گردنبند گران قیمت

گردنبند گران قیمتReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Dec 27Rating:

من میل دارم آن را به عنوان امانت ، چند روزى به من بدهى تا در روز عید قربان خود را با آن آرایش دهم و پس از آن بازگردانم . من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در صورت تلف به عهده گیرنده باشد) مى توانم به او بدهم . دختر آن حضرت نیز پذیرفت . من با این شرط به مدت سه روز گردنبند را به آن بانوى گرامى دادم .اتفاقا على علیه السلام گردنبند را در گردن دخترش دیده و شناخته بود و از وى مى پرسید: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است ؟او اظهار مى کند: از على بن ابى رافع ، خزینه دار شما به مدت سه روز امانت گرفته ام تا در روز عید قربان خود را زینت دهم و سپس بازگردانم . على ابن ابى رافع مى گوید:- امیرالمؤ منین علیه السلام مرا نزد خود احضار کرد و من خدمت آن حضرت رفتم . چون چشمش به من افتاد فرمود:- ((اتخون المسلمین یابن ابى رافع ؟)) ((اى پسر ابى رافع ! آیا به مسلمانان خیانت مى کنى ؟!))گفتم : پناه مى برم به خدا از اینکه به مسلمانان خیانت کنم .حضرت فرمود: پس چگونه گردنبندى را که در بیت المال مسلمانان بود بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادى ؟عرض کردم : اى امیرالمؤ منین ! او دختر شماست و از من خواست که گردنبند را به صورت عاریه که بازگردانده شود به او دهم تا در عید با آن خود بیاراید. من نیز آن را به عنوان عاریه به مدت سه روز به ایشان دادم و ضمانت آن را به عهده گرفتى که صحیح و سالم به جاى اصلى خود بازگردانم . حضرت على علیه السلام فرمود:- همین امروز باید آن را پس گرفته و به جاى خود بگذارى و اگر بعد از این چنین کارى از تو دیده شود کیفر سختى خواهى دید.سپس فرمود: اگر دختر من این گردنبند را به عاریه مضمونه نمى گرفت نخستین زن هاشمیه اى بود که دست او را به عنوان دزد مى بریدم . این سخن به گوش دختر آن حضرت رسید به نزد پدر آمده و گفت :- یا امیرالمؤ منین ! من دختر شما و پاره تن شما هستم . چه کسى از من شایسته تر به استفاده از این گردنبند بود؟حضرت فرمود: دخترم ! انسان نباید به واسطه خواسته هاى نفس و خواهشهاى دل ، پاى از دایره حق بیرون بگذارد. آیا همه زنان مهاجر که با تو یکسانند، در این عید به مانند چنین گردنبند خود را زینت داده اند تا تو هم خواسته باشى در ردیف آنها قرار گرفته و از ایشان کمتر نباشى ؟

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

عظمت یک بانو

گروهى از مردم نيشابور، اجتماع کردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.شطيطه نيشابورى که زنى مؤ منه بود، يک درهم سالم و تکه پارچه اى که به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )). متاعى که مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛