می‏خواهد که از رفتن به این سفر منصرف گردد. نکته‏ای که در اینجا قابل توجه است پیشگویی امام حسین علیه‏السلام از قتل خویش و یارانش و چگونگی شرح دقیق مکان و کیفیت و زمان آن است. ایشان می‏فرماید: ای مادر، من روز و ساعتی که کشته می‏شوم و مکانی را که در آن دفن می‏گردم می‏دانم، قاتل خود و یا کسانی که با من می‏جنگند، اعم از فرمانده، سرباز، نگهبان و کسی که مرا می‏کشد، کسی که او را تشویق می‏کند و نیز کسانی را که از پیروان و خاندانم کشته می‏شوند، فرد به فرد، بزرگان، اسامی قبایل و عشایر آنان را می‏شناسم و می‏دانم. اگر دوست داری محل قتل خود را به تو نشان دهم.

ام سلمه گوید با من کلام دیگری سخن نگفت و نام خدا بر زبان آورد و زمین را شکافت به گونه‏ای که من قتلگاه او و موقعیت یاران او را دیدم. سپس امام فرمود من در روز عاشورا و روز شنبه کشته می‏شوم. ام‎سلمه روزها را می‏شمرد تا اینکه به آن روز رسید. وی در خواب کسانی را دید که می‏گریند و خبر از شهادت حسین علیه‏السلام می‏دهند. سراسیمه از خواب بیدار شده و به بیرون از خانه دوید. وقتی مردم از علت نگرانی او پرسیدند گفت به خدا قسم حسین علیه‏السلام و یارانش کشته شده‏اند. آنان نپذیرفتند، ام سلمه به سراغ آن شیشه رفت و دید خاک داخل آن به خون تازه تبدیل شده است.(۵)

اولین روایت او داستان ام سلمه است که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مقداری خاک و تربت نواده خود را به او سپرده و می‏فرماید اگر حسین علیه‏السلام به سوی عراق رفت تو به این خاک نظر کن، اگر به خون تبدیل شد بدان که حسین علیه‏السلام کشته شده است.

داستان ام سلمه در چند منبع دیگر نیز آمده است(۶) ولی روایات آن با یکدیگر بسیار ضد و نقیض هستند؛ از جمله در جایی گفتگوی ام سلمه با حسین علیه‏السلام حضوری، و در جای دیگر مکاتبه‏ای بوده است. در یک روایت، ام سلمه، حسین علیه‏السلام را در مکه دیده است در حالی که ام سلمه در مدینه زندگی می‏کرده و در روایتی گفته شده که امام حسین علیه‏السلام را در مدینه دیده در صورتی که حسین علیه‏السلام از ابتدا به قصد مکه حرکت فرموده و در آنجا بود که تصمیم گرفت با اعزام مسلم بن عقیل و مساعد دیدن اوضاع عراق به آن سرزمین رهسپار شود.

علاوه بر آن در این روایت، امام حسین علیه‏السلام زمین را در مقابل ام سلمه شکافته و قتلگاه خود را به او نشان می‏دهد و مسائل دیگری که این بخش از روایت در سایر منابعی که داستان ام سلمه را ذکر کردند دیده نمی‏شود. این نکته قابل توجه است که به اتفاق علمای شیعه، علم غیب ائمه محدود است و نمی‏توان گفت به جزئیات حوادث بطور کامل احاطه دارند.(۷)

بر اساس روایاتی که نقل شده و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از کشته شدن امام حسین علیه‏السلام خبر دادند نمی‏توان امام را از شهید شدن در این راه بی‏خبر دانست. آن حضرت بطور سربسته و کلی از شهادت خود خبر داشتند ولی اینکه ایشان بطور خارق‏العاده‏ای زمین را شکافته و محل قتلگاه خود و یاران را به ام سلمه نشان بدهد و یا اینکه نام یک‏یک شرکت‏کنندگان در جنگ علیه خود را و حتی قبیله و آبا و اجداد آنان را بداند، در هیچیک از منابع تاریخی و بویژه شیعه گزارش نشده و این روایت ساخته و پرداخته غالیانی چون حسین بن حمدان خصیبی است که برای ائمه اطهار مقام الوهیت قائل هستند و آنان را همانند خداوند به تمامی امور جهان، آگاه و عالم می‏دانند. مسأله داستان ام سلمه و گفتگوی او با حسین علیه‏السلام تنها خبری بود که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به ام سلمه مبنی بر شهادت ایشان داده‏اند و بس.(۸) این در حالی است که قبلاً وقتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله توسط جبرئیل خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام را دریافت می‏کنند می‏فرمایند ای کاش می‏دانستم چه کسی حسین مرا به قتل می‏رساند.(۹) چگونه است که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قاتل امام حسین علیه‏السلام را نمی‏شناسد و نمی‏داند ولی او خود تمامی آنان را یک به یک و پشت در پشت آنان را می‏شناسد؟!

امام حسین، محرم

روایت دوم با شش واسطه به ابن حمزه ثمالی می‏رسد که وی از علی بن الحسین علیه‏السلام شنیده است. در این روایت مسأله جمع کردن یاران و شیعیان توسط امام حسین علیه‏السلام در کربلا و سخن گفتن با آنان و اینکه هر کس می‏خواهد می‏تواند برگردد و گفتگوی یاران و جان‏نثاران آن حضرت در این مورد را ثبت کرده است که می‏گفتند ما هرگز تو را تنها نمی‏گذاریم. در این روایت، حسین علیه‏السلام از چگونگی، مکان، زمان شهادت یک یک یاران خود و نیز فرزند شیرخواره‏اش علی اصغر بر روی دستان خود به‏وسیله تیری که از سوی حرمله پرتاب خواهد شد، خبر می‏دهد.(۱۰)

سومین روایت که بدون ذکر سلسله راویان به امام صادق علیه‏السلام می‏رسد این است که وقتی امام حسین علیه‏السلام از مدینه خارج می‏شوند، گروهی از ملائکه صف به صف در حالی که نیزه‏هایی از درختان بهشت در دست خود داشته، پیرامون آن حضرت ایستاده، بر او سلام می‏کنند و می‏گویند یا حجه‏اللّه‏ علی خلقه بعد جده و ابیه و اخیه، خداوند ما را فرستاده است تا تو را یاری رسانیم و نیز در این روایت از گروهی جنیان سخن به میان می‏آید که سر راه حسین علیه‏السلام ایستاده و می‏گویند ما شیعه و پیرو تو هستیم؛ اگر به ما فرمان دهی همه دشمنان تو را می‏کشیم ولی آن حضرت از قضا و قدر الهی و شهادت حتمی خود سخن می‏راند و حمایت آنان را نمی‏پذیرد.(۱۱)

در باره این روایت باید گفت اگر چنین است چرا همانگونه که قبلاً گفته شد امام علیه‏السلام هنگام شهادت علی اصغر از امداد الهی مأیوس شده بودند.(۱۲) این روایت با آن مطلب چگونه می‏تواند سازگاری داشته باشد؟ ثانیا همان‏گونه که می‏دانیم و منابع نیز تصریح کرده‏اند امام حسین علیه‏السلام از افراد بسیاری درخواست کمک کرده، چگونه کمک فرشتگان را که از طرف خدا آمده بودند رد کرد؟

گزارش چهارم با شش واسطه به سعید بن المسیب می‏رسد که وی هنگام حج به محضر امام سجاد علیه‏السلام شرفیاب شده و اجازه انجام فریضه حج را از ایشان گرفته است. وی نقل می‏کند هنگام طواف مردی را دیده که دو دست در بدن نداشته و با حالتی زار و پریشان به پرده کعبه التجا کرده، زاری می‏کند. وقتی از او در مورد گریه‏اش می‏پرسند می‏گوید من گناهی کرده‏ام که خداوند هرگز مرا نمی‏بخشد. آنگاه واقعه را چنین شرح می‏دهد که او شتربان امام حسین علیه‏السلام بوده است. وقتی با آن حضرت به سوی عراق حرکت می‏کند، امام برای گرفتن وضو کمربندی را از جامه خود باز می‏کردند که این کمربند بسیار زیبا بوده و این شتربان شیفته آن شده است، وقتی امام حسین علیه‏السلام کشته می‏شوند وی خود را در گودالی مخفی کرده و شب هنگام بیرون می‏آید.

گروهی از ملائکه صف به صف در حالی که نیزه‏هایی از درختان بهشت در دست خود داشته، پیرامون آن حضرت ایستاده، بر او سلام می‏کنند و می‏گویند یا حجه‏اللّه‏ علی خلقه بعد جده و ابیه و اخیه، خداوند ما را فرستاده است تا تو را یاری رسانیم و نیز در این روایت از گروهی جنیان سخن به میان می‏آید که سر راه حسین علیه‏السلام ایستاده و می‏گویند ما شیعه و پیرو تو هستیم؛ اگر به ما فرمان دهی همه دشمنان تو را می‏کشیم ولی آن حضرت از قضا و قدر الهی و شهادت حتمی خود سخن می‏راند و حمایت آنان را نمی‏پذیرد.

جنازه‏های شهدا بر روی زمین افتاده و همچون ماه می‏درخشد گویا اکنون شب نیست. وی در میان کشته‏ها به جستجوی بدن امام حسین علیه‏السلام می‏پردازد و سپس به باز کردن آن کمربند که بر جامه زیرین بسته بود می‏پردازد ولی دست راست امام، گره آن کمربند را محکم می‏گیرد، وی نیز شمشیر شکسته‏ای یافته و دست راست آن حضرت را قطع می‏کند ولی می‏بیند گره سمت چپ آن کمربند با دست چپ حسین علیه‏السلام محکم گرفته می‏شود لذا دست چپ حسین علیه‏السلام را نیز قطع می‏کند و کمربند را از جامه زیرین او در می‏آورد به گونه‏ای که بدن مبارک برهنه می‏شود.

وی سپس می‏افزاید: دیدم آسمان و زمین به لرزه درآمد و صداهایی شنیده شد که «وا ابناه، واحسیناه» من خود را به سرعت در بین کشته‏ها مخفی کردم و به آن صحنه نگریستم. سه مرد و یک زن را که اطراف آنان فرشتگان و ملائک بسیاری بودند دیدم. آن زن که در میان آنان بود شیون می‏کرد: واحسیناه، فداک جدک و ابوک و امک و اخوک. دیدم بدن حسین علیه‏السلام در حالی که سر ایشان بر روی آن قرار گرفته بود بلند شده و نشست و می‏گفت لبیک یا جداه یا رسول‏اللّه‏ و یا امیرالمؤمنین و یا اماه یا فاطمه یا اخانی المقتول بالسّم. آنان کنار این بدن نشستند. فاطمه می‏گفت ای رسول خدا آیا اجازه می‏دهی از خون حسین علیه‏السلام پیشانی خود را خضاب کنم و خدا را در روز قیامت بدین‏گونه ملاقات کنم؟ پیامبر اجازه داده و فاطمه چنین کرد و رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و علی علیه‏السلام و حسن علیه‏السلام نیز با خون او سر و دستان خود را مسح کردند. در این حال شنیدم پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود ای حسین فدای تو شوم چه فرد ناپاکی دست راست و چپ تو را قطع کرده است.

امام حسین

حسین علیه‏السلام گفت: یا جدّاه شتربانی از مدینه همراه من بود و نگاهی به جامه من انداخته و شیفته کمربند من شده بود. می‏خواستم به او ببخشم و می‏دانستم که او چنین عملی را با من خواهد کرد. وقتی کشته شدم به جستجوی من آمد و مرا بدون سر یافت. جامه مرا بازرسی کرد و آن کمربند را یافت و بر گره آن زد تا باز کند من دست راست خود را بر آن گرفتم ولی وی شمشیری یافته و دست راست مرا قطع کرد و سپس دست چپ من را نیز همین‏گونه قطع کرد.

آن شتربان می‏افزاید: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رو به من کرد و فرمود: وای بر تو، خداوند روی تو را در دنیا و آخرت سیاه گرداند و دستان تو را قطع کند. وی می‏گوید هنوز دعای او تمام نشده بود که دستان من از شانه‏ها متلاشی و قطع شد و قطعه‏ای از آتش صورت مرا بر گرفت، لذا من به سوی این خانه (کعبه) پناه گرفتم و می‏دانم که خداوند هرگز مرا نمی‏بخشد. وقتی این داستان را مردم مکه شنیدند همگی با فرستادن لعنت بر او به خداوند تقرب می‏جستند.(۱۳)

با بررسی مجموع روایت خصیبی به یک جریان فکری که ناشی از تفکرات غلات شیعه است دست می‏یابیم؛ تفکری که برای ائمه اطهار مقامی خداوندگونه قائل است. به رغم آنکه خداوند در قرآن کریم به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «قل انا بشرٌ مثلکم»، باز در اینجا می‏بینیم که راوی این روایات در مورد امام حسین علیه‏السلام مقامی مافوق انسانی قائل است. او همانند خداوند از غیب آگاه و بر همه اسرار عالم داناست. داستان شتربان از عجایب روزگار است. چنین امر غریبی حتی از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز روایت نشده است.

گفتن این مطالب یعنی اینکه بدن بدون سر امام در مقابل آن ساربان از کمربند جامه خود دفاع کند و یا در مقابل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بنشیند و نیز بالاتر از آن اینکه شتربان بتواند با چشمان خود فرشتگان، ملائکه، رسول خدا، فاطمه، علی و حسن(علیهم‏السلام) را ببیند و گفتگوی آنان را بشنود و داستانهایی از این قبیل به نظر می‏رسد چیزی جز وهن شیعه و خدشه‏دار ساختن اعتقاد آنان را به دنبال ندارد و شیعه را در اذهان عامه، مشتی خرافی نشان می‏دهد و در نتیجه هدف قیام حسینی علیه‏السلام، که همانا اجرای امر به معروف و نهی از منکر و خروج بر امام جائر است، تحت‏الشعاع آن قرار می‏گیرد.

انحرافی که با چنین روایاتی در اذهان عامه پدید آمده است اکنون پس از یک هزار و سیصد و اندی سال در واقعه «تنور مبارکه» در شهر نجف‏آباد رخ می‏نماید.

نکته دیگری که شایان گفتن است اینکه با نگرشی به دورانی که حسین بن حمدان خصیبی در آن می‏زیسته، یعنی قرن چهارم که در سرزمین شام و حلب، دولت شیعی حمدانیان و در رأس آنان سیف‎الدوله حمدانی حکومت داشته است، باید گفت بعضی از مورخان بر خلاف دورانهای گذشته که همواره در جو خفقان حاکمان اموی و عباسی شام، جرأت و قدرت بیان اعتقادات خویش را نمی‏یافته‏اند، در این زمان برای طرح بسیاری از مسائل در مورد ائمه، میدان را باز دیده و چه بسا به سبب این آزادی به افراط و غلو نیز افتاده‏اند.

 

«اصغر قائدان»

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


۱ـ اردبیلی الغروی، جامع الرواه و ازاحه الاشتباهات عن الطرق و الاسناد ۱/۲۳۷.

۲ـ نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، ص ۵۰؛ خویی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه ۵/۲۲۴؛ اردبیلی، جامع الرواه ۱/۲۳۷.

۳ـ خویی، همان کتاب، ۵/۲۲۴.

۴ ـ اعیان الشیعه ۴/۳۴۵.

۵ـ همان کتاب، ص ۲۰۴-۲۰۲.

۶ـ ابن عساکر، تحقیق محمودی، ص ۱۶۹ و ۲۶۱؛ خوارزمی زمخشری، مقتل الحسین ۱/۱۵۸؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۳۹.

۷ ـ بنگرید به، مجلسی، بحارالانوار، ۴۲/۲۵۹؛ طبرسی، مجمع البیان ۳/۲۶۱.

۸ـ منابع پاورقی شماره ۶۲.

۹ـ ابن عساکر، همان کتاب، ص ۱۷۹.

۱۰ ـ هدایه الکبری، ص ۲۰۴.

۱۱ـ همان کتاب، ص ۲۰۷-۲۰۶.

۱۲ـ شیخ مفید، ارشاد، ص ۲۲۱.

۱۳ـ هدایه الکبری، ص ۲۰۹.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

ماجرای نزول فرشتگان در زمان رجعتِ امام حسین(ع)

ماجرای نزول فرشتگان در زمان رجعتِ امام حسین(ع)

ماجرای نزول فرشتگان در زمان رجعتِ امام حسین(ع)Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on …