چهار نفرینی که مستجاب شد!

چهار نفرینی که مستجاب شد!Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Dec 13Rating:

گفت :- من در کربلا با افرادی بودم ، که امام حسین (ع ) کشتند، وقتی امام شهید شد، مردم لباسهای او را به تاراج بردند، شلوار و بند شلوار گران قیمتی در تن آن حضرت دیدم ، دنیاپرستی مرا به آن داشت تا آن بند قیمتی را از شلوار درآورم .به طرف پیکر حسین (ع ) نزدیک شدم ، همین که خواستم آن بند را باز کنم ، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند کرد و روی آن بند نهاد! من نتوانستم دست آن مظلوم را کنار بزنم ، لذا دستش را قطع کردم ! همین که خواستم آن بند را بیرون آورم ، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند کرد و روی آن بند نهاد! هر چه کردم نتوانستم دستش را از روی بند بردارم ، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم ! باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم ، صدای وحشتناک زلزله ای را شنیدم ! ترسیدم و کنار رفتم و شب در همان جا کنار بدن های پاره پاره شهدا خوابیدم .ناگاه ! در عالم خواب ، دیدم که گویا محمّد(ص ) همراه علی (ع ) و فاطمه (س ) و امام (ع ) را بوسید و سپس فرمود:- پسرم تو را کشتند، خدا کسانی را که با تو چنین کردند بکشد!شنیدم امام حسین (ع ) در پاسخ فرمود:- شمر مرا کشت و این شخص که در اینجا خوابیده ، دست هایم را قطع کرد.فاطمه (س ) به من روی کرد و گفت :- خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را کور نماید و تو را داخل آتش نماید!از خواب بیدار شدم . دریافتم که کور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده . سه دعای فاطمه (س ) به استجابت رسیده و هنوز چهارمی آن یعنی ورود در آتش – باقی مانده ، این است که می گویم :- خدایا! مرا از آتش نجات بده !

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

راه نجات

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:سه نفر از بني اسرائيل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سير و سفر در غاري به عبادت خدا پرداختند، ناگهان ! سنگ بزرگي از قله کوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به کلّي بسته شد. و مرگ خود را حتمي دانستند.