طلوع اولین شعر اهورایی
فاطمه جان، ای طلوع اولین شعر اهوراییمان! تویی که در کوچهباغ باورمان جاویدانی. نگاه مشرقی و هستی بخشت، پیاله جانمان را از شور زندگی، شور با تو بودن و شور عشق و شیدایی تو لبریز و مالامال کرده است. صدای قدمهایت را میشنویم، آنگاه که از کوچههای بارانی چشمانمان به آهستگی عبور میکنی، گویی که بر حریر قدم میسایی. در جستوجوی دست توانبخش آفتابیات، قد کشیدهایم و یافتهایم تو را که قوهای سپیدبال آرام دریایی، صبحشان را با تو تلاوت میکنند؛ تو را که آفاق پرواز همه پرندگان مهاجری و تجلّی هستی و مظهر ایمان تو را یافتیم که قد خمیدهات عرقِ شرم بر پیشانی نجیب تمامی تاکهای قد خم کرده تاکستانها نشانده بود. تو را یافتیم که علی علیهالسلام در نگاه تو ذوب میشد، که خدا را به تو سوگند میداد و نبی صلیاللهعلیهوآله را که در سایه وجودی تو آرامش مییافت و به شوق دیدار تو، نگاه زهرآگین دشمنان را نادیده میگرفت.
منبع:سایت حوزه نت